Ethics code: IR.ARDAKAN.REC.1403.012
Jamali N, Mohammadpanah Ardakan A, Ahmadi Ardakani Z. Effectiveness of Schema Therapy on Turmoil and Marital Boredom of Incompatible Married People. TB 2025; 24 (1) :64-83
URL:
http://tbj.ssu.ac.ir/article-1-3730-fa.html
دانشگاه اردکان ، azramohammadpanah@ardakan.ac.ir
متن کامل [PDF 798 kb]
(58 دریافت)
|
چکیده (HTML) (91 مشاهده)
متن کامل: (72 مشاهده)
اثربخشی طرحوارهدرمانی برآشفتگی و دلزدگی زناشویی افراد متأهل ناسازگار
نویسندگان: نداجمالیگله1، عذرا محمدپناهاردکان2، زهرا احمدی اردکانی3
1.کارشناسی ارشد مشاوره، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه اردکان، اردکان، ایران
2. نویسنده مسئول: دانشیار گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه اردکان، اردکان، ایران
شماره تماس: 09137232696 Email:azramohammadpanah@ardakan.ac.ir
3.استادیارگروه مشاوره، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه اردکان، اردکان، ایران
چکیده
مقدمه: آشفتگی و دلزدگی زناشویی مشکلات رایجی در روابط زوجین هستند که کیفیت زندگی مشترک را کاهش میدهند. هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر کاهش آشفتگی و دلزدگی زناشویی افراد متأهل ناسازگار بود.
روش بررسی: این پژوهش مداخلهای از نوع نیمه تجربی با طرح پیشآزمون-پسآزمون و گروه کنترل بود. جامعۀ آماری این پژوهش شامل افراد متأهل دارای ناسازگاری زناشویی شهرستان اردکان، شهر احمدآباد در سال 1403 بود. نمونه پژوهش ۳۰ نفر داوطلب بودند که با روش نمونهگیری در دسترس از میان زنان و مردان ۲۱ تا ۴۵ سال انتخاب شدند و پس از ارزیابی با پرسشنامه بیر-استرنبرگ از طریق فراخوان در فضای مجازی، بسیج و مساجد انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (۱۵نفر) و کنترل (۱۵نفر) گمارده شدند. جلسات مداخله در مسجد جامع احمدآباد برگزار شد. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامههای دلزدگی زناشویی پاینز، مقیاسگری آشفتگی زناشویی و ارتباطی ویسمین و ناسازگاری بیر-استرنبرگ بودندکه روایی و پایایی آنها در مطالعات پیشین تأیید شده است. مداخله درمانی در ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای، دو روز در هفته برای گروه مداخله انجام شد، در حالی که گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکردند. دادهها با آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر با استفاده از نرم افزارSPSS-23 تحلیل شد.
یافتهها: طرحواره درمانی به طور معناداری در کاهش آشفتگی و دلزدگی زناشویی افراد متأهل ناسازگار درگروه مداخله مؤثر بوده و اثربخشی آن پس از دو ماه پیگیری به طور معنادار حفظ شده است. نتایج تحقیق نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل در در هر سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری تفاوت معنا دار وجود دارد (05/0p<).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش، طرحوارهدرمانی توانسته است بهطور معناداری درکاهش آشفتگی و دلزدگی زناشویی و بهبود روابط و سازگاری افراد متأهل ناسازگار موثر باشد. بنابراین میتواند رویکرد مؤثری برای بهبود کیفیت زندگی مشترک مطرح شود.
واژههای کلیدی: طرحوارهدرمانی، آشفتگی و دلزدگی زناشویی، افراد متأهل ناسازگار
این مقاله برگرفته از پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره خـانـواده میباشد.
مقدمه
بسیاری از زوجها ازدواج را پیوندی مقدس میدانند که به تشکیل خانواده منجر میشود. ثبات ساختار خانواده به کیفیت ارتباط میان زوجین وابسته است و روابط ناسازگار یا ازدواجهای ناموفق نه تنها سلامت روانی زوجها را تهدید میکند؛ بلکه بقای واحد خانواده را نیز به خطر میاندازد(1). ناسازگاری زناشویی نشان دهنده عدم رضایت زوجین از زندگی با یکدیگر و استفاده از روشهای ناسازگار برای ارتباط با یکدیگر است(2).
در واقع به اندازهی که اختلافات عاطفی و هیجانی میان زوجین افزایش یابد، میزان سازگاری زناشویی کاهش مییابد و این ناسازگاریها در اشکال مختلفی مشاهده شود از جمله: بحث و مشاجرات مکرر، کاهش علاقه طرفین، انزوا، نیافتن اطلاعات دربارهی همدیگر، تمایل به تنهایی، تمایل به تغییر همسر و کمبود فعالیتها و برنامههای مشترک، عدم احترام به خانواده و نبود حمایت متقابل نمـود مییابد. ریشهی بسیاری از این ناسازگاری در تفاوت انتظارات و اهداف زوجین، مشکلات روانشناختی، مسائل مالی و ارتباط نادرست نهفته است. بنابراین ناسازگاری و تضادهای زناشویی به عنوان یکی از چالشهای اساسی در زندگی شخصی به شمار میآیند(3).
یکی از مسائل و چالشهای بزرگسالی که زوجین با آن دست و پنجه نرم میکنند، پدیده(4) نگرانکننده طلاق است. طلاق به عنوان یکی از معضلات مهم اجتماعی میتواند آسیبهای جبرانناپذیری بر ساختار جامعه وارد کند و امنیت اجتماعی را هدف قرار دهد. به همین دلیل ازدواج که یکی از ارکان اساسی جامعه به حساب میآید با تهدیدات جدی مواجه شده است. اگرچه هدف از تشکیل خانواده، ایجاد روابط زناشویی سالم است و تداوم این پیوند به عواملی مانند رضایت از زندگی زناشویی و سازگاری بستگی دارد اما آمارها حاکی از افزایش ناسازگاریهای زناشویی و طلاق هستند(5).
مطالعات انجامشده در کشور نشان میدهد که ناسازگاری و اختلالات زناشویی به یکی از مسائل اجتماعی جدی تبدیل شده و با افزایش چشمگیر نرخ طلاق، به ویژه در سالهای ابتدایی زندگی مشترک همراه بوده است. گزارشها نشان میدهد که مشکلات زناشویی سهم عمدهای در مراجعات به مراکز مشاوره دارند و از سایر طبقات تشخیصی پیشی گرفتهاند. این روند بیانگر گسترش نگرانکنندهی تعارضات میان زوجین در جامعه است(6). افزایش روزافزون مشکلات، نارضایتی و ناسازگاری زناشویی، افزایش آمار طلاق و پیامدهای سوء آن به تأکید بر اهمیت توجه به موضوع روابط زوجین و کاهش مشکلات آنـان مشخـص میکنـد که ناسازگـاریها و اختـلافهای زناشویی، بدون توجه به اینکه به طلاق منجر شوند یا نشوند، آثار و فشارهای روانی و اجتمـاعی منفـی زیـادی بر زوجیـن وارد میکنند(7).
اختلال در روابط زناشویـی، بهویژه در قالب نارضایتـی و تعارضات مداوم، میتواند موجب آشفتگی روانی و هیجانی در زوجین شود. مطالعات متعدد نشان دادهاند که این نوع اختلالات ارتباطی و ناسازگاری ها نه تنها کیفیت زندگی مشترک را کاهش میدهند، بلکه میتوانند به بروز علائم افسردگی، اضطراب و حتی اختـلالات روانشنـاختی دیگر منجر شوند. بهویژه در زوجین با سبکهای ارتباطی ناسازگار، این تعارضات میتوانند به چرخهای معیوب منتهی شوند که در آن نارضایتی زناشویی و مشکلات روانی بهطور متقابل یکدیگر را تقویت میکنند(8). وقتی یک فرد متأهل احساس ناامیدی عمیق کند و نسبت به ازدواجش دچار شک و تردید شود، این وضعیت میتواند منجر به آشفتگی در زندگی زناشویی گردد. این وضعیت میتواند پیامدهای زیادی نظیر بد رفتاری کودکان در خانـواده، بیثبـاتی اقتصـادی و مشکلات بهداشت روانی و جسمانی را به همراه داشته باشد(9). عنصر مشترک در بیشتر روابط آشفته این است که زوجین به نیازهای صمیمیت یکدیگر توجه نمیکنند. آشفتگی زناشویی یکی از پیامدهای این نوع روابط در زوجین آشفته است که میتواند منجر به بروز اختلالات روانی مختلف از جمله اختلالات جسمانی، شناختی، رفتاری و استرس شود(4). آشفتگی زناشویی یکی از شایعترین و مختلکنندهترین مشکلات انسانی به شمار میرود(10).
آشفتگیها و نا بهنجاریهای روانی تدریجاً عشق و علاقه بین زوجین را تضعیف میکنند و حتی ممکن است آن را از بین ببرند که منجر به بروز مشکلات در روابط اجتماعی و بین فردی میشود و دلزدگی زناشویی را در آنها به همراه دارد(11). دلزدگی زناشویی پدیدهای تدریجی است که به آرامی باعث کاهش صمیمیت و عشق میان زوجین میشود و با احساس خستگی، نارضایتی و بیانگیزگی همراه است. زوجین معمولاً با مجموعهای از رویاها و انتظارات وارد رابطه میشوند اما زمانی که این انتظارات با تجربیات منفی و استرسزا مواجه میشود، رابطه دچار وقفه عاطفی میگردد. در چنین شرایطی عشق به تدریج جای خود را به خشم، دلخوری، انتقاد، سکوت و بیتوجهی عاطفی میدهد. تداوم این روند منجر به فرسودگی روانی و احساسی شده و شکاف بین واقعیت و انتظارات را عمیقتر میکند. در نهایت دلزدگی زناشویی به عنوان یکی از پیامـدهای اصلی ناهمـاهنـگی در روابط صمیمـانه شنـاخته میشود(12). نتایج مطالعات حاکی از آن است که آموزش رویکرد طرحواره درمانی منجر به کاهش فرسودگی و دلزدگی زناشویی میشود(13).
طرحوارهها، چارچوبهای ذهنی هر فرد هستند که نشاندهندهی دانش و فرضیات آن فرد دربارهی واقعیـتها میباشد(14). رویکرد طرحواره درمانی بر پایه شناخت درمانی بنا شده است و میتواند به عنوان یک راهحل برای بسیاری از مشکلاتی که افراد در زندگی روزمره با آنها مواجه هستند مؤثر باشد(15). طرحوارهها میتوانند از نسلـی به نسـل دیگر منتقل شوند و طرحواره های ناسازگار اولیه که مادران در زمینه بریدگی و طرد دارند از طریق تجربیات نامطلوب کودکی، پیشبینیکننده طرحواره های ناسازگار اولیه فرزندان در همان زمینه خواهند بود. این مسئله بهویژه در موقعیتهایی رخ میدهد که پدران حمایت کافی در فرآیند پرورش فرزندان ارائه نمیدهند(16). در طرحواره درمانی، تمرکـز اصلـی بر تغییـر طرحوارههای سازگار و حالتهای طرحوارهای است که شامل مجموعهای از واکنشهای احساسی و رفتاری به همراه استراتژیهای مقابلهای در پاسخ به فعالشدن طرحوارهها میباشد. این درمان همچنین به تأثیر تجربیات منفی دوران کودکی از جمله آسیـبهای واردشده در شکلگیری این طرحوارهها توجه دارد(17).
در روابط زناشویی، هر یک از زوجین دارای الگوهای ذهنی و باورهای عمیق در مورد خود، شریک زندگی و نحوه برقراری ارتباط در روابط صمیـمی هستند. این الگوهای ذهنـی یا همان طرحـوارهها، به طـور ناخـودآگاه در نحـوه تعامـل و درک از یکدیگر تأثیـر میگذارنـد. در واقع این طرحـوارهها چارچوبهایی برای تفسیر رفتارها و احساسات طرف مقابل در رابطه زناشویی فراهم میآورند. طرحوارههای ناسازگار که بهطور معمول در روابط آسیب زده مشاهده میشوند میتوانند منجر به ایجاد الگوهای منفی و تضادهای عاطفی در روابط زناشویی شوند که پایهگذار آشفتگی و دلزدگیهای عاطفی میان زوجین میگردند(18). یکی از رویکردهایی که توانایی بالایی در حل مشکلات زناشـویی دارد طرحواره درمانی است(19). رویکرد طرحوارهدرمانی یکپارچه از ترکیب نظریات و تکنیکهای مختلف از جمله درمان شناختی- رفتاری، روان تحلیلی، نظریه دلبستگی و گشتالت درمانی به وجود آمده است(20).
رویکرد طرحواره درمانی بر پایه شناخت درمانی بنا شده است و میتواند به عنوان یک راهحل برای بسیاری از مشکلاتی که افراد در زندگی روزمره با آنها مواجه هستند، مؤثر باشد(15). طرحواره درمانی بهجای مداخله در سطح نشانهها به شناسایی و حل ریشههای عمیق مشکلات افراد میپردازد و تمرکز خود را بر باورهای اساسی و تجربههای گذشته فرد متمرکز میکند(21). یانگ در تحقیق خود به شناسایی هجده طرحواره پرداخت و آنها را براساس پنج نیاز هیجانی مختلف طبقهبندی کرد. سپس این طرحوارهها را به پنج حوزه مرتبط با طرحوارههای ناسازگار اولیه تقسیم نمود که شامل بریدگی و طرد، خودگردانی و عملکرد مختل، محدودیتهای مختل، دیگر جهتمندی، گوش به زنگی بیش از حد و بازداری است(22). همچنین هدف نهایی این رویکرد بهبود طرحوارهها و سبک های مقابله در افراد است. در واقع در رویکرد طرحواره درمانی، تأکیـد میشود که افـراد
ممکن است در شروع مشکلات خود نقش چندانی نداشته باشند
اما در تداوم مشکلات حتماً نقش دارند(23).
طرحواره های درمانی در افزایش سلامت روان افراد متاهل مؤثر بوده و با اطمینان ۹۵ درصد میتوان گفت که این روش در کاهش اختلاف و ناسازگاری زناشویی تأثیر دارد(24). آمار روزافزون طلاق، کاهش سازگاری زناشویی و افزایش تعداد زوجین مراجعهکننده به مراکز مشاوره، همگی نشاندهنده این است که خانواده و روابط زناشویی روبهرو با خطراتی قرار دارند و انجام درمان مؤثر در این زمینه توجیهپذیر است. بنابراین مرور ادبیات پژوهشی نشان میدهد که مطالعات اندکی در حیطه خانواده، که اثربخشی رویکرد طرحواره درمانی و همچنین دو متغیر آشفتگی زناشویی و دلزدگی زناشویی را مورد بررسی قرار دهد صورت گرفته است. این پژوهش با بررسی همزمان دو متغیرکمتر مورد توجه در مشکلات زناشویی یعنی (آشفتگی و دلزدگی زناشویی)، فراتر از مطالعات پیشین که معمولاً تنها به یک بعد مانند رضایت یا تعارض پرداختهاند رویکرد جامعتری را به تحلیل ناکارآمدی روابط زوجین ارائه میدهد. این رویکرد میتواند ابزاری ارزشمند برای تشخیص و درمان مشکلات پیچیدهتر در روابط باشد. این پژوهش با استفاده از طرحواره درمانی که بر شنـاخت الگـوهای ناهشیـار و عمیق کودکی تکیه دارد به بررسی روابط زناشویی ناسازگار پرداخته است. بنابراین در راستای دستیابی به این هدف و پرهیز از پژوهشهای تکراری و مشابه در اینجا سعی شده است به ابعاد جدیدتری در حوزه متغیرهای نامبرده پرداخته شود. با توجه به مسائل ذکر شده در مورد شیوع و عواقب ویرانگر ناسازگاری زناشویی به خصوص در جامعه ایران و لزوم درمان برای افرادی که سلامت روانی خود را در برابر ناسازگاری زناشویی خود از دست دادهاند؛ پژوهش حاضر در پی بررسی این مسأله هست که آیا رویکرد طرحواره درمانی میتواند بر کاهش آشفتگی و دلزدگی زناشویی افراد متأهل ناسازگار تاثیرگذار است؟
روش بررسی
در این پژوهش از روش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون و گروه کنترل بود. جامعۀ آماری پژوهش حاضر شامـل افـراد متأهـل دارای ناسـازگاری زناشـویی سـاکن در شهرستـان اردکـان، شهر احـمدآباد در سـال ۱۴۰۳ بود. شرکتکنندگان از میان زنان و مردان ۲۱ تا ۴۵ سال با فراخوان از گروههای مجازی، بسیج و مساجد انتخاب شدندکه از میان آنها ۳۰ نفر به صورت در دسترس و به روش تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل (هر کدام ۱۵ نفر) انتخاب شدند (شرکت کنندگان از ماهیت گروه که در آن قرار گرفته بودند مطلع نبوند). جلسات مداخله در مسجد جامع شهر احمدآباد برگزار شد. پیش از آغاز مداخله افراد متأهل با مشکلات ناسازگاری زناشویی با استفاده از نتایج پرسشنامه پیشآزمون شناسایی شدند. سپس پس از توضیح تمام مراحل پژوهش و تضمین حفظ حریم خصوصی و هویت آنها برای مشارکت در پژوهش دعوت شدند. همچنین رضایت آگاهانه از تمامی افراد برای مشارکت در برنامه مداخله اخذ شد و آنها از تمام مراحل مداخله آگاه شدند. در نهایت 30 نفر بر اساس معیارهای ورود شامل (افراد متأهل دارای ناسازگاری زناشویی با حداقل یک سال زندگی مشترک و تحصیلات پایه) و معیارهای خروج شامل (سابقه اختلالات روانی یا بیماریهای خاص که ممکن است به روابط زوجین آسیب بزند یا آنها را تشدید کند (با پرسش از فرد در مصاحبه اولیه)، شرکت در برنامههای درمانی دیگر و عدم رضایت یا عدم حضور مستمر در جلسات و غیبت بیش از دو جلسه) انتخاب شدند و این افراد داوطلبانه در پژوهش مشارکت کردند.
روش کار بدین صورت بود که طرحوارهدرمانی گروهی بر اساس الگوی یانگ طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای، دو جلسه در هفته برای گروه آزمایش اجرا شد که در مجموع طی چهار هفته به طول انجامید و شامل دوره پیگیری دو ماهه میشد. در حالی که گروه کنترل به عنوان گروه کنترل غیرفعال در نظر گرفته شد و هیچگونه مداخلهای دریافت نکرد. همچنین پیش از مداخله، پرسشنامههای مرحله پیشآزمون در اختیار شرکت کنندگان هر دو گروه قرارگرفته شد و نمرات پیش آزمون جمع آوری شد. پس از اتمام دوره درمان از تمامی شرکتکنندگان گروه مداخله و گروه کنترل پسآزمون گرفته شد (هر دو گروه در مراحل پیشآزمون و پسآزمون مورد ارزیابی قرار گرفتند). پس از پایان دوره درمان، فاصله زمانی بین پیشآزمون و پسآزمون بلافاصله پس از پایان دوره درمان تعیین شد. اجرای پسآزمون بلافاصله پس از پایان درمان انجام شد که به پژوهشگر این امکان را میدهد تا با سنجش متغیرهای وابسته (آشفتگی و دلزدگی زناشویی) پیش و پس از اجرای مداخله (طرحواره درمانی)، میـزان تغییـرات ایجـاد شده را بررسـی کند. علاوه بر این با انجام آزمون پیگیری دو ماه پس از اتمام درمان و تکمیـل پرسشنـامه در دوره پیگیـری، پایـداری و دوام اثرات درمانی مورد ارزیابی قرار گرفت. استفاده از این طرح به ویژه در مداخلات روان درمانی که هدف آن کاهش مشکلات روانشناختی و بهبود روابط بین فردی است، اعتبار بالایی دارد؛ زیرا علاوه بر ارزیابی اولیه و پس از درمان، امکان بررسی ماندگاری اثرات درمان نیز فراهم میشود. بنابراین این روش از نظر اعتبار درونی و قابلیت تعمیم نتایج برای بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر مشکلات زناشویی افراد ناسازگار، روشی مناسب و قابل اعتماد محسوب میشود. برای ارزیابی ماندگاری اثرات درمانی، جلسات پیگیری هر دو هفته یک بار در طول دو ماه به صورت حضوری برگزار شد. در این جلسات به افزایش سازگاری و رضایت زناشویی شرکت کنندگان پرداخته شد. پرسشنامههای استفاده شده در این پژوهش از روایی و پایایی مطلوبی برخوردار بودند که از طریق روایی محتوایی و آلفای کرونباخ در مطالعات پیشین ارزیابی و تأیید شدهاند.دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه ۲۳ تجزیه و تحلیل شدند تا نتایج بهدست آمده بررسی شوند.
در این پژوهش از 3 ابزار جهت جمعآوری دادهها استفاده شـد: پرسشنـامه مقیاسگری آشفتگـی زناشویـی و ارتباطـی (SSMRD): این پرسشنامه توسط ویسمین و همکاران در سال 2009 طراحی شده است. این مقیاس از 10 بخش تشکیل شده که ابعاد مختلـف آشفتگی زناشـویی را در 5 حوزه ارزیـابی میکند: 1-سطح کلی آشفتگـی زناشـویی(2 سوال)، 2-عدم رضایت جنسی (2 سوال)، 3-وقت گذراندن با هم(2 سوال)، 4-ارتباط عاطفی (2 سوال)، 5-ارتباط معطوف به حل مسأله (2 سوال). در نسخه اصلی این مقیاس، آزمودنیها به گویهها به صورت دو گزینهای (درست/ غلط) پاسخ میدهند. دامنه نمرات بین صفر (کمترین مقدار آشفتگی زناشویی) تا 10 (بیشترین مقدار آشفتگی زناشویی) متغیر خواهد بود. سوالات شماره ۷، ۶، ۵، ۲ و ۱ به صورت معکوس نمرهگذاری میشوند. پایایی و روایی مقیاس توسط طراحان اصلی پرسشنامه (ویسمین و همکاران) انجام شده است. این مقیاس بهمنظور بررسی ثبات زمانی و روایی از روشهای پایایی بازآزمایی و روایی همزمان استفاده شده است. ضریب پایایی برای گروه مردان ۷۸/0 و برای گروه زنان ۸۰/0 گزارش شده است. همچنین شاخص کپا برای گروه مردان 70/0 و برای گروه زنان ۶۸/0 اعلام گردیده است. ضریب آلفای کرونباخ این مقیاس برای هر دو گروه زنان و مردان ۸۲/0 است(25).
پرسشنامه دلزدگی زناشویی پاینز (CBM- Q): این پرسشنامه که توسط پاینز در سال ۱۹۹۶ طراحی شده، شامل ۲۰ گویه است، به سه حوزه خستگی جسمی، از پا افتادن عاطفی و از پا افتادن روانی تقسیم میشود. نمرات بر اساس مقیاس ۷ درجهای تعیین میشود که نمرات بالاتر از ۵ نشاندهنده نیاز به کمک فوری هستند. دامنه نمرات از ۲۱ (کمترین) تا ۱۴۷ (بیشترین) است پایایی و روایی مقیاس توسط طراحان اصلی پرسشنامه (پاینز و همکاران) انجام شده است. ضریب همبستگی درونی این پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ بین ۸۴/0 تا ۹۰/0 است. روایی آن نیز از طریق همبستگیهای منفی با ویژگیهای ارتباطی مثبت تأیید شده است (۳۳/0- تا ۴۲/0-). نسخههای ترجمه شده پرسشنامه دلزدگی زناشویی با موفقیت در مطالعات بین فرهنگی در نروژ، مجارستان، مکزیک، اسپانیا، پرتغال، فنلاند استفاده شده است. ضریب پایایی بازآزمایی در دورههای یکماهه (۸۹/0)، دوماهه (۶۶/0) و چهارماهه (۶۶/0) گزارش شده است و همسانی درونی برای اغلب آزمودنیها با استفاده از ضریب ثابت آلفا بین ۹۱/0تا ۹۳/0 اندازهگیری شده است. به منظور بررسی همسانی درونی ابزار از روش آلفای کرونباخ استفاده شد که برای مؤلفههای خستگی، جسمی، ازپا افتادن عاطفی و از پا افتادن روانی، به ترتیب ۷۸٪ ، ۸۹٪ و ۷۶٪ به دست آمده است(26).
پرسشنامه ناسازگاری بیر-استرنبرگ (DQ):پرسشنامه ناسازگاری توسط بیر و استرنبرگ در سال 1977 تدوین شده است. این پرسشنامه دارای ۱۰ آیتم است که برای اندازهگیری دو بعد از یک رابطه زناشویی طراحی شده است. آیتمها به صورت جداگانه نمرهگذاری میشوند. در نمرهگذاری هر آیتم از یک مقیاس لیکرت ۷ درجهای استفاده میشودکه نمره بیشتر نشاندهنده درگیری و ناخشنودی بیشتر است.
در پژوهش بیر و استرنبرگ (1977) گزارش شده است که روایی همزمان این پرسشنامه 73 درصد بوده و میزان پایایی آن با استفاده از روش همسانی درونی 83 درصد است. همچنین در پژوهش مجرد (1396) میزان پایایی این پرسشنامه به روش آلفای کرونباخ 93 درصد گزارش شده است. روایی محتوا نیز توسط ۷ نفر از متخصصان روانشناسی دانشگاه محقق اردبیلی تائید شده است. در پژوهش حاضر، ضریب آلفای کرونباخ معادل با ۸۱/0 محاسبه شده است(27).
روش اجرای مداخله درمانی توسط یانگ و همکارانش (2006) تدوین شده است. طرحواره درمانی رویکردی روان شناختی است که به شناسایی و تغییر الگوهای ناسازگار ذهنی و رفتاری فرد میپردازد و در درمان مشکلات عاطفی و روابط زناشویی موثر است. این روش به افراد کمک میکند تا ریشه مشکلات خود را شناسایی کرده و رفتارهای سازگارتری را جایگزین کنند.
پروتکل طرحواره درمانی در این مطالعه شامل ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای است که به متغیرهای همچون (آشفتگی و دلزدگی زناشویی و ناسازگاری زناشویی) در این پژوهش میپردازد. این جلسات با هدف شناسایی و تغییر طرحوارههای ناسازگار در ذهن افراد، ارتقاء مهارتهای ارتباطی و بهبود کیفیت رابطه زناشـویی طراحـی شـدهاند. در هر جلسـه درمانـگر به مـرور مشکلات کلیدی و طرحوارههای منفی در زندگی زناشویی افراد پرداخته و تکنیکهای مختلفی مانند بازسازی شناختی، صندلی گذاری، مواجهه با ترسها و احساسات منفی و تمرینات بینجلسهای برای ایجاد تغییرات پایدار در رفتار و نگرش افراد ارائه میدهد.
شرح مختصر محتـوای جلسـات درمـانـی (مداخـله پروتکـل طرحوارهدرمانی) به شرح ذیل بود:
جلسه ۱ (آشنایی و ارزیابی اولیه): در این جلسه به معرفی درمان و هدف ارزیابی و جهتگیری درمان آغاز شد. آشنایی با اصول و مفاهیم طرحواره درمانی و شناسایی اولیه طرحوارههای ناسازگار صورت گرفت. وضعیت زناشویی مراجعین ارزیابی شد و اهداف درمانی مشخص شدند. از طریق مصاحبه ساختاریافته، تاریخچه رابطه بررسی و اتحاد درمانی شکل گرفت و مشکلات مراجعه کنندگان در قالب این رویکرد صورتبندی شد. همچنین پیشآزمون برای ارزیابی وضعیت اولیه مراجعه کنندگان انجام شد.
جلسه ۲ (شناسایی طرحوارهها): در این جلسه به شناسایی و تحلیل طرحوارههای ناسازگار که به ایجاد مشکلات در رابطه زناشویی کمک میکنند، پرداخته شد. این طرحوارهها میتوانند شامل (طرحوارههای رهاشدگی، نقص، بیاعتمادی و ..) باشند.
آنها یاد گرفتند که طرحوارهها چگونه شکل میگیرند و ریشههای تحولی آنها چیست. روابط زناشویی مراجعه کنندگان بررسی شد و الگوهای تکراری و طرحوارههای فعال شناسایی شدند. با استفاده از پرسشنامه طرحواره یانگ و تحلیل شواهد عینی از زندگی گذشته و فعلی، شواهد تأییدکننده یا ردکننده طرحوارهها بررسی شد.
در این جلسه مشکلات زناشویی از منظر طرحوارهها تحلیل و زمینهسازی برای مداخلات بعدی انجام شد.
جلسه ۳ (شناسایی حالتها): در این جلسه به آموزش حوزهها و انواع طرحوارهها اختصاص یافت. در این جلسه پنج حوزه اصلی طرحوارهای و 18 طرحواره ناسازگار اولیه که ارتباط نزدیکی با مشکلات بینفردی دارند، آموزش داده شد.
مهارتهای ارتباطی و مدیریت هیجانی در روابط زناشویی با استفاده از تکنیکهای تصویرسازی ذهنی و صندلیگذاری آموزش داده شد. درمانگر حالتهای مختلف درونی (کودک آسیبپذیر، منتقد درونی، والد تنبیهگر) را شناسایی کرده و نشان میدهد چگونه این حالتها به ایجاد ناسازگاری زناشویی منجر میشوند.
مراجعـه کننـدگان تکنیـکهایی برای شنـاسـایی و اصـلاح حالتهای درونی خود مانند کودک آسیبپذیر و منتقد درونی تمرین کردند و به تحلیل و اصلاح تعاملات زناشویی خود پرداختند. به عنوان مثال مراجع با داشتن احساس نقص و شرم با استفاده از تکنیک صندلیگذاری، احساسات خود را مثبتتر میبیند و به روابطش از دیدگاهی سالمتر نگاه میکند.
جلسه ۴ (کودک آسیبپذیر و دلبستگی امن): در این جلسه، شناسایی و تغییر طرحوارههای منفی در مورد شریک زندگی و تقویت دلبستگی امن در دستور کار قرار گرفت. از تکنیکهایی مانند تجسم هدایتشده و نوشتن نامه حمایتی برای بیان نیازهای هیجانی استفاده شد. همچنین مفهوم "بزرگسال سالم" تقویت شد و نیازهای هیجانی ارضا نشده شناسایی و راهکارهایی برای ابراز عواطف بلوکهشده آموزش داده شد و درمانگر بر روی کودک آسیبپذیر در هر دو شریک زندگی تمرکز میکند و نحوه ایجاد دلبستگی امن در رابطه را آموزش میدهد. مثال: مراجع با طرحواره رهاشدگی، با استفاده از تکنیکهای ارتباط مثبت و دلبستگی امن، احساس امنیت بیشتری در روابطش ایجاد کرده و آن را تقویت میکند.
جلسه 5 (منتقد درونی و والد تنبیهگر): در این جلسه به آموزش نحوه تداوم طرحوارهها اختصاص پرداخته شد. الگوهای تعامل منفی در روابط زناشویی تحلیل و تغییر یافت. از تکنیکهای صندلیگذاری و ایفای نقش برای مواجهه با انتقادها استفاده شد و تمرینهایی برای مهربانی به خود و شریک زندگی انجام شد. ارتباط سالم و گفتگوی خیالی نیز به منظور بهبود رابطه آموزش داده شد و همچنین تکنیکهایی برای مقابله با انتقادهای درونی و بیرونی در رابطه زناشویی معرفی شد. این تکنیکها به زوجین کمک میکنند تا نقدهای سازندهتری از یکدیگر دریافت کنند.
جلسه ۶ (تقویت بالغ سالم): در این جلسه فرآیند تعدیل و کاهش تأثیرات طرحوارههای ناکارآمد و ناسازگار آغاز شد. مهارتهای حل مسئله و تعارض در روابط زناشویی تمرین شد. از ایفای نقش و بازسازی دیالوگها برای تقویت رفتارهای مقابلهای و تصمیمگیری سالم استفاده گردید تا مراجعه کننـدگان بتواننـد در مواجهـه با مشکلات رابطـهای، تصمیمات سالم و منطقی بگیرند.
جلسه ۷ (بازسازی الگوهای ناسازگار رابطهای): در این جلسه به شـروع فرآینـد تغییر طرحـوارهها اختصــاص یافت. اعتمـاد و
نزدیکی عاطفی در رابطه زناشویی تقویت شد.
درمانگر الگوهای ناسازگار در رابطه (مانند اجتناب، تسلیم، جبرانی) را شناسایی کرده تمرینهایی برای مقابله با سبکهای ناسازگار مانند اجتناب یا تسلیم و بهبود تعاملات با افراد مهم زندگی انجام شد تا رفتارهای سالم جایگزین سبکهای مخرب گذشته شوند.
جلسه ۸ (جمعبندی و تثبیت تغییرات): دراین جلسه، روند درمان جمعبندی شد و پیشرفتها ارزیابی گردید. مراجعه کنندگان تشویق شدند تا از دستاوردهای برنامه آموزشی در روابط زناشویی خود استفاده کنند. پسآزمون برای ارزیابی پیشرفت مراجعین انجام شد و راهکارهایی برای غلبه بر موانع تغییر آموزش داده شد. جلسات به پایان رسید.
یافته ها
در ابتدا بررسی ویژگیهای جمعیت شناختی (جدول1) نشان داد که نسبت جنسیت شرکتکنندگان در گروه کنترل، 67/46 درصد زن و 33/53 درصد مرد بودند. در گروه آزمایش،67/66 درصد زن و 33/33 درصد مرد حضور داشتند. میزان تحصیلات در گروه کنترل33/33 درصد زیر سیکل، 67/46 درصد سیکل و 40 درصد دیپلم داشتند. در گروه مداخله، 67/46 درصد زیر سیکل، 33/33 درصد سیکل و 20 درصد دیپلم بودند. سن شرکت کنندگان در گروه کنترل، میانگین سن 07/34 سال با انحراف استاندارد 19/8 و دامنه سنی بین 21 تا 45 سال بود. در گروه آزمایش، میانگین سن 20/29سال با انحراف استاندارد 98/5 و دامنه سنی بین 21 تا 39 سال بود.
در این بخش آمار توصیفی مربوط به نمرات متغیرهای تحقیق و هر یک از مؤلفههای آن آمده است(جدول2). اطلاعات جدول 2، میانگین نمرات متغیرهای پژوهش را به تفکیک گروه کنترل و آزمایش در دوره پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری را نشان میدهد. برای نرمال سازی دادهها از آزمون کلموگروف-اسمیرنوف و شاپیرو ویلکز استفاده شد.
جدول 1: ویژگیهای متغیرهای دموگرافیک در دو گروه مداخله و کنترل
ویژگی دموگرافیک |
گروه کنترل (15n=) |
گروه مداخله (15n=) |
جنسیت |
|
|
زن |
(٪67/46) ۷ نفر |
(٪67/66) 10 نفر |
مرد |
(٪33/53) 8 نفر |
(٪33/33) 5 نفر |
تحصیلات |
|
|
زیرسیکل |
(٪33/13) 2 نفر |
(٪67/46) 7 نفر |
سیکل |
(٪67/46) 7 نفر |
(٪33/33) 5 نفر
|
دیپلم |
(٪۴0) 6 نفر |
(٪20) 3 نفر |
سن |
|
|
میانگین سن |
07/34 سال |
20/29 سال |
انحراف استاندارد |
19/8 |
98/5 |
جدول2 : آمار توصیفی نمرات متغیرهای پژوهش به تفکیک پیشآزمون و پس آزمون گروه کنترل و آزمایش
منبع تغییر |
گروه |
کنترل |
آزمایش |
انحراف استاندارد±میانگین |
انحراف استاندارد±میانگین |
دلزدگی جسمی |
پیش آزمون |
75/6±47/24 |
14/9±20/25 |
پس آزمون |
14/9±۴۰/25 |
64/7±40/18 |
پیگیری |
56/8±73/25 |
77/6±47/21 |
دلزدگی عاطفی |
پیش آزمون |
81/8±00/22 |
40/9±47/22 |
پس آزمون |
85/9±۴۰/22 |
41/9±67/17 |
پیگیری |
42/9±20/23 |
33/7±67/19 |
دلزدگی روانی |
پیش آزمون |
57/8±07/30 |
48/7±40/30 |
پس آزمون |
57/7±53/29 |
56/3±53/22 |
پیگیری |
01/8±13/30 |
28/3±20/22 |
دلزدگی زناشویی |
پیش آزمون |
14/20±53/76 |
53/14±07/78 |
پس آزمون |
۴۲/19±33/77 |
43/14±60/58 |
پیگیری |
32/19±07/79 |
52/11±33/63 |
آشفتگی زناشویی |
پیش آزمون |
09/3±13/16 |
56/2±00/16 |
پس آزمون |
93/2±00/16 |
10/2±47/12 |
پیگیری |
23/3±13/15 |
24/3±27/14 |
|
|
|
|
|
نتایج حاصل از آزمون نشان داد که اثر اصلی زمان اندازهگیری معنیدار است(جدول3). یعنی بین آشفتگی و دلزدگی زناشویی در پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری بدون توجه به عامل گروهی تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین نتایج نشانداد که اثر اصلی گروه و تعامل زمان در گروه نیز حاکی از این بود که بین آشفتگی و دلزدگی زناشویی در پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری بدون توجه به عامل گروهی تفاوت معنادار وجود دارد. به منظور بررسی یکسان بودن واریانس ها از آزمون کرویت ماوچلی استفاده شدهاست؛ یافتههای آزمون ماوچلی برای آشفتگـی زناشـویی معنـیدار نبود(05/0w>). نتایـج آزمـون ماچولی برای بررسی یکسانی شرایط آزمونها در مراحل سنجش برای متغیرهای آشفتگی و دلزدگی زناشویی نشان داد که پیشفرضهای مربوط به این دو متغیر به صورت متفاوتی برآورده شدهاند.
برای متـغیـر آشفتـگی زنـاشــویـی، آزمـون مــاچـولی آمــاره
(884/0=W) نشان داد که پیشفرض گرینهاوس-گیسر برقرار نیست (سطح معنیداری 189/0)، بنابراین درجات آزادی تعدیل شده کرویت برای گزارش مقدار F استفاده شد.
در مقابل برای متغیر دلزدگی زناشویی، آزمون ماچـولی آماره (730/0= (Wبه نتیجهای معنیدار رسید (سطح معنیداری 014/0) که نشاندهنده برقراری پیشفرض گرینهاوس-گیسر برای این متغیر است و بنابراین مبنای گزارش مقدار F قرار گرفت.
به طور کلی نتایج نشاندهنده تفاوت در شرایط آزمونها برای این دو متغیر است. این بدان معناست که پیش فرض گرین هاوس-گیسر برای این متغیر برقرار نیست و بنابراین درجات آزادی تعدیل شده کرویت، مبنای گزارش مقدار F قرار گرفت. اما یافتههای آزمون ماوچلی برای دلزدگی زناشویی معنیدار بود (05/0> w) و این بدان معناست که پیشفرض گریسنهاوس –
گیسر برای این متغیر برقرار اسـت و مبنای گزارش مقدار F قـرار
گرفت. به منظور بررسی اثرات درونگروهی یعنی زمان سنجش (دارای 3 سطح: پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری) و تعامل زمان سنجش با اثر بین گروهی یعنی گروههای مورد مطالعه (دارای 2 سطح طرحواره درمانی و گروه کنترل)، بر متغیرهای پژوهش نتایج جدول (نتایج تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر برای متغیر اول) ارائه شدهاست. طبق جـدول 4 نتـایج آزمون تحلیل واریانس مختلط بر اساس تصحیح کرویت برای متغیر آشفتگی زناشویی (05/0>p، 13/0=,η2 97/3=(2)F)، نشان داد که عامل زمان تأثیر معنیداری بر آشفتگی زناشویی داشتهاست که این نشان میدهد نمرات آشفتگی زناشویی در یکی از مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری تفاوت معناداری داشتهاست. همچنین بر اساس تصحیح کرویت برای آشفتگی زناشویی (05/0>p،12/0=,η2 50/3=(2)F)، نشانداد که در متغیر مورد بررسی تعامل عامل زمان در گروه تأثیر معنیداری داشتهاست که این نشان میدهد نمرات آشفتگی زناشویی حداقل در یکی از مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری تفاوت معناداری داشته است. نتایج آزمون تحلیل واریانس مختلط بر اساس تصحیح گریسنهاوس-گیسر برای متغیر دلزدگی زناشویی (05/0<p،12/0=,η2 94/3=(1)F)، نشانداد که عامل زمان تأثیر معنیداری بر دلزدگی زناشویی در یکی از مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری تفاوت معناداری داشتهاست. همچنین بر اساس تصحیح گریسنهاوس-گیسر برای دلزدگی زناشویی (05/0<p،16/0=,η2 24/5=(1)F)، نشانداد که در متغیر مورد بررسی تعامل عامل زمان در گروه بر دلزدگی زناشویی در یکی از مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری تفاوت معناداری داشتهاست. به منظور بررسی اثر بین گروهی یعنی گروههای مورد مطالعه (دارای 2 سطح طرحواره درمانی و گروه کنترل)، بر متغیرهای پژوهش نتایج جدول 5 ارائه شده است. طبق جدول سطح معناداری بهدستآمده نشان میدهد که بین آشفتگی زناشویی در پیشآزمون و پسآزمون تفاوت وجود دارد، اما بین نمرات پسآزمون و پیگیری تفاوت معناداری مشاهده نمیشود. به عبارتی، تاثیر طرحوارهدرمانی بر آشفتگی زناشویی تا دوره پیگیری ادامه نداشت. اما سطح معناداری بهدستآمده نشان میدهد که بین دلزدگی زناشویی در پیشآزمون و پسآزمون تفاوت وجود ندارد. همچنین بین نمرات پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری مشاهده نمیشود. به عبارتی، تاثیر طرحواره درمانی بر آشفتگی زناشویی تاثیر نداشت.
جدول3 : نتایج تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر برای آشفتگی و دلزدگی زناشویی
تاثیر |
آزمون |
مقدار |
F |
df
فرضیه |
Df
خطا |
P |
η2 |
زمان |
Pillal's Trace |
** 33/0 |
10/3 |
4 |
25 |
03/0 |
33/0 |
Wilk's Lambda |
** 66/0 |
10/3 |
4 |
25 |
03/0 |
33/0 |
Hotelling's Trace |
** 49/0 |
10/3 |
4 |
25 |
03/0 |
33/0 |
Roy's Largest Root |
** 49/0 |
10/3 |
4 |
25 |
03/0 |
33/0 |
زمان* گروه |
Pillal's Trace |
** 39/0 |
01/4 |
4 |
25 |
01/0 |
39/0 |
Wilk's Llambda |
** 60/0 |
61/2 |
6 |
33 |
01/0 |
39/0 |
Hotelling's Trace |
** 64/0 |
61/2 |
6 |
33 |
01/0 |
39/0 |
Roy's Largest Root |
** 64/0 |
61/2 |
6 |
33 |
01/0 |
39/0 |
جدول4 : نتایج تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر آشفتگی و دلزدگی زناشویی با تصحیح گریسنهاوس - گیسر و کرویت
متغیر |
گروه |
آماره |
SS |
df |
MS |
F |
Sig |
ضریب اتا |
آشفتگی زناشویی |
اثر زمان |
کرویت |
46/54 |
2 |
23/27 |
97/3 |
02/0 |
13/0 |
اثر زمان*گروه |
کرویت |
02/48 |
2 |
01/24 |
50/3 |
03/0 |
12/0 |
دلزدگی زناشویی |
اثر زمان |
گریسنهاوس - گیسر |
75/1347 |
575/1 |
66/855 |
94/3 |
04/0 |
12/0 |
اثر زمان*گروه |
گریسنهاوس - گیسر |
68/1794 |
575/1 |
42/1139 |
24/5 |
01/0 |
16/0 |
جدول 5 : میانگینهای تعقیبی به تفکیک عامل درون گروهی برای مقایسه آشفتگی و دلزدگی زناشویی
منبع متغیر |
گروه |
آزمون |
میانگین |
انحراف استاندارد |
سطح معناداری |
سطح معناداری |
حد پایین |
حد بالا |
آشفتگی زناشویی |
پیش آزمون |
پس آزمون |
83/1 |
71/0 |
04/0 |
01/0 |
65/3 |
پیگیری |
36/1 |
74/0 |
23/0 |
54/0- |
27/3 |
پس آزمون |
پیگیری |
46/0 |
55/0 |
00/1 |
93/0- |
87/1 |
دلزدگی زناشویی |
پیش آزمون |
پس آزمون |
33/9 |
16/4 |
09/0 |
27/1- |
93/19 |
پیگیری |
10/6 |
97/2 |
14/0 |
46/1- |
66/13 |
پس آزمون |
پیگیری |
23/3 |
84/2 |
79/0 |
01/4- |
48/10 |
بحث و نتیجه گیری
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثربخشی طرحوارهدرمانی بر آشفتگی و دلزدگی زناشویی در افراد متأهل ناسازگار انجام شد. نتایج بهدستآمده از این پژوهش نشان میدهد که طرحواره درمانی تأثیر معناداری در کاهش آشفتگیهای زناشویی در افراد متأهل ناسازگار دارد. نتایج پیشآزمـون و پسآزمـون نشاندهندهی تفاوتهای معنادار در سطح آشفتگی زناشویی بین گروه آزمایشی است که تحت درمان قرار گرفتهاند. این مطالعه با پژوهش پورفرج و مهدیان(28) که نشان داد طرحواره درمانی بر کیفیت روابط زناشویی و کاهش آشفتگی روان شناختی زوجین مؤثر است با نتایج پژوهش حاضر همسو میباشد. مطالعات قبلی از جمله پژوهش وکیلی و امانی (29) نشان دادند که طرحواره درمانی هیجانی بر کاهش آشفتگی زناشویی و افزایش خودتنظیمی هیجانی زوجین با تعارض زناشویی مؤثر است. این یافتهها با نتایج تحقیق حاضر در زمینه اثربخشی طرحوارهدرمانی بر آشفتگی و دلزدگی زناشویی همسو است. در هر دو مطالعه تأکید بر بهبود کیفیت روابط زوجین و کاهش مشکلات زناشویی از طریق مداخلات درمانی مشابه وجود دارد. در تبیین یافته های میتوان این گونه بیان کرد که نتایج این پژوهش همچنین با پژوهش فارنل و شاو(30) همخوانی دارد که نشان دادهاند طرحواره درمانی در حل مشکلات زناشویی مؤثر بوده و به ویژه در مواردی که زوجین از مشکلات طولانی مدت رنج میبرند میتواند نتایج قابل توجهی به دنبال داشته باشد و منجر به بهبود چشمگیر در ارتباطات احساسی و حل تعارضات و ناسازگاری بین زوجین میشود. در این راستا طرحواره درمانی کمک میکند تا زوجیـن به درک عمیـقتری از یکدیگر برسند و در نتیجه تعاملاتشان بهبود یابد. علاوه بر این تمرکز طرحواره درمانی بر خودآگاهی و تغییر الگوهای شناختی عمیق، به زوجین این امکان را میدهد که نه تنها مشکلات رابطهای خود را در سطح فوری حل کنند، بلکه نیازهای عاطفی زیرین که به نارضایتی و ناسازگاری زناشویی منجر میشود را نیز مورد توجه قرار دهند(31).
در پژوهش جیکوب و ویلسون(32) نتایج این پژوهش همچنین بر اهمیت توجه به طرحوارههای ناسازگار از مراحل اولیه درمان تأکید میکند. زوجینی که در فرآیند طرحـواره درمانی به ریشههای عاطفی مشکلات خود پرداختهاند، نتایج بهتری در مقایسه با زوجینی که تنها به مشکلات سطحی توجه کردهاند به دست آوردهاند و همچنین تأکید شده است که طرحواره درمانی بهطور چشمگیری موجب بهبود پایدار رضایت زناشویی با تمرکز بر نیازهای عاطفی اساسی زوجین میشود. مطالعهای که توسط میلر و همکارانش(33) انجام شد نشان داد که زوجهایی که از طرحواره درمانی بهره بردهاند بهطور معناداری کاهش در ناسازگاری زناشویی و افزایش رضایت رابطهای را گزارش کردهاند. در این پژوهش، طرحواره درمانی به زوجین کمک کرد تا الگوهای شناختی منفی خود را شناسایی و اصلاح کنند که به نوبه خود موجب کاهش آشفتگیهای زناشویی شد. این نتایج با نتایج پژوهش حاضر که نشان دهنده اثربخشی طرحواره درمانی بر کاهش آشفتگی زناشویی در افراد متاهل ناسازگار همسو است. در تبیین این نتیجه میتوان گفت یافتههای این پژوهش نشان میدهند که طرحواره درمانی میتواند مداخلهای مؤثر برای کاهش آشفتگی زناشویی در افراد متأهل ناسازگار باشد. این رویکرد درمانی به افراد کمک میکند تا الگوهای عاطفی ناسازگار را شناسایی کرده و آنها را تغییر دهند که در نهایت به بهبود مشکلات رابطه و کیفیت زندگی زناشویی منجر میشود. در همین راستا وینر(34) تأثیر روش آموزش طرحوارهدرمانی بر کیفیت و سازگاری روابط زناشویی زوجین را مـورد بررسـی قرار داد و به این نتیجـه رسیــد که طـرحـواره
درمـانـی با افزایـش کیفیـت روابـط، باعـث بهبـود سـازگـاری
زناشویی آنان میشود.
همسرانی که دچار دلزدگی زناشویی شدهاند حتی در مواجهه با رفتارهای مثبت طرف مقابل، هیجانات مثبت را ابراز نمیکنند و به سرعت به رفتارها و هیجانات منفی واکنش نشان میدهند. تعاملات آنها معمولاً با جملات خصمانه آغاز و ادامه مییابد. این زوجین به طور متقابل به پاسخهای منفی یکدیگر واکنش نشان میدهنـد و هرگز احساسات منفی خـود را مدیریـت نمیکنند. به مرور زمـان، الگـوی رفتـاری آنها به سمـت فاصلهگیری از یکدیگر پیش میرود و به جای تلاش برای نزدیکی، عمداً از هم دور میشوند. پایهگذاری ازدواج بر شکلگیری و توسعه رابطه بین دو فرد استوار است و این روابط به شدت تحت تأثیر طرحوارهها و باورهای ارتباطی هر یک از زوجین قرار دارد. طرحواره های ناسازگار اولیه همواره در جریان یک رابطه خود را نشان میدهند و بر رفتارهای رابطه تأثیر میگذارند. ماهیت ناسازگار این طرحوارهها زمانی نمایان میشود که افراد در زندگی و در تعامل با دیگران، به ویژه در روابط زناشویی به گونهای عمل میکنند که این طرحوارهها تأیید شوند، حتی اگر برداشت اولیه آنها نادرست باشد(35). همچنین یکی دیگر از یافتهها پژوهش حاضر بررسی اثربخشی طرحوارهدرمانی بر دلزدگی زناشویی در افراد متأهل ناسازگار بود که نشان داد اثرگذاری معنادار بود. کمالیان و همکاران(36) در پژوهشی دیگر نشان دادند که روش طرحوارههای هیجانی بر دلزدگی زناشویی زنان تاثیرگذار بوده و سطوح دلزدگی زناشویی را کاهش میدهد. یافتههای این تحقیق نیز همسو با تحقیقات پیشین نشان داد که بکارگیری دوره طرحـواره درمانی هیجانی منجر به کاهش ناسازگاری زناشویی می گردد و اصطکاک بین زوجین را تقلیل می بخشد. یافتههای این پژوهش با یافتههای پژوهش طهماسبیزاده و همکاران(35) نشان دادند که طرحواره درمانی بر تعدیل دلزدگی زناشویی و ارتقاء رضایت زناشویی در افراد خیانتکننده تأثیر معناداری دارد. این نتایج با پژوهش حاضر در زمینه اثربخشی طرحواره درمانی بر کاهش آشفتگی و دلزدگی زناشویی در افراد متأهل ناسازگار همسو است. در هر دو مطالعه استفاده از طرحوارهدرمانی به عنوان یک مداخله مؤثر در کاهش مشکلات زناشویی و بهبود رضایت زناشویی زوجین نشان داده شده است. پژوهش عمادی فر و همکاران (37) نشان دادند که ترکیب طرحواره درمانی با درمان متمرکز بر شفقت میتواند در کاهش دلزدگی زناشویی زنان دارای تعارض زناشویی مؤثر باشد. این نتایج با پژوهش حاضر در زمینه اثربخشی طرحواره درمانی بر کاهش آشفتگی و دلزدگی زناشویی در افراد متأهل ناسازگار همسو است. بنابراین این روشها میتوانند به عنـوان مداخـلات مؤثر در درمـان مشکلات زناشویی، به ویژه برای افراد با طرحوارههای ناسازگار اولیه، مورد استفاده قرار گیرند. همچنین، عسگری و گودرزی (38) در پژوهشـی تحت عنوان اثربخشـی طرحواره درمـانی هیجانی بر دلزدگی زناشویی زوجین در آستانه طلاق نشان دادند که این نوع درمان منجر به کاهش نمرات دلزدگی زناشویی و مؤلفههای آن در زوجین گروه آزمایش نسبت به گروههای مشاوره نما و گواه در مراحل پسآزمون و پیگیری شد. همچنین در مرحله پسآزمون، کاهش نمرات زوجین گروه مشاوره نما نسبت به گروه گواه تفاوت معناداری داشت اما این تفاوت در مرحله پیگیری مشاهده نشد. بنابراین میتوان نتیجهگیری کرد که طرحواره درمانی هیجانی به کاهش دلزدگی زناشویی زوجین در آستانه طلاق کمک میکند که با نتایج این پژوهش همخوانی دارد. طرحواره درمانی با هدف تغییر الگوهای فکری و رفتاری افراد قادر است به بهبود روابط زناشویی و کاهش دلزدگی زناشویی در این افراد کمک کند.
در تبیین یافتههای پژوهش میتوان این گونه بیان کرد که این رویکرد چارچوبی برای زوجین فراهم میآورد تا درک بهتری از یکدیگر پیدا کرده و به همدلی، فهم و تعامل بهتری دست یابند. همچنین مطالعـات جدیـدتر نشـان دادهاند که طرحـواره درمانی به ویژه برای زوجیـن با سـابقه مشـکلات ارتباطی و ناسازگاری طولانیمدت مؤثر است. این درمان بر تغییر الگوهای عاطفی و شناختی که به بیاعتمادی، سردی عاطفی و دلزدگی در روابط زناشویی منجر میشود تمرکز دارد. این الگوها معمولاً در روابط ناسازگار عمیقاً ریشه دارند و درمان آنها نیازمند زمان و تلاش فراوان است. در این راستا، طرحواره درمانی به زوجین کمک میکند تا به درک بهتری از نیازهای عاطفی و رفتارهای خود و شریک زندگیشان دست یابند که در نهایت باعث بهبود تعاملات و رضایت زناشویی میشود(39). مطالعات متعددی این موضوع را تأیید کردهاند. برای مثال پژوهشی نشان داد که آموزشهای مبتنی بر طرحواره میتواند به زوجین کمک کند تا الگوهای ناسازگارانه ارتباطی خود را شناسایی کرده و بهبود بخشند که این امر منجر به افزایش درک آنها از تفاوتهای یکدیگر میشود که این نوع آمـوزشها به زوجین امکان میدهد تا با شناسایی و تغییر الگوهای قدیـمی و نـاکـارآمـد، ارتباطـات سالمتر و رضـایت بخـش تری برقرار کنند. این یافتهها نشاندهنده اهمیت آموزشهای مبتنی بر طرحواره در افزایش درک زوجین از تفاوتهای یکدیگر و بهبود کیفیت زندگی مشترک است(40). بنابراین یافتهی مطرح شده مبنی بر تأثیر طرحوارهدرمانی بر آشفتگی و دلزدگی زناشویی در افراد متأهل ناسازگار با توجه به مبانی نظری و پژوهشهای پیشین تأیید میشود. این روش میتواند به عنوان رویکردی مؤثر برای حل مشکلات زناشویی و بهبود سلامت روانی زوجین مطرح شود.
در این پژوهش نتایج نشان داد که طرحواره درمانی تأثیر قابلتوجهی در کاهش آشفتگی و دلزدگی زناشویی زوجین ناسازگار دارد. مداخلات این روش با اصلاح طرحوارههای ناسازگار و الگوهای رفتاری آسیب زننده به بهبود تعاملات زناشویی و افزایش رضایت زوجین کمک کرده است. همچنین با استفاده از روشهای معتبر و نمونههای مناسب، شواهد علمی لازم را برای اثربخشی طرحواره درمانی در کاهش مشکلات زناشویی ارائه میدهد.
با این حال برخی محدودیتها مانند تنوع فرهنگی جامعه موردپژوهش و کنترل نشدن متغیرهای مزاحم (وضعیت اقتصادی، شغلی و خانوادگی) میتواند بر تعمیم نتایج تأثیر بگذارد. همچنین فاصله کوتاه بین پیشآزمون و پسآزمون ممکن است اثرات مداخله را بهطور کامل نشان ندهد. با توجه به محدودیتها پیشنهاد میشود که پژوهشهای آتی به بررسی عوامل زمینهای مانند سن، تحصیلات، وضعیت اقتصادی و مدت زمان ازدواج در ارتباط با اثربخشی طرحوارهدرمانی پرداخته و از روشهای ترکیبی برای درک بهتر این روش استفاده کنند. همچنین بررسی تأثیر درمان بر فرزندان و گروههای مختلف خانواده نیز پیشنهاد میشود. این الگوی درمانی میتواند به عنوان رویکردی برای کاهش مشکلات زناشویـی و بهبود روابط زناشویی در نظر گرفته شود و در بسترهای گروهی مانند زوج درمانی و خانواده درمانی بهکار رود. با این حال تحقیقات بیشتر برای تعمیم نتایج و تأیید اثرات آن در شرایط مختلف لازم است.
ملاحظات اخلاقی
اصـول اخـلاقی این مقـالـه در دانشگاه اردکان با کـد اخـلاق IR.ARDAKAN.REC.1403.012 به تصویب رسیده است و کلیه اصول اخلاقی ازجمله محرمانه بودن اطلاعات شرکت کنندگان و کسب رضایت آگاهانه کتبی در این پژوهش رعایت شده است.
سهم نویسندگان
ندا جمالی و عذرا محمدپناه اردکان بخش تحریر مقدمه و طراحی عنوان و نگارش بخش روش تحقیق و بحث و نتیجهگیـری و نیز جمـع آوری دادهها و بخش تحلیـل دادهها را بر عهده داشتند وتمامی مراحل مورد تایید تمامی نویسندگان میباشد.
حمایت مالی
این پژوهش بدون حمایت مالی نهاد خاصی انجام شده است.
تضاد منافع
نویسندگان اعلام میدارند هیچ گونه تعارض منافعی دراین مقاله وجود ندارد.
تقدیر و تشکر
نویسندگان این پژوهش از تمامی افراد متأهل شرکت کننده در گروه آزمایش و کنترل کمال تشکر و قدردانی را دارند. مقاله حاضر حاصل پایان نامه پژوهشی میباشد. از این رو از دانشگاه اردکان و همچنین کلیه دست اندرکاران تشکر میکنیم.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
مشاوره دریافت: 1403/9/20 | پذیرش: 1403/12/22 | انتشار: 1404/2/29