مقدمه : حدود 25 درصد از کودکان زیر 5 سال درکشور ما به درجات مختلف کم وزنی مبتلا هستند. مادران به عنوان تاثیرگذارترین افراد،درآموزش به منظور پیشگیری از اختلال رشد و پایش منظم آن بسیار حائز اهمیت می باشند. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش بر اساس تئوری عمل منطقی بر رفتار مادران دارای کودک دچار سوتغذیه انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه ی مداخله ای تجربی بر روی 130 مادر دارای کودک 5-2 ساله شهرستان سپیدان، دراستان فارس انجام گردید. مادران بطور تصادفی در دو گروه 65 نفری مداخله و کنترل قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه حاوی اطلاعات دموگرافیک و پرسش نامه محقق ساخته بر اساس سازه های تئوری عمل منطقی ،پس از تایید روایی و پایایی آن ،استفاده گردید.داده ها در دو مرحله ،قبل و6 هفته بعد از آموزش جمع آوری و با استفاده از نرم افزارspss ،مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: درگروه مداخله ، میانگین نمره سازه نگرش از2/5± 1/33 به 8/3± 5/38، قصد مادران از3/3± 4/24 به1/3± 03/30 و سازه عملکرد از9/4± 6/31 به8/3± 5/42، افزایش یافت که این افزایش از نظر آماری معنی دار بود( 001/0> P ). اما میانگین نمره سازه هنجار انتزاعی در گروه مداخله از5/5 ±4/31 به3/5 ± 7/32 تغییر داشت که این افزایش به لحاظ آماری معنی دار نبود.میانگین وزن کودکان قبل از مداخله در گروه کنترل 6/1 ± 1/11 و در گروه مداخله 5/1 ± 5/11 کیلوگرم بوده است. که بعد از مداخله میانگین وزن کودکان در گروه مداخله به 4/1±05/12افزایش یافت که به لحاظ آماری معنی دار بود( 001/0> P )، اما افزایش وزن کودکان در گروه کنترل به لحاظ آماری معنی دار نبود.
نتیجه گیری: آموزش مبتنی بر مدل تئوری عمل منطقی بر ارتقا عملکرد مادران دارای کودک سوء تغذیه موثر می باشد، لذا از این تئوری می توان به عنوان چهارچوبی برای مداخلات آموزشی در زمینه پیشگیری از سوء تغذیه کودکان استفاده کرد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |