مقدمه: سبک زندگی ناسالم باعث بوجود آمدن خطرات بهداشتی مهم در نوجوانی و بیماریهای غیرواگیر در بزرگسالی میشود. ارزیابی نیازهای آموزشی با استفاده از تئوری قبل از مداخله یک پایه و اساس برای برنامهریزی آموزشی در ارتقای سبک زندگی است. هدف مطالعه حاضر بررسی عوامل موثر بر اتخاذ رفتارهای ارتقاءدهنده سبک زندگی دانشآموزان شهرگناباد با کاربرد تئوری رفتار برنامه ریزی شده بود.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی تحلیلی، ۱۷۵ دانش آموز در محدوه سنی ۱۵-۱۲ سال با روش نمونهگیری چندمرحلهای تصادفی انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها پرسشنامه طراحیشده بر اساس سازههای تئوری رفتار برنامهریزی شده در زمینه سبک زندگی نوجوانان استفاده شد. دادهها در نرمافزارspss نسخه ۲۰ با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، آنالیز رگرسیون چند گانه و آزمون مستقل t-test تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: میانگین و انحرافمعیار (۹/۰± ۵ /۱۳) سال به دست آمد. یافتهها نشان دادند کیفیت سبک زندگی با افزایش سن دانشآموزان و تحصیلات پدر کاهش مییابد. در تغذیه سالم (۴۳۸/۰=P) و عدم پذیرش سیگار و الکل (۲۵۶/۰=P) قصد با رفتار ارتباط نشان نداد. نگرش پیش بینی قابل توجهی برای قصد (۲۶۸/۰=B) و رفتار ( ۶۳۸/۰=B) تغذیه سالم بود. در فعالیت بدنی قصد توسط کنترل رفتار درک شده (۲۴۴/۰=B) و رفتار توسط هنجارهای ذهنی پیشبینی شد (۴۲۴/۰=B). در مدیریت استرس قصد با هنجارهای ذهنی (۴۵۵/۰=B) و رفتار باکنترل رفتار درک شده پیشبینی شد (۷۶۷/۰=B). در عدم پذیرش سیگار و الکل، نگرش ارتباط قوی با قصد (۸۲۹/۰=B) و کنترل رفتار درکشده ارتباط قوی با رفتار نشان داد (۳۱۱/۰=B).
نتیجهگیری: فقدان ارتباط بین قصد و رفتار نشان میدهد که عوامل جمعیتشناختی بجز قصد ممکن است رفتار در نوجوانان را تحتتاثیر قرار دهد و مداخلات آموزشی با تمرکز بر سازه کنترل رفتار درکشده به نظر میرسد راه مهمی برای رسیدن به رفتار مورد نظر باشد. رفتار فعالیت بدنی تحتتاثیر مستقیم ساختارهای اجتماعی قرار گرفت. بنظر میرسد ارتقای رفتارهای ورزشی در این گروه سنی با همکاری خانواده موفقتر باشد.