Ethics code: ir.yazd.rec.1401.065
mazloomi O, parsamehr M, zare-shahabadi A. Structural Equation Modeling of the Relationship between Social Stigma of Cancer and Mental Habitus of Cancer among Family Caregivers of Cancer Patients. TB 2023; 22 (5) :107-120
URL:
http://tbj.ssu.ac.ir/article-1-3584-fa.html
مظلومی امید، پارسامهر مهربان، زارع شاهآبادی اکبر. مدل یابی معادلات ساختاری رابطۀ استیگمای اجتماعی سرطان و عادتوارۀ ذهنی سرطان در مراقبین خانوادگی بیماران سرطانی. طلوع بهداشت. 1402; 22 (5) :107-120
URL: http://tbj.ssu.ac.ir/article-1-3584-fa.html
دانشگاه یزد ، parsamehr@yazd.ac.ir
متن کامل [PDF 685 kb]
(248 دریافت)
|
چکیده (HTML) (320 مشاهده)
متن کامل: (313 مشاهده)
مدل یابی معادلات ساختاری رابطۀ استیگمای اجتماعی سرطان و عادتوارۀ ذهنی سرطان در مراقبین خانوادگی بیماران سرطانی
نویسندگان: امید مظلومی1، مهربان پارسامهر2 ، اکبر زارع شاه آبادی3
1. دانشجوی دکتری جامعهشناسی، دانشگاه یزد، ایران .
2. نویسنده مسئول: دانشیار جامعهشناسی، دانشگاه یزد، ایران.
شماره تماس: 09113115819 parsamehr@yazd.ac.ir Email:
3. دانشیار جامعهشناسی، دانشگاه یزد، ایران
چکیده
مقدمه: در جوامع باورهای نادرست پیرامون بیماری سرطان، موجب بروز داغننگ شده و مراقبتهای بهداشتیدرمانی بیماران را تضعیف میکند. هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر عادتوارههای ذهنی سرطان بر استیگمای اجتماعی سرطان دربین مراقبین خانوادگی بیماران سرطانی بود.
روش بررسی: روش پژوهش پیمایشی بوده و جامعهی آماری شامل مراقبین خانوادگی بیماران سرطانی در بیمارستانهای شهر تهران در سال 1401 بود. حجم نمونه 384 نفر بود که با مراجعه به بیمارستانهای موردمطالعه، به روش نمونهگیری دردسترس از نوع طبقهای چندمرحلهای انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه استاندارد cancer stigma index و پرسشنامه محققساخته عادتواره سرطان بود. دادهها از طریق آزمونهای همبستگی، تفاوت میانگین، تحلیل مسیر و مدلیابی معادلات ساختاری در برنامه SPSS و Amos مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد بین استیگمای سرطان (با ابعاد دگرگریزی، خودگریزی، رهاشدگی) و عادتوارهی سرطان (با ابعاد افسونگرایی، درمانگریزی) رابطه وجود دارد. طبق مدل مسیر، عادتواره 6/19 درصد از تغییرات استیگما را تبیین میکند. همچنین، افسونگرایی و درمانگریزی با ضریب تاثیر 29/0 و 25/0 بهترتیب بیشترین و کمترین سهم را در تبیین استیگما داشتند. نتایج آزمون مدل معادلات ساختاری نیز حاکی از برازش مناسب مدل مفهومی ارائه شده بود (973/0=GIF، 067/0=Rmsea، 958/0=Cfi).
نتیجهگیری: مراقبین بیماران سرطانی بهعنوان حامیان اصلی بیمار، همواره تحتتاثیر کلیشههای فرهنگی نادرست جامعه قرار دارند. شناسایی ابعاد مختلف عادتوارهها (بهویژه بعد افسونگرایی)، توجه بیشتر به بعد رهاشدگی استیگما، توجه به نقش آموزش و آگاهی در کاهش باورهای نادرست و تعامل بیشتر با بیماران، نقش بهسزایی در کاهش استیگمای سرطان داشته و تحمل درد و رنج سرطان را برای مبتلایان آسان میکند.
واژه های کلیدی: سرطان، استیگما، عادتواره، مراقبین خانوادگی
مقدمه
سرطان یک بیماری بسیار دردناک و تغییر دهنده سبک زندگی است و میزان بروز آن در سراسر جهان به طرز نگران کننده ای رو به افزایش است(1). خطرات این بیماری و هم چنین میزان مرگ و میر ناشی از آن منجر به ایجاد یک ترس عمومی در میان مردم با سطوح گوناگون دانش، فرهنگ و طبقه شده است(2). بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت در سال 2020 سرطان به عنوان دومین عامل مرگ و میر حدود 20 میلیون نفر را در سرتاسر جهان مبتلا نموده که از این تعداد حدود 10 میلیون نفر جان خود را از دست داده اند(3).
در ایران نیز، سرطان پس از بیماری های قلبی-عروقی و حوادث، سومین عامل مرگ و میر است(4). در سال 2020 حدود 130 هزار مورد جدید سرطان در ایران وجود داشته (این میزان در سال 2023 نزدیک به 150 هزار نفر بوده) که از این تعداد حدود 80 هزار مورد منجر به مرگ گردیده است. به دلیل روند تغییرات جمعیتی، و افزایش امید به زندگی در ایران، میزان بروز سرطان تا سال 2040 بیش از دو برابر می شود(5).
زندگی با سرطان، برای بیماران از نظر جسمی چالش برانگیز بوده و از نظر عاطفی نیز برای بیماران و مراقبین آنها، بار روانی سنگینی به همراه دارد(6). با پیشرفت سرطان علاوه بر درد، بیماران باید با ترس شدید از مرگ، احساس درماندگی و مشکلات روانی مرتبط با آن مبارزه کنند. خانوادهها جهت ارائهی مراقبت های جسمی، روانی، معنوی و مالی به بیماران سرطانی بهترین گزینه هستند و نقش مهمی در همه نوع مراقبت های تسکینی ایفا می کنند. مراقبت فیزیکی و حمایت عاطفی از
سوی اعضای خانواده را نمی توان با هیچ مقدار مراقبت پزشکی
جایگزین کرد(7).
باورهای غیرعلمی فرهنگی-اجتماعی نسبت به وضعیت بیماری، موفقیت نتایج درمان را کاهش میدهد(8). انگ یا باور نادرست مراقبین یکی از موانع اصلی در مدیریت سرطان است(9). واکنش منفی مراقبین به درمان سرطان می تواند به طور قابلتوجهی بر کیفیت زندگی بیماران سرطانی تأثیر بگذارد(10). ازآنجایی که مراقبین نقش فعالی در درمان سرطان دارند باورها و تصورات نادرست آنها می تواند نتیجه مراقبت های بهداشتی-درمانی بیماران را تضعیف کند.
داغ ننگ یا استیگما، خصیصهای است که با تنزل افراد «از شخصی نرمال و عادی به فردی مورددار و خوارشده»، موجبات بیاعتباری آنها را فراهم می سازد(11). این تعریف دو جزء مهم از استیگما را برجسته میکند: نخست مشخصهای که سبب میشود یک فرد «متفاوت بهنظر برسد» و دوم کاهش ارزش فرد بر مبنای این تفاوت(12).
استیگمای مربوط به سلامت (Health-related stigma) به بدنامسازی (stigmatization) یک بیماری اشاره دارد که میتواند در مورد یک فرد یا گروهی از افراد مبتلا به یک بیماری و نیز بیماریهایی که بیشتر رایجاند بهکار برده شود(13). مکانیزم بدنامسازی «ازطریق محرومسازی، طرد، سرزنش یا تنزل ارزش عمل میکند، و با تجربه، ادراک یا پیشبینی منطقی از یک قضاوت اجتماعی نامطلوب دربارهی یک فرد یا گروه میتوان بهوجود آن پیبرد»(14). در پژوهشی طی مصاحبه با بیش از 200 نفر از بیماران سرطانی، مراقبین اولیه و کادردرمان مشخص شد که تم اصلی دادهها استیگمای سرطان است که در قالبهایی چون ترس از انتقال تصادفی، مسئولیت شخصی برای ایجاد سرطان، ترس از اجتنابناپذیری ناتوانی و مرگ، خود را نمایان می سازد و چنین نگرشهایی مانعی بزرگ بر سر راه آزمایش غربالگری، تشخیص زودهنگام، و جستجوی درمان ایجاد خواهد کرد(15).
عادتواره، نقشهای ذهنی یا چارچوب سازمانیافتهای از ادراکهاست که افراد از طریق آن از خط رفتاری خاصی پیروی میکنند بهطوریکه در تقابل با رفتارهای دیگریاست که ممکن بود انتخاب شوند. این ادراکها از طریق جامعهپذیری، تجربیات و واقعیت شرایط طبقۀ فرد توسعه یافته، شکل گرفته و در حافظه باقی میمانند(16).
عادتواره ی ذهنی سرطان نیز به کلیشهها و تهنشستهای ذهنی مردم یک جامعه در مورد بیماری سرطان اشاره دارد که در طول سالیان متمادی شکل گرفته و راهنمای عمل آنها در برخورد با بیماران سرطانی شده است. این عادت وارهها میتوانند مبنای قضاوت اطرافیان قرار گرفته و تصورات بیماران سرطانی در مورد خودشان را تحتتاثیر قرار داده و بدینترتیب روند بیماری آنها را تشدید نماید. در پژوهشی، طی مصاحبه با بیش از 4500 نفر از گروههای مختلف در 10 کشور، استیگمای سرطان پدیدهای فراگیر و همهجایی توصیف شد که بهصورت مجموعهای از احساسات، نگرشها و رفتارهایی متمایز نشان داده میشوند مانند: سرطان یعنی حکم مرگ، مسری بودن بیماری سرطان، مقصر پنداشتن بیمار و ...(17). بیماران سرطانی زیادی اذعان داشتهاند که استیگمای سرطان را بهوفور تجربه کردهاند(15). برای نمونه، ایلماز و همکاران در مطالعهی خود، با بررسی 303 بیمار سرطانی تحت درمان دریافتند بیشاز 70 درصد آنها تجربهی استیگما را داشتهاند(35). در ایران نیز محبتبهار و همکاران طی مصاحبه با 12 بیمار سرطانی، 8 نفر از اعضای کادر درمان و چند نفر از اعضای خانواده بیمار، اذعان داشتند پدیده استیگما تم اصلی دادهها بود(36).
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر عادتوارههای ذهنی سرطان بر استیگمای اجتماعی سرطان، در بین مراقبین خانوادگی بیماران سرطانی است. در واقع این تحقیق برآناست تا میزان تاثیر جنبههای مختلف عادتواره بر استیگما را در بین مراقبین بسنجد و نیز مشخص نماید کدامیک از ابعاد استیگما از اهمیت بیشتری برخوردارند. باتوجه به مبانی نظری و تجربی پژوهش حاضر، میتوان مدل مفهومی را به شکل زیر ترسیم نمود.
نمودار1: مدل نظری پژوهش
روش بررسی
روش مورداستفاده در این تحقیق، از نوع پیمایشی - مقطعی و ابزار گردآوری دادهها نیز پرسشنامه ی حاوی گویههایی با طیف لیکرت و متغیرهای زمینهای بوده است.
جامعهی آماری تحقیق، مراقبین خانوادگی بیماران سرطانی بستریشده یا مراجعهکننده به بیمارستانهای درمان سرطان شهر تهران در سال 1401 بود. حجم نمونه بهصورت حداکثری یعنی 384 نفر انتخاب گردید. برای انتخاب نمونهها، ابتدا شهر تهران به 5 منطقه جغرافیایی شمال، جنوب، غرب، شرق و مرکز تقسیمبندی شد که سهم هر منطقه 77 پرسشنامه بود. سپس مهمترین بیمارستانهای هر منطقه که به درمان و معالجه بیماران سرطانی میپرداختند، انتخاب و با مراجعه به آنها پرسشنامهها بین مراقبین بیمار که دردسترس بودند توزیع گردید.
شیوهی دقیق توزیع پرسشنامه در هر بیمارستان به شکل زیر بود: در مرکز بیمارستان امامخمینی (77 نمونه)، در جنوب بیمارستان بعثت (77 نمونه)، در شرق بیمارستان امامحسین (77 نمونه)، در غرب بیمارستانهای رسولاکرم، میلاد و شهیدمدرس (هرکدام 26 نمونه) و در شمال بیمارستانهای طالقانی، شهدایتجریش، شهیدچمران و بقیهالله (هرکدام 19 نمونه).
دو معیار اصلی انتخاب بیمارستانها، دولتی بودن و داشتن مراکز درمانی همه نوع سرطان بود. در مناطق مرکز، جنوب و شرق به دلیل جامع بودن بیمارستانها و حجم بالای مراجعات بیماران سرطانی، کل نمونهها تنها به همان بیمارستان یادشده تعلق گرفت.
ابـزار گـردآوری دادهها در این پژوهش پرسـشنامه بود. برای
سنـجـش متـغیـر مستقـل اسـتیـگمای اجـتـمـاعـی سـرطـان از
پرسشنامهی استاندارد cancer stigma index (CSI) استفاده شد.
این پرسشنامه که جهت سنجش دیدگاههای عموم راجع به بیماران سرطانی طراحیشده و حاوی 12 گویه و در قالب سه بعد دگرگریزی (با گویههایی چون ناراحتی از صحبت با فرد سرطانی، دوری از دوست مبتلابه سرطان)، خودگریزی (با گویههایی چون احساس انزوا و خجالت در صورت ابتلا به سرطان) و رهاشدگی (با گویههایی چون بیفایده بودن درمان سرطان، بار اضافی بودن بیمار سرطانی برای جامعه) است توسط ماریا اورلاندو و همکارانش ساخته و اعتباریابی شدهاست(18).
پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ مورد ارزیابی قرار گرفت و مقدار آلفایکل (822/0) و آلفای هرسه بعد استیگما بیشاز 75/0 به دست آمد. همچنین نتایج تحلیلعاملیتاییدی نشان داد که بارعاملی همهی گویههای استیگما بالای 5/0 بوده (و قدرمطلق t نیز بیش از 96/1 بهدست آمد)، بدینمعنا که گویههای پرسشنامه، متغیر استیگما را بهخوبی اندازهگیری کردهاند.
برای سنجش متغیر وابستهی عادتواره (بهمعنای کلیشهها و تهنشستهای ذهنی مردم یک جامعه در مورد بیماری سرطان)، از پرسشنامهی محققساخته استفاده شد که حاوی 6 گویه و در قالب دو بعد افسونگرایی (با گویههای سرطان یعنی مرگ، مسری بودن سرطان، سرطان یعنی نفرین خدایان) و درمانگریزی (با گویههای درمان نداشتن سرطان، گسترش سرطان در اثر جراحی، برگشتن سرطان بعد درمان) بود.
روایی محتوایی این پرسشنامه با مراجعه به نظر ده نفر ازخبرگان
و بهدسـتآمدن 76/0=Cvr تائید گردید. جهـت دسـتیـابی به
روایی صوری از ادبیات تجربی و نظری تحقیق و نیز نظر کارشناسان امر کمک گرفته شد.
همچون استیگما مقدار آلفایکل متغیر عادتواره (795/0) و آلفای هردو بعد آن بیشاز 75/0 بهدستآمد و پایایی آن موردتایید قرار گرفت. همچنین طبق نتایج تحلیلعاملیتاییدی عادتواره، بارعاملی همهی گویهها بالای 5/0 و قدرمطلق t بیشاز 96/1 بهدستآمد.
نمرهگذاری همه گویههای پرسشنامه بهصورت 5گزینهای (کاملاً مخالف، مخالف، بینظر، موافق و کاملاً موافق) در مقیاس لیکرت بوده که به گزینهی «کاملاً مخالف» نمرهی پایین 1 و به گزینهی «کاملاً موافق» نیز نمرهی بالای 5 تعلق گرفت.
یافته ها
توصیف ویژگیهای جمعیتشناختی نشان داد از مجموع 384 پاسخگو، 52درصد مرد و 48درصد زن بودند. ازلحاظ تاهل، 70درصد متاهل و 30درصد مجرد و ازلحاظ مقطع تحصیلی، 28درصد زیردیپلم، 37درصد دیپلم، 30درصد لیسانس و 5درصد فوق لیسانس و دکتری بودند. در مورد سن هم بازهی سنی 36-45 با 28درصد بیشترین و زیر 25سال با 13درصد کمترین فراوانی را داشتند.
فراوانی بازهی سنی 26-35 سال، 46-55 و بالای 55 سال هم بهترتیب عبارتبودند از 22درصد، 22درصد و 15درصد. در مورد درآمد، 58درصد درآمد متوسط، 28درصد درآمد کم و 14درصد هم درآمد زیاد گزارش دادند. قومیت 34درصد پاسخگویان فارس، 31درصد ترک، 22درصد لر و 12درصد هم کرد بود.
در مورد متغیر مستقل استیگمای سرطان، 41درصد استیگمای کم، 31درصد متوسط و 28درصد نیز زیاد گزارش داده بودند. در مورد متغیر وابستۀ عادتواره نیز 46درصد کم، 29درصد متوسط و 25درصد زیاد بیان کردند.
باتوجه به جدول1 میزان چولگی و کشیدگی در بازهی 1- و 1+ قرار گرفته که نشاندهنده توزیع نرمال دادههای پژوهش است. هم چنین میانگین استیگمای سرطان و عادتواره در بین پاسخگویان به ترتیب 12/2 و 82/1 بوده که نشان دهندهی پایین بودن میزان این متغیرها در جامعهی آماری است.
در بین ابعاد متغیر استیگما، میزان خودگریزی از دگرگریزی بیشتر است و در بین ابعاد متغیر عادتواره، بیشترین میزان مربوط به درمانگریزی و کمترین آن مربوط به افسونگرایی است.
جدول1: نتایج توصیفی سازههای تحقیق و بررسی نرمال بودن آنها
|
میانگین |
انحرافمعیار |
چولگی |
کشیدگی |
حداقل |
حداکثر |
استیگمای سرطان |
12/2 |
45/0 |
76/0- |
51/0 |
32/1 |
87/3 |
عادتواره سرطان |
82/1 |
27/0 |
34/0- |
68/0- |
41/1 |
61/3 |
دگرگریزی |
07/2 |
51/0 |
36/0 |
71/0- |
21/1 |
20/4 |
خودگریزی |
14/3 |
54/0 |
47/0 |
63/0- |
43/1 |
35/4 |
رهاشدگی |
24/2 |
61/0 |
73/0- |
37/0- |
26/1 |
68/6 |
افسونگرایی |
21/2 |
56/0 |
73/0- |
49/0 |
14/1 |
78/3 |
درمانگریزی |
45/2 |
59/0 |
38/0- |
71/0- |
21/1 |
11/4 |
میزان استیگمایسرطان در مردان بیشاز زنان، و در تحصیلات پایین، بیشتر از تحصیلات بالا بهدستآمد (05/0>sig) اما استیگما برحسب تاهل و سن معنادار نیست.
همچنین عادتواره مردان بیشاز زنان، و عادتواره افراد با تحصیلات پایین بیشاز افراد تحصیلکرده است (05/0>sig).
در مورد عادتواره برحسب سن و تاهل، تفاوت معناداری دیده نشد(جدول 2).رابطهی بین عادتواره و استیگمای سرطان
مستقیم و معناداربهدستآمده است (05/0>sig و69/0=r) یعنی با کاهش یا افزایش میزان عادتواره، استیگما نیز کاهش و افزایش مییابد. رابطهی بین سایر متغیرها با یکدیگر نیز مستقیم و معنادار می باشد. از بین ابعاد عادتواره، متغیر افسونگرایی، بیشترین ضریب همبستگی را با استیگما دارد (87/0=r) و از بین ابعاد استیگما، متغیر رهاشدگی بالاترین رابطه را با عادتواره برقرار کرده است( جدول 3).
جدول2: نتایج آزمون تفاوت میانگین استیگمای سرطان و عادتواره سرطان برحسب متغیرهای کیفی تحقیق
استیگمای سرطان |
میانگین درونی |
انحراف معیار |
مقدار t/f |
sig |
عادت واره سرطان |
میانگین درونی |
انحراف معیار |
مقدار t/f |
sig |
جنس |
مرد |
61/2 |
57/0 |
854/1 |
04/0 |
جنس |
مرد |
78/2 |
42/0 |
261/1 |
024/0 |
زن |
14/2 |
39/0 |
زن |
84/1 |
61/0 |
تاهل |
مجرد |
31/2 |
0/41 |
516/3 |
14/0 |
تاهل |
مجرد |
36/2 |
39/0 |
254/4 |
12/0 |
متاهل |
45/2 |
48/0 |
متاهل |
58/2 |
58/0 |
تحصیلات |
زیردیپلم |
24/3 |
68/0 |
842/2 |
036/0 |
تحصیلات |
زیردیپلم |
84/2 |
74/0 |
112/2 |
048/0 |
لیسانس |
71/2 |
59/0 |
لیسانس |
42/2 |
58/0 |
فوقودکتری |
05/2 |
46/0 |
فوقودکتری |
47/1 |
41/0 |
سن |
زیر 35 |
59/2 |
58/0 |
312/2 |
24/0 |
سن |
زیر 35 |
36/2 |
61/0 |
84/3 |
206/0 |
36 تا 55 |
48/2 |
67/0 |
36 تا 55 |
15/2 |
53/0 |
56 به بالا |
29/2 |
41/0 |
56 به بالا |
94/1 |
39/0 |
جدول 3: ماتریس همبستگی متغیرهای تحقیق
|
استیگما |
افسون گرایی |
درمان گریزی |
دگر گریزی |
خود گریزی |
رهاشدگی |
عادتواره |
استیگما |
1 |
82/0⁕ |
78/0⁕ |
41/0 ⁕ |
38/0⁕ |
35/0⁕ |
69/0⁕ |
افسون گرایی |
|
1 |
65/0⁕ |
68/0 ⁕ |
41/0⁕ |
74/0⁕ |
75/0⁕ |
درمان گریزی |
|
|
1 |
314/0⁕ |
27/0 ⁕ |
45/0 ⁕ |
64/0⁕ |
دگرگریزی |
|
|
|
1 |
69/0 ⁕ |
37/0⁕ |
64/0⁕ |
خودگریزی |
|
|
|
|
1 |
54/0⁕ |
39/0⁕ |
رهاشدگی |
|
|
|
|
|
1 |
74/0 ⁕ |
عادتواره |
|
|
|
|
|
|
1 |
طبق نتایج جدول4، ضریب همبستگی چندگانهی r نشان میدهد که دو متغیر افسونگرایی و درمانگریزی بر رویهم بهاندازهی 443/0 با استیگما رابطه دارند. همچنین ضریب تبیین r2 بیانگر ایناست که این دو متغیر 6/19درصد از تغییرات استیگمای سرطان را پیشبینی میکنند (05/0>sig). هم چنین ضرایب بتای استانداردشده در جدول مذکور نشان میدهد که متغیر افسونگرایی (29/0=beta) سهم بیشتری را نسبت به درمانگریزی (25/0=beta) در تبیین استیگمای سرطان ایفا می کند (05/0>sig).
مدل معادله ساختاری متغیرهای تحقیق را همراه با ضرایب تأثیر آنها نشان میدهد. متغیر افسونگرایی (با ضریب مسیر 29/0) درمقایسه با متغیر درمانگریزی (با ضریب مسیر 25/0)، تاثیر بیشتری بر استیگمای سرطان دارد. همچنین ابعاد استیگمای سرطان بهترتیب اهمیت عبارتاند از بعد رهاشدگی (با ضریب مسیر 72/0)، دگرگریزی (با ضریب مسیر 64/0) و خودگریزی (با ضریب مسیر 58/0) ( نمودار2). دو شاخص اولیۀ ارزیابی مدل ترسیمشده (002/0=p، 279/2=cmin/df) درحد مطلوب بهدست آمد.
سه شاخص GFI، CFI و AGFI نیز مقداری بالاتر از 9/0 را نشان میدهند که بیانگر مناسب بودن مدل ترسیم شده هستند. هم چنین، شاخص RMSEA کمتر از 08/0 بهدست آمده که این نیز در راستای تایید مدل قرار دارد.
جدول 4: تبیین استیگمای سرطان بر اساس ابعاد عادتواره سرطان
متغیر |
B |
Beta |
t |
Sig(t) |
R |
R2 |
F |
Sig(F) |
مقدار ثابت |
485/2 |
- |
942/17 |
0/000 |
443/0 |
196/0 |
561/11 |
000/0 |
افسون گرایی |
182/0 |
29/0 |
058/3 |
002/0 |
درمان گریزی |
138/0 |
25/0 |
631/2 |
000/0 |
نمودار 2: ضرایب استاندارد مدل پیشنهادی تاثیر عادتواره ذهنی سرطان بر استیگمای اجتماعی سرطان (مدل نهایی)
بحث و نتیجه گیری
در مطالعهی حاضر ارتباط استیگمای اجتماعی سرطان و عادتواره ذهنی سرطان در بین مراقبین بیماران سرطانی بررسی شده است. یافتههای حاصل از تحلیل رگرسیون خطی نشان داد دو بعد متغیر عادتواره (یعنی افسونگرایی و درمانگریزی) بررویهم بهاندازهی 443/0با استیگما رابطه دارند. همچنین ضریب تبیین r2 بیانگر ایناست که این دو متغیر 6/19 درصد از تغییرات استیگمای سرطان را پیشبینی میکنند (05/0>sig).
رابطه بین عادتواره و استیگمای سرطان، مستقیم و معنادار بهدستآمد. بهاینمعنا که هرچه افراد بیشتر تحت نفوذ باورهای فرهنگی و کلیشههای رایح پیرامون سرطان قرار داشتهباشند، بههمان میزان دیدگاههای منفیتری نسبت به بیماران سرطانی داشته و در عمل نیز رفتارهای غیرانسانی و غیراخلاقی در قبال این بیماران پیش میگیرند و این امر پیامدهای ناگواری را برای آنها بههمراه خواهد داشت.
در مطالعهای کیفی راجع به چالشهای کلیدی پیشروی بیماران سرطانی در هند (بهویژه در رابطه با کمکجویی و دسترسیبه مراقبت)، طی مصاحبه با بیشاز 50 پزشک آنکولوژیست هندی مشخص شد ارزشهای فرهنگی (یا همان عادتوارهها) و استیگما دو مانع کلیدی برای درمان سرطان هستند؛ چراکه این عوامل سبب میشوند بیماران از ترس انگشتنما شدن و مورد اهانت و سرزش قرار گرفتن بهخاطر مقصر جلوه دادن آنها در ابتلایشان به سرطان، بیماری خود را پنهان کرده و درمان و معالجهی خود را به تاخیر بیاندازند(19).
پژوهشی دیگر نشان داد کلیشههای فرهنگی مرتبط با بیماری سرطـان میتواند بر تعاملات افراد جـامعه با بیماران سرطـانی اثر
گذاشته و آنها را به انزوا و تنهایی بکشاند(20).
از بین ابعاد عادتواره، متغیر افسونگرایی (با ضریب مسیر 29/0) در مقایسه با متغیر درمانگریزی (با ضریب مسیر 25/0)، تاثیر بیشتری بر استیگمای سرطان داشت؛ بهاینمعنی که هرچه فرد درمقایسه با کلیشههایی چون «درمانپذیر بودن یا نبودن سرطان«، بیشتر تحت سیطرهی افسانههایی چون «نفرین الهی بودن سرطان» قرار داشتهباشد، استیگمای سرطان بیشتری را تجربه کرده و دیدگاه منفیتری نسبت به بیمار سرطانی دارد. این امر را میتوان در بالاتر بودن میانگین درمانگریزی (45/2) نسبت به افسونگرایی (21/2) نیز مشاهده کرد.
best و همکاران(10) نشان دادند بیشترین واکنش منفی مراقبین نسبت به بیماران سرطانی، تحت تاثیر باورهای اسطورهای چون «مسری بودن سرطان» و »سرطان مجازات اعمال افراد است« بوده و کلیشههای مربوط به درمان سرطان نقش کمتری در این زمینه دارند. حسنشیری و همکاران(21)، oystacher و همکاران(22)، elangovan(23) دریافتند افسانههای مرتبط با درمان سرطان ازجمله «عدم بهبودی سرطان«، یا «گسترش سرطان در اثر جراحی» در بین افراد جامعه بسیار شایع است. ضریبمسیر استیگما با بعد رهاشدگی (72/0) بیشتر از دو بعد دیگر است که نشاندهندۀ بالا بودن اهمیت این بعد از استیگماست.
در واقع باورهایی چون «بیفایده دانستن درمان و حمایت از بیمار سرطانی» و یا «مقصر جلوه دادن خود بیمار در ابتلایش به سرطان»، ایدههایی بس خطرناکتر از «همصحبت نشدن با بیمار سرطانی» است و این امر می تواند راههای معالجه و درمان را برروی بیمارن ببندد.
مصدق راد(24) «بی فایده دانستن درمان بیماران سرطانی» را یکی از عوامل اثرگذار بر کیفیت خدمات مراقبتی بیماران برشمرده است. tripathi و همکاران(25) نیز «مقصر دانستن بیماران در ابتلای آنها به سرطان» را عامل مهمی در همراهی نکردن بستگان بیمار جهت مراقبت و درمان آنها عنوان کردهاند.
میزان استیگما و عادتواره در بین پاسخگویان پایینتراز حدمیانگین بهدستآمد و این امر بهدلیل آگاهی نسبتا خوب مراقبین از بیماری سرطان و نیز تماس دائم آنها با بیماران سرطانی است. در واقع دو عامل آگاهی و سطحتماس میتوانند تاحدی از میزان افسانهها و باورهای نادرست پیرامون سرطان بکاهند. siti و همکاران(26) و یوسف و همکاران(27) در پژوهش خود دریافتند که آگاهی از جنبههای مختلف بیماری سرطان و نیز سطح تعامل افراد با بیماران سرطانی میتواند از میزان استیگمای ناشی از سرطان بکاهد. بخشعلیزاده و همکاران(28) و ohlsson و همکاران(29) نیز به نتایج مشابهی در این مورد دستیافتند.
در بین ابعاد متغیر استیگما، میزان خودگریزی از دگرگریزی بیشتر بود، بهاینمعنا که افرادی که خودشان مبتلا به سرطان میشوند بیشتر تحتتاثیر باورها و افسانههای پیرامون سرطان و پیامدهای ناشی از آن قرار میگیرند تا اینکه بهعنوان فردی سالم در تعامل با بیمار سرطانی باشند و این امری منطقیاست چراکه یک فرد سالم هرگز نمیتواند احساسات و تجربیات فرد بیمار را درک کند مگر اینکه خود در چنین موقعیتی قرار بگیرد.
Sabgul (30)، squiers و هـمـکـاران(31) و oystacher و
همکاران(22) نیز در پژوهش خود، از تاثیرات مخرب کلیشهها و اسطورههای پیرامون سرطان بر خودانگارۀ بیماران و مخدوش شدن هویت آنها خبر دادهاند.
میزان استیگما و عادتواره در زنان بیش از مردان بهدستآمد و دلیل این امر را میتوان در حضور پررنگتر زنان نسبت به مردان در نقشهای مراقبتی و حمایتی از بیماران (سرطانی) دانست. در واقع ازآنجاییکه زنان در زمان نیاز، بیشاز مردان به مراقبت و پرستاری از بیماران میپردازند و ازلحاظ عاطفی و روانی، ارتباط موثرتری با فرد بیمار برقرار میکنند لذا کمتر تحتتاثیر کلیشههای رایج پیرامون سرطان قرار میگیرند.
gershfeld و همکاران(32) و bedi و devins(33) برخلاف نتایج تحقیق حاضر دریافتند که استیگما و عادتواره سرطان در بین زنان بیشتر از مردان است. دلیل این تناقض را میتوان در جامعۀ آماری دو تحقیق یادشده دانست (مراقبین بیمار در مقابل عموم مردم). افراد تحصیلکرده نیز استیگما و عادتوارۀ کمتری نسبت به افراد با تحصیلات پایینتر داشتند و در اینجا میتوان نقش آموزش و آگاهی را در کاهش باورها و تصورات نادرست پیرامون سرطان بهوضوح دید. pak و همکاران(34) و siti و همکاران(26) در تحقیق خود راجع به نقش آگاهی در استیگما به این امر اذعان داشتهاند.
مدل معادلات ساختاری طراحیشده در ارتباط با رابطۀ استیگما و عادتواره (همراه با ابعاد آنها) و شاخصهای برازش آن، همگی در راستای تایید مدل مفهومی اولیه قرار گرفتند، بهاینمعنا که متغیرهای آشکار افسونگرایی و درمانگریزی (بهعنوان دو بعد متغیر پنهان عادتواره) قابلیت پیشبینی متغیر پنهان استیگمای اجتماعی سرطان (با ابعاد آشکار دگرگریزی، خودگریزی و رهاشدگی) را دارند. باتوجه به تحلیلهای یادشده و سهم هریک از متغیرهای عادتواره در تبیین استیگما و نیز میزان همبستگی عادتواره با ابعاد خود، میزان همبستگی استیگما با ابعاد خود و میزان همبستگی استیگما و عادتواره، میتوان پیشنهادهای زیر را جهت افسانهزدایی و کاستن از سنگینی بار این باورهای نادرست ارائه کرد:
1-شناسایی سایر کلیشهها و تصورات قالبی نسبت به بیماران سرطانی و بیماری سرطان، دستهبندی، و بعددهی به آنها
2-وزندهی، اولویتبندی و تعیین میزان اثرگذاری هریک از عادتواره ها جهت مقابله و خنثیسازی سریعتر آنها
3-انجام پژوهشهایی مشابه در سایر جوامع آماری از جمله بیماران، افراد عادی و کادر درمان
4-انجام پژوهشهایی که نقش متغیرهای تاثیرگذار بر عادت وارۀ سرطان را بیابند.
5-تاکید پزشکان و کادردرمان مرتبط بر درمانپذیر بودن سرطان و آگاهکردن مراقبین از پیشرفتهای علمی صورتگرفته در بخش درمان سرطان
6-توجه بیشتر به بعد اساطیری و ماورائی عادتوارههای سرطان درمقایسه با جنبههای عینیتر و واقعیتر آنها
7-کمک پزشکان و کادردرمان مرتبط به متخصصین اجتماعی جهت کشف عادتوارههای سرطان در طول مراحل مختلف درمان و اطلاعرسانی آن به سایرین جهت مقابله و خنثیسازی آنها
8-گردهمایی مراقبین بیماران سرطانی در قالب انجمنهایی خاص جهت به اشتراک گذاشتن تجربیات خود
9-برگزاری همایشها و کنفـرانسهای سالانه از سوی نهادهای
مسئول برای مراقبین بیماران سرطانی به منظور آگاهسازی و حمایتهای همهجانبه از آنها
ملاحظات اخلاقی
این مقاله برگرفته از پایان نامهی دکتری امید مظلومی میباشد و با کد IR.Yazd.Rec.1401.065 به تصویب کمیتهی اخلاق دانشگاه یزد رسیده است. همچنین در هنگام توزیع پرسشنامهها بین همراهان بیمار، آنها را در جریان اهداف اصلی پژوهش قرار داده تا با آگاهی و رضایتمندی کامل به پرسشها پاسخ دهند.
سهم نویسندگان
سهم هریک از نویسندگان بهترتیبی که در مقاله ذکر شده عبارتاستاز امید مظلومی: طراحی پژوهش، گردآوری دادهها، تحلیل دادهها، نگارش اولیه، دکتر پارسامهر: طراحی پژوهش، تحلیل دادهها، اصلاح مقاله، دکتر زارع: تحلیل دادهها، اصلاح مقاله. همچنین، نویسندگان نسخه نهایی مقاله را مطالعه و تایید نموده و مسئولیت پاسخگویی در قبال پژوهش را پذیرفتهاند.
حمایت مالی
این مقاله هیچ منبع و حمایت مالی نداشته است.
تضاد منافع
نویسندگان اعلام میدارند هیجگونه تضاد منافعی در این مقاله وجود ندارد.
تقدیر و تشکر
نویسندگان بر خود لازم میدانند در وهلهی اول، از مدیریت و کادر درمان بخش سرطانی بیمارستانهای موردمطالعه در شهر تهران ازجمله بیمارستـانهای امام خمینی، امام حسیـن، بعثـت، میلاد و شهدای تجریش و در وهلهی بعد، از افرادی که باکمال صبر و حوصله به پرسشنامهها پاسخ دادند کمال امتنان و سپاس را داشته باشند.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1402/6/12 | پذیرش: 1402/9/12 | انتشار: 1402/12/26