دوره 22، شماره 5 - ( آذر و دی 1402 )                   جلد 22 شماره 5 صفحات 66-43 | برگشت به فهرست نسخه ها


XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Farahzadi Y, Esrfilian F, Bagheri Sheykhangafshe F. Discovering and Identifying the Lived Experience of the Affected Person and His Family in an Acute Encounter with One of the Types of Heart Diseases: A Phenomenological Study. TB 2023; 22 (5) :43-66
URL: http://tbj.ssu.ac.ir/article-1-3541-fa.html
فرحزادی یگانه، اسرافیلیان فروغ، باقری شیخانگفشه فرزین. کشف و شناسایی تجربه زیسته فرد مبتلاء و خانواده اش در مواجهه حاد با یکی از انواع بیماری های قلبی: یک مطالعه پدیدارشناسی. طلوع بهداشت. 1402; 22 (5) :43-66

URL: http://tbj.ssu.ac.ir/article-1-3541-fa.html


استادیار گروه روان‌شناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران ، Esrafilian.fo@gmail.com
متن کامل [PDF 891 kb]   (121 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (152 مشاهده)
متن کامل:   (308 مشاهده)
کشف و شناسایی تجربه زیسته فرد مبتلاء و خانواده­اش در مواجهه حاد با یکی از انواع بیماری­های قلبی: یک مطالعه پدیدارشناسی
یگانه فرحزادی1، فروغ اسرافیلیان2، فرزین باقری شیخانگفشه3
1. کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی گرایش خانواده درمانی، دانشگاه علم و فرهنگ، تهران، ایران
2. نویسنده مسئول: استادیار گروه روان­شناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
شماره تماس: 02182884688 esrafilian.fo@modares.ac.ir Email:
3. دانشجوی دکتری تخصصی روان­شناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
چکیده
مقدمه: پذیرفتن این موضوع که عضوی از خانواده مبتلا به بیماری قلبی است و استرس زندگی با بیمار قلبی می­تواند در خانواده چنان موثر باشد که ماهیت آن را متحول کند. در این زمینه، پژوهش حاضر با هدف کشف و شناسایی تجربه زیسته فرد مبتلاء و خانواده­اش در مواجهه حاد با یکی از انواع بیماری­های قلبی انجام شد.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک پژوهش کیفی بود که به روش تحلیل پدیدارشناسانه در سال 1399 در شهر تهران انجام گرفت. به منظور جمع­آوری داده­ها از مصاحبه­های نیمه­ساختار یافته با 6 بیمار بستری در بخش مراقبت­های ویژه بیمارستان بقیه­الله و 4 نفر از همراهان بیماران تا مرحله اشباع داده­ها استفاده گردید. تحلیل داده­ها نیز با استفاده از نرم­افزار 20MAXQDA  انجام شد.
یافته ­ها: بر اساس یافته­های این پژوهش، 19 مضمون فرعی و 7 مضمون اصلیِ تجربه اولیه مشکل (بدکارکردی) قلبی و عروقی، تجربه حالات درونی مرتبط با بیماری قلبی و عروقی، تجربه اولیه خانواده مرتبط با بیماری قلبی و عروقی، فضای حاکم بر زندگی مشارکت­کنندگان پیش از تجربه بیماری قلبی و عروقی، آخرین برش­های زندگی قبل از تجربه بیماری قلبی و عروقی، تحول­های ادراک شده پس از تجربه بیماری قلبی و عروقی و در نهایت مواجهه با تجربه بیماری قلبی و عروقی به دست آمد.
نتیجه­ گیری: نتایج به­دست آمده مشخص کرد ابتلا به بیماری­های قلبی-عروقی پیامدهای روانی، اجتماعی و خانوادگی بسیار گسترده­ای را برای فرد و خانواده آنها به همراه دارد. بدین منظور لازم است در کنار دارودرمانی به ابعاد روان­شناختی این بیماران نیز توجه ویژه­ای شود.
واژه­ های کلیدی: تجربه زیسته، بیماری قلبی و عروقی، پدیدارشناسی، کیفی
مقدمه
طیف بیماری­های قلبی و عروقی (Cardiovascular disease: CVD) با دامنه وسیع در انواع و شیوع نسبتا زیاد و رو به افزایش در جمعیت جهانی، در سال­های اخیر توجه عده­ی کثیری از پژوهشگران را بر این حوزه متمرکز ساخته است(1). مطابق با آخرین گزارش ارائه شده از سازمان جهانی بهداشت، بیماری­های قلبی ایسکمیک و سکته مغزی، بزرگترین قاتلان دنیا هستند که ۱۵ میلیون مورد مرگ را در سال ۲۰۱۵ رقم زدند. از این بین کشورهای روسیه، اوکراین و آمریکا بیشتری فوتی را گزارش کردند(2). این تعداد در گزارش بعدی که از سازمان جهانی بهداشت در سال 2019 منتشر شد، حدود 7/17 میلیون نفر اعلام شده است که ۳۱ درصد از کل مرگ و میر جهان را تشکیل    می­دهد(3).
پژوهش مروری انجام شده در کشورهای اروپایی نشان داد CVD شایع ترین علت مرگ و میر در قاره اروپا است. مرگ و میر ناشی از CVD در سنین کمتر از 70 سال، که معمولاً به عنوان زودرس شناخته می شود، یک نگرانی خاص است. اگر چه زنان بیشتر از مردان در اثر CVD عروقی جان خود را از دست می دهند، نرخ استاندارد شده مرگ و میر در مردان بیشتر است و این تفاوت­ها در افراد کمتر از 70 سال بیشتر است(4). مطالعه مروری انجام شده طی سال­های 2001 تا 2016 در آمریکا نیز حاکی از شیوع بالای مرگ و میر ناشی از ابتلا به CVD است. در این میان سن، جنس، اضافه وزن، مصرف سیگار، استرس و فرسودگی شغلی با ابتلاء به بیماری همبستگی مثبتی نشان داد(5). نتایج پژوهش انجام شده در داخل کشور ایران نیز مشخص کرد CVD در زنان بیشتر از مردان شیوع دارد(6).
با این حال همـان­طور که مشخص اسـت گـزارش­ها حـاوی این
آمارها بیشتر متمرکز بر میزان ابتلاء و شیوع مرگ و میر ناشی از این طیف بیماری است و آمار دقیقی از وضعیت روانی-اجتماعی خانواده­ها و مبتلایان CVD در سرتاسر دنیا در دست نیست(7). آماری که نشان دهد در حال حاضر چند نفر در دنیا با این  بیماری­ها و البته ناتوانی­ها و محدودیت­های فیزیکی ناشی از آن و شاید مهم تر از این موارد با استرس یک آینده نه چندان مشخص و واضح زندگی می­کنند(8). تعداد زیادی از مبتلایان CVD سالیان زیادی با این بیماری زندگی می­کنند و ممکن است به دلایل دیگری فوت کنند و هرگز جز آمار مرگ و میر ثبتی ناشی از این بیماری­ها قرار نگیرند(9).
شاید با یک نگاه کلی و از میزان شیوع منطقه­ای این دسته از بیماری­ها، بتوان برآوردی اجمالی از میزان مبتلایان آن داشت. انجمن قلب آمریکا در گزارشی در سال ۲۰۱۴ اعلام کرد که تقریبا نیمی از بزرگسالان آمریکایی و آفریقایی دارای نوعی بیماری قلبی عروقی هستند(10). این آمارها در کنار حقایقی اعم از این موضوع که بیشتر مرگ و میرهای ناشی از CVD در کشورهای متوسط و کم درآمد مثل کشورهای آسیایی و آفریقایی است(11) و توجه به این موضوع که قاره آسیا با جمعیتی بیشتر از دو قاره آمریکا و اروپا سهم بیشتری در میزان شیوع مرگ و میر در اثر این بیماری(12).
تمرکز پژوهشگران روی آمارهای مرگ و میر سالیانه ناشی از این بیماری­ها با توجه به میزان بالای مرگ و میر در گستره وسیعی از انواع مختلف این بیماری و در نظر گرفتن مقیاس DALYs (معدل سالهای از دست رفته عمر به دلیل مرگ یا ناتوانی) و بالا بودن آن در بیماری­های ایسکمیک و سکته مغزی تا حدی قابل توجیه است و جهت گیری مداخلات را به سمت پیشگیری هر چه بیشتر نسبت به این بیماری سوق می­دهد(13). به نحوی که بیشترین تمرکز متخصصان در این راستا صورت می­گیرد که    راه­های جدیدی پیدا کنند که افراد کمتری از جمعیت جهانی به این طیف از بیماری­ها مبتلا شوند و از این طریق آمار شیوع مرگ و میر ناشی از آنها نیز کاهش یابد(14).
علی­رغم همه پیشگیری­ها، این بیماری مبتلایان قابل توجهی در جمعیت جهانی دارد که تا لحظه مرگ که در بعضی موارد قابل تخمین نیست و ممکن است بر اثر این بیماری باشد و یا نباشد با آن دسته و پنجه نرم  می­کنند(15). در واقع در کنار توجه به لزوم بر پیشگیری از ابتلا به این بیماری­ها، نیاز توجه به سلامت روانی و اجتماعی مبتلایان به این طیف بیماری به عنوان افرادی که درصد قابل توجهی از جمعیت جامعه را تشکیل می­دهند، احساس       می­شود(16).
زندگی با CVD ساده نیست اما این چیزی است که میلیون­ها نفر از مردم در حال انجام آن هستند(17). افراد مبتلا به CVD تنها نیاز به مقابله با محدودیت­های جسمانی این بیماری ندارند بلکه بیشتر از آن نیاز به مدیریت مسائل هیجانی و روانی دارند که می­تواند بر زندگی آنها و بر زندگی افراد نزدیک تر زندگی آنها تاثیر بگذارد و از برخورد آنها تاثیر بپذیرد(18). با هر بیماری صعب الاعلاج نه فقط خود فرد بلکه خانواده او هم که به طور میانگین ۳ عضو دیگر دارد، با بیماری درگیر می­شوند(19).
Pretter و همکاران(20) در مطالعه خود دریافتند که استرس زندگی با بیماری قلبی می­تواند در ازدواج یک زوج موثر باشد و مـاهیت آن را دگرگون کند و مراقـبت­های مداوم برای بیمـاران
قلبی باید شامل تمرکز بر همسران مراقبت کننده و حمایت از هر
 دو عضو زندگی زناشویی باشد زیرا آنها به طور مشترک با  چالش های ناشی از بیماری مواجه می­شوند. والدین فرزندان مبتلا به بیماری­های قلبی مادرزادی بیشتر علائم افسردگی، اضطراب و ناامیدی را نسبت به والدین کودکان سالم نشان می­دهند. همراه با علائم توصیف شده، والدین ممکن است کمبود کنترل و عدم توانایی را تجربه کنند(21).
بنابراین همان­گونه که نتایج پژوهش­های انجام شده نشان می­دهند دامنه­ی آسیب­های ناشی از CVD، فراتر از مشکلات جسمی، نقصان­ها و هزینه­های زیادی است که افراد مبتلا متحمل          می­شوند(22). هر فرد مبتلا علاوه بر هویت فردی، عضوی تاثیرگذار در مجموعه­ی بنیادی خانواده است که فشارهای زیادی را با خود به فضای خانواده و ارتباطات می­کشاند(23).
این مجموعه درون­دادها با توجه به سیستم منحصر به فرد خانواده و تاثیر متقابل و زیاد افراد، برون داد منحصر به فرد و متفاوتی در کل سیستم خانواده و هر عضو آن اعم از فرد مبتلا و سایر اعضا دارد. در واقع خانواده در یک زمینه اجتماعی وجود دارد و خود یک زمینه اجتماعی است(24). به عبارت دیگر پذیرفتن این موضوع که عضوی از خانواده مبتلا به بیماری قلبی است و استرس زندگی با بیمار قلبی می­تواند در خانواده چنان موثر باشد که ماهیت آن را متحول کند. در واقع برخلاف نگاه مادی­گرا به این موضوع بیماری قلبی برای یک خانواده رخ می­دهد و نه برای یک فرد(25). با این حال کمبود مطالعات متمرکز بر تاثیرات متقابل طیف این بیماری و سیستم خانواده مشهود است. در این زمینه، پژوهش حاضر با هدف کشف و شناسایی تجربه زیسته فرد مبتلاء و خانواده­اش در مواجهه حاد با یکی از انواع بیماری­های
قلبی انجام شد.
روش­ بررسی
مطالعه حاضر یک پژوهش کیفی بود که به روش تحلیل پدیدارشناسانه در سال 1399 در شهر تهران انجام گرفت. پژوهش کیفی بیش از آن که به دنبال کشف رابطه عّلت و معلولی باشد، دغدغه درک کیفیت، بافت و ساختار تجربه­ها را دارد و درصدد دستیابی به ذهنیت­ها و تجربه­ها است(26).
روش کیفی پدیدارشناسی، اساساً مطالعه تجربه زیسته یا جهان زندگی است. پدیدارشناسی به جهان، آنچنان که بـه وسـیله یـک فرد زیسته می­شود  نه جهان یا واقعیتی که چیزی جـدای از انسـان باشـد، توجـه دارد. لـذا ایـن پرسـش را مطـرح می­سازد که "تجربه زیسته چه نوع تجربه­ای است؟" زیـرا پدیدارشناسی می­کوشد معـانی را آنچنـان کـه در زنـدگی روزمره زیسته   می­شوند، آشکار نماید(27).
در پژوهش­هایی که با روش کیفی صورت می­گیرند هدف، تعمیم یافته­های پژوهش نیست؛ بنابراین جامعه آماری به شکلی که در پژوهش­های کمی مطرح می­شود، تعریف نمی­شود(28).
جامعه پژوهش بیمارستان بقیه­الله (ع) شهر تهران بود که به عنوان مرکز ویزیت و درمان بیماران قلبی و عروقی سالیان زیادی است که در این حیطه فعالیت می­کند. منظور جمع­آوری داده­ها از مصاحبه­های نیمه­ساختار یافته با 6 بیمار بستری در بخش مراقبت­های ویژه بیمارستان بقیه­الله و 4 نفر از همراهان بیماران تا مرحله اشباع داده­ها استفاده گردید.
در پژوهش حاضر با تعداد 8 نفر از بیماران بخش مراقبت­های ویژه بیمارستان بقیه­الله مصاحبه­ها شروع شد. دو نفر از مشارکت کنندگان در طی مدت مصاحبه ها به دلیل فوت و ادامه پیدانکردن مصاحبه ها، از نمونه ها حذف شدند و با معرفی 4 نفر از اعضای خانواده ی مشارکت کنندگان، تعداد افرادی که با آنها تا مراحل نهایی پیش رفته شد به 10 نفر رسید (دو شرکت کننده از معرفی اعضای خانواده خود امتناع ورزیدند).
تحلیل داده­ها نیز با استفاده از نرم­افزارMAXQDA   نسخه 20 انجام شد. معیارهای ورود به پژوهش برای بیماران شامل داشتن رضایت آگاهانه، بستری در بیمارستان، عدم ابتلاء به مشکلات جسمانی شدید (بررسی پرونده پزشکی) بود. ابتلاء به مشکلات قلبی مزمن، فوت بیماران و ابتلاء به مشکلات قلبی ژنتیکی و مادرزادی به عنوان معیارهای خروج از پژوهش برای بیماران در نظر گرفته شد.
معیارهای ورود به پژوهش برای اعضای خانواده بیماران نیز شامل معرفی از طرف خود بیمار، عضو درجه یک خانواده بودن و مساعد بودن وضعیت روان­شناختی فرد بود. همچنین داشتن سابقه تعارض شدید و تنش در خانواده و نیمه­کاره ماندن مصاحبه­ها به عنوان ملاک­های خروج از پژوهش برای خانواده بیماران در نظر گرفته شد.
روش­های جمع­آوری داده­ها در تحقیقــات کیفی و تحقیق پدیدارشناسی شامل مشاهده، مصاحبه و اسناد و مدارک یـا یادداشت­برداری میدانی و اغلب ترکیبی از این روش­ها است(29).
مصاحبه بـه عنـوان اصـلی­تـرین روش جمع­آوری در پژوهش پدیدارشناسی شناخته شده است. هـدف استخراج پاسخ­های شرکت­کنندگان از عمــق موضــوع اســت. بنــابراین مــصاحبه محدود نبوده و شرکت کنندگان روی تجـارب خود درباره موضوع مورد نظر بحث می­کننـد(30).
روند این قبیل مصاحبه­ها به این شکل است که پژوهشـگر تلاش
می­کند با طرح سوالات بازپاسخ و کلی، جو آزاد برای بیان کامل تجارب را فراهم نماید و سپس با عبارات کاوشگرانه و برانگیزاننده موجب هدایت جریان مصاحبه، مطابق با اهداف پژوهشی شود(31).
روش اصلی گردآوری داده­ها در این پژوهش نیز مصاحبه­های نیمه ساختاریافته بود. برای طرح سوالات مصاحبه­ها در ابتدا با توجه به مطالعه پیشینه پژوهش­ها، موضوعات و محورهای سوالات مشخص شد.
در مرحله بعدی یک طرح کلی و نقشه ذهنی بر اساس موضوعات رسم شد و اجزای موضوعات مشخص­تر شد. سپس برای هر موضوع سوالات اولیه­ای طرح شد که با راهنمایی متخصصین روانشناسی لیست سوالات مورد اصلاح و بازبینی قرار گرفت و در نهایت به فرم و شکل اصلی خود درآمد (نمونه سوالات: میشه به من یه خلاصه کوتاهی بدین از اینکه اولین بار کی و به چه نحوی متوجه بیماریتون شدید؟ احساس شما در مورد این بیماری و اینکه شما فرد مبتلا هستید چیه؟ وقت­هایی که برای درمان مراجعه می­کنید چه فکر هایی تو ذهنتون می­گذره؟ این بیماری چه تاثیری روی دیدگاه شما به زندگی گذاشته؟ اگر بخواید این بیماری رو با کلمات توصیف کنید اولین کلماتی که به ذهنتون میاد چیه؟).
به منظور اجرای پژوهش، در ابتدا برای ایجاد ذهنیت کافی با کمک اساتید اقدام به مرور اهم پژوهش­های انجام شده در این باب شد که ضمن تامین دقیق و عمیق مفاد مورد پژوهش، کمک شایانی به ایجاد نمونه­ای از یک فرم مصاحبه­ی اولیه­ای کرد. در مراحل بعدی مکان مورد نظر برای شروع مصاحبه­ها انتخاب شد و هماهنگی­های لازم جهت حضور در بخش مراقبت­های ویژه و مصاحبه با مشارکت­کنندگان فراهم شد. با هماهنگی با واحد پرستاری مستقر در بخش در روند مداوم رفت آمد پرونده­های پزشکی بیماران چک شد و مواردی که       می­توانستند در زمره مشارکت­کنندگان قرار گیرند، مشخص شدند. چون مشارکت­کنندگان در این پژوهش در بخش مراقبت­های ویژه بستری بودند، بهبودی نسبی حال عمومی و رضایت پزشک آنها جهت شروع مصاحبه­ها ضروری بود.
در ابتدای مصاحبه­ها پژوهشگر شرکت­کنندگان را از هدف کلّی پژوهش آگاه ساخته و به آنها اطمینان می داد که اطلاعات به صورت ناشناس ثبت و ضبط می­شوند. در ادامه به منظور مستندسازی و قابلّیت تبدیل مصاحبه­ها به متن نوشتاری با ارائه توضیحات کامل و اطمینان دادن از محرمانه و محفوظ بودن اطلاعات، موافقت شرکت­کنندگان جهت ضبط صدا و یادداشت­برداری حین مصاحبه جلب می­شد.
در طول مصاحبه پژوهشگر همواره تلاش کرد تا ضمن همدلی با شرکت کننده، در جریان روایت وی دخالت ننماید و عرصه را برای روایت­گری او باز بگذارد؛ اما برای حفظ روند مصاحبه گاهی گفته­های وی را خلاصه کرده و در قالب چند جمله و عبارت به او باز می گرداند تا هم به بهبود روند مصاحبه کمک کرده باشد و هم از درک درست و متقابل بین خود و شرکت­کننده اطمینان حاصل نماید خصوصا با نظر به این موضوع که مصاحبه با مشارکت­کنندگان به دلیل وخامت حال عمومی آنها بارها و بارها قطع می­شد و کمک به اطمینان خاطر مشارکت­کنندگان از درک درست و مد نظر آنها به آرامش بیشترشان کمک می­کرد.
مصاحبه­های بعدی با مشارکت­کنندگان و اعضای خانواده آنها پس از ترخیصشان و در طی جلسات پیگیری صورت گرفت. مدت زمان صرف شده برای مصاحبه­ها با توجه به میزان هوشیاری پس از کمک­های فوری بخش مراقبت­های ویژه و توانایی صحبت مصاحبه شونده­ها و نیز خود افشایی آنها از 40 دقیقه تا 110 دقیقه متغیر بود. پس از پایان هر مصاحبه فایل صوتی مصاحبه چند بار بررسی سپس به صورت نوشتاری و واژه به واژه پیاده­سازی شد و تحلیل بر روی متن نوشتاری مصاحبه­ها و کدگذاری­ها در اسرع وقت صورت گرفت.
کوچکترین واحد معنایی به دست آمده که قابل تأمل، تحلیل و تفسیر برآورد می­شد با درج کدهای اختصاری کدگذاری شد تا مستندات پژوهش و گزارش­های مرحله ای و پایانی آن شفّاف، قابل انتقال، قابل بررسی و انتقادپذیر باشند. در کنار بررسی دقیق و کدگذاری، یادآورها که یادداشت­های حین مصاحبه­ها بودند و همچنین اسناد ثبت شده نظیر ژنوگرام و شماتیک ترسیم شده از خانواده­های مشارکت­کنندگان به عنوان یکی دیگر از ابزارهای گردآوری شواهد و این یادداشت­ها در جریان تحلیل داده­ها مورد استفاده قرار گرفته و بر غنای پژوهش افزودند.
مفهوم اعتبار در تحقیقات کیفی از منظرهای مختلفی به کار رفته است. این مفهوم واحد نبوده بلکه مفهومی پیچیده و فراگیر و همه جانبه بوده است.
کاربرد این مفهوم در مطالعات اجتناب ناپذیر بوده است. از گذشته Creswell & Miller (29) برای نیل به اعتبار یا روایی پژوهش کیفی هشت راهبرد را پیشنهاد می‌کنند که البته در انتها تذکر می‌دهند که رعایت دست کم دو راهبرد در هر پژوهش کیفی می‌تواند برای پژوهش اعتباری قابل قبول ایجاد کند. از بین هشت راهبرد پیشنهادی، 4 مورد از آنها در طی پژوهش رعایت شد که عبارتند از:
1) درگیری طولانی مدت پژوهشگر با فضای پژوهشی و مشاهدات مداوم او در محیط پژوهش از جمله اعتمادسازی با افراد موضوع پژوهش، فراگیری فرهنگ آن محیط و کنترل بدفهمی­های ناشی از مداخله‌های پژوهشگر. طی این پژوهش مدت زمانی حدود 9 ماه جهت انتخاب نمونه هایی مطابق با ملاک های ورود و سپس جمع­آوری مصاحبه ها صرف شد.
به دلیل شرایط جسمانی خاص مشارکت کنندگان و حضور در بخش مراقبت­های ویژه، هر بار مصاحبه باید کوتاه می­بود و بنابراین تعداد دفعات ملاقات با شرکت کنندگان برای تکمیل مصاحبه اولیه بین 3 تا 5 بار متغیر بود که این موضوع باعث شد مشارکت کننده در حالات و شرایط متنوع مورد مشاهده قرار گیرد.
 

نمودار 1: نقشه ذهنی مبنای طرح سوالات و مصاحبه
 
2) همه جانبه­نگری که در آن پژوهشگر از طریق گردآوری شواهد از منابع مختلف، روش­ها شامل تئوری­های گوناگون، افراد مختلف و منابع اطلاعاتی متنوع و شیوه‌های گوناگون به عنوان شواهد تقویت کننده استفاده می کند.
 طی این پژوهش بررسی پرونده پزشکی مشارکت کنندگان، مصاحبه­های چند گانه، تحلیل طرح شماتیک خانواده مشارکت کنندگان و همچنین مصاحبه با اعضای خانواده آنها موجب شد که فضای دید پژوهشگر به تدریج گسترش یابد و شواهد متنوعی برای ارزیابی داشته باشد.
3) مرور یا بازخورد همتایان که نوعی کنترل بیرونی پژوهش از طریق داوری یا گزارش شخص ثالث است و بسیار شبیه پایایی بین ارزیاب­ها است. بخش پژوهش­های بالینی بیمارستان بقیه الله اعظم به طور مستمر و پیگیر در جهت روند ثبت داده ها و کد گذاری آن قرار داشت و پیگیر پیشروی پژوهش بودند.
4) روش کنترل اعضا که در آن پژوهشگر از دیدگاه مشارکت کنندگان برای اطمینان پذیری یافته­ها استفاده می­کند. تکنیکی که پژوهشگران آن را حیاتی‌ترین کنترل برای تثبیت اعتبار.
پس از کد گذاری و ایجاد شدن لیست مضامین اصلی و مهم، محتوای این تحلیل ها و کدگذاری­های به یکی از مشارکت کنندگان اصلی و یکی از اعضای خانواده ارجاع داده شد و آنها نزدیکی و صحت کد گذاری­ها و تجربه خویش را تایید کردند.
در پژوهش­های کیفی برای توصیف مفهوم پایایی مطالعات کیفی از اصطلاحاتی مثل اتکاپذیری و تایید پذیری استفاده  می­شود و اشاره به ثبات پاسخ مشارکت­کنندگان و کدگذاری­ها و خـاصیت تکـرارپـذیـری پـژوهـش در صـورت مشـابـه بـودن
مشارکت­کنندگان، شرایط انجام پژوهش و روش تحلیل داده­ها
 دارد.
در این پژوهش از ضبط مصاحبه­ها و دست نویس کردن آنها به همراه یادداشت های میدانی استفاده شده است. همچنین به منظور قابلیت تکرار پذیری پژوهش، جزئیات کامل تمامی مراحل عنوان شده است تا راهنمایی انجام پژوهش­های مشابه باشد.
یافته ها:
در این پژوهش با 6 نفر از مراجعه­کنندگان به بیمارستان بقیه الله اعظم که در بخش مراقبت­های ویژه بیمارستان بستری شده بودند به عنوان مشارکت­کنندگان اصلی مصاحبه شد.
در طی مصاحبه از افراد خواسته شد که به دلخواه فردی از اعضای خانواده خود را جهت پیگیری پژوهش و برای مصاحبه معرفی کنند که با اینکه هر 6 نفر، فردی از اعضای خانواده خود را معرفی کردند ما تنها 4 نفر از این افراد به مصاحبه با افراد خانواده شان راضی بودند.میانگین سنی مشارکت کنندگان اصلی 33/60 و میانه سنی آنها 59 بود. همچنین میانگین سنی اعضای خاانواده آنها 39 و میانه سنی آنها 41 بود. 4 نفر از مشارکت کنندگان ساکن تهران، یک نفر ساکن دزفول و یک نفر از آنها ساکن لاهیجان بودند. در ادامه نمای کلی از یافته­های پژوهش (مضامین اصلی و فرعی) در قالب یک جدول کلی، تصویر شده و سپس در بخش­های بعدی هر مضمون اصلی به همراه مضامین فرعی و کدهای تشکیل دهنده­ی آن در قالب جداول جداگانه ارائه می­شود و توضیحات مربوطه به آنها در ذیل جداول بیان می­شود.
 
 

جدول 1: ویژگی­های جمعیت­شناختی نمونه­های مورد بررسی
ردیف سن جنسیت شغل مدت بیماری نوع تشخیص تعداد اعضای خانواده عضو معرفی شده سن فرد منتخب
1 49 مرد مهندس 1 ماه و ده روز سکته قلبی 5 همسر 48
2 62 مرد بازنشسته 4 سال گرفتگی عروق و عمل آنژیوپلاستی 4 فرزند (دختر) 32
3 61 مرد آزاد 2 هفته سکته قلبی 5 همسر 58
4 69 مرد بازنشسته 5 ماه گرفتگی عروق و عمل آنژیوپلاستی 5 فرزند (پسر) 32
5 58 مرد بازنشسته حدود دو سال سکته قلبی 4 فرزند (دختر) 24
6 69 زن خانه دار 6 سال سکته قلبی 5 فرزند (دختر) 40


 









نمودار 2: روند تجربه مضامین اصلی توسط مصاحبه­شوندگان پیش و پس از تجربه
 
تجربه اولیه مشکل (بد کارکردی) قلبی و عروقی: نخستین مضمون بدست آمده به تغییراتی اشاره دارد که مصاحبه­شوندگان در روند درک تجربه CVD گزارش کرده­اند.  به نظر می­رسد مجموعه علائم گزارش شده توسط مشارکت کننندگان تقریبا
یکسان است و می توان از آنها به عنوان علائم اولیه یک مشکل
و بدکارکردی قلبی یاد نمود.
 به عنوان مثال مشارکت کننده شماره 1 در یک جمله کلی مجموعه علائمش را اینطور توصیف می­کند:" درد شدید قفسه سینه و عدم توانایی نفس کشیدن و زجر فراوان ". تشخیص صورت گرفته در مورد مصاحبه شوندگان این پژوهش به دلیل داشتن معیارهای خاصی برای مشارکت کنندگان در عین محدودیت دامنه کمی با هم متفاوت بودند.
بنابر اسناد پزشکی اکثر مشارکت کنندگان به دلیل سکته قلبی در بخش مراقبت­های ویژه بستری شده بودند. مدت بیماری و البته با اصطلاح درست تر مدت زمان پس از تشخیص تا اولین مصاحبه پیگیری، در مصاحبه شوندگان با نوع تشخیص هایی که بیان شد، اغلب کوتاه مدت بود.
با این حال 3 تا از مشارکت کنندگان مراجعات دیگری در گذشته به پزشک داشته اند اما پس از درمان، پیگیری ها دیگری تا مراجعه فعلی به بیمارستان نداشتند.
 

جدول 3: نمایش کلی یافته­های پژوهش در قالب مضامین اصلی و فرعیِ (کدها) تجربه بیماری قلبی و عروقی توسط فرد و خانواده­اش
یافته‌های پژوهش مضامین اصلی مضامین فرعی کدها
"چیستی "
تجربه بیماری
تجربه اولیه
مشکل (بد کارکردی)
علائم گزارش شده درد قفسه سینه
نفس تنگی
سوزش قفسه سینه
تعریق
حالت تهوع
نوع تشخیص سکته قلبی
گرفتگی عروق
گرفتگی عروق و لزوم انجام عمل باز قلب
مدت بیماری کدهای کاملا متفاوت دریافت کردند
تجربه حالات درونی
مرتبط با
بیماری
هیجانات و احساسات نامطلوب اولیه فرد پس از تجربه بیماری شوکه شدن
تلاش در جهت انکار بیماری
افکار اولیه فرد پس از تجربه بیماری احساس ترس
استرس، اضطراب و نگرانی
احساس نقص پس از عمل
احساس عذاب وجدان
ناامیدی و یاس
واکنش اولیه فرد پس از تجربه بیماری پیش بینی نتیجه تشخیص ها
چقدر طول درمان دارد
کسب اطلاع بیشتر از بیماری
فکر در مورد دلایل بیماری
تجربه اولیه خانواده
مرتبط با بیماری
احساسات اولیه افراد خانواده پس از تجربه بیماری شکه شدن خانواده
گریه و بی قراری اعضای خانواده
استیصال
ناراحتی برای فرد مبتلا
احساس ترس و نگرانی اعضای خانواده
"چرایی "
تجربه بیماری
فضای حاکم بر زندگی
مشارکت کننده
پیش از بیماری
خانواده از دیدگاه مشارکت کنندگان هدف مشترک و تلاش برای رسیدن به هدف
خانواده حامی همیشگی
صممیمت خانواده
طرح شماتیک خانواده مدل مداری
مدل هرمی
مدل خطی و تقابلی
نزدیکی عاطفی
ترتیب تولد
ژنوگرام (تاریخچه خانواده) ترسیمی
سبک زندگی مشارکت کنندگان و خانواده داشتن استرس و تنش در خانواده
فشار مالی
آخرین برش­های زندگی
قبل از تجربه
بیماری
استرسورهای نهایی پیش از تجربه مرگ و بیماری نزدیکان
نادیده گرفتن علائم و عدم مصرف داروها
بحث و جدل شدید
فعالیت بدنی شدید
چگونگی "
تجربه بیماری
تحول­های ادراک شده
پس از تجربه
بیماری
احساسات فرد پس از ادراک تجربه بیماری احساس نقص داشتن
احساس عدم توانایی
امیدواری
احساس ندامت و پشیمانی
احساس تفاوت داشتن و جدا افتادن از دیگران
احساس سربار بودن
دیدگاه فرد پس از ادراک تجربه بیماری غنیمت شمردن فرصت زندگی
خانواده انگیزه ای برای بهبود یافتن
تغییردیدگاه در حوزه معنوی
اعتقاد پیداکردن به جمله: بیماری اثرتنش و استرس است
دیدگاه مشارکت کنندگان به خانواده پس از ادراک تجربه بیماری توجه به تغییرات
تاثیر بیماری بر روی دیدگاه کلی فرد به خانواده (تغییر طرح شماتیک)
تغییرات در خانواده و اعضای آن پس از تجربه بیماری افزایش حساسیت اعضای خانواده در مورد سلامتی فرد مبتلا
برهم خوردن روال عادی زندگی خانواده
تغییر در شرایط روانی خانواده
تغییر در روابط داخلی اعضای خانواده
مواجهه با
تجربه بیماری
مواجهه مشارکت کنندگان با بیماری تلاش در جهت افزایش آرامش ذهنی
احتیاط و هوشیاری به علائم
مراعات دارویی و غذایی
اصلاح عادات نامطلوب زندگی برای شرایط جدید
برگشت به روال عادی و نرمال زندگی پس از تجربه
مواجهه خانواده ها با بیماری کاهش تنش و فشار بر بیمار
افزایش آرامش در خانواده و ذهن فرد مبتلا
چک کردن مراعات غذایی و دارویی
تلاش در جهت بهتر کردن شرایط بهبود
حمایت روانی و عاطفی
تاثیر خانواده در روند سازگاری فرد مبتلا با بیماری میزان تاثیر خانواده بر روند سازگاری
 
تجربه حالات درونی مرتبط با بیماری قلبی و عروقی: یکی از مضامینی که به توصیف بهتر رویدادی که افراد تجربه        کرده­اندکمک می کند، توضیحاتی است که مصاحبه شوندگان از حالات درونی خود مرتبط با تجربه CVD گزارش کرده اند. مصاحبه شوندگان به خواست پژوهشگر در سه وجه متفاوت به موضوع پرداختند و احساسات، افکار و واکنش اولیه خود بلافاصله پس از تجربه CVD را توضیح دادند.
به نظر می رسد شوکه شدن اولیه که در اکثر مصاحبه شوندگان
گزارش شده است، جز اولین پیام های ارسالی است که خبر از غافلگیر شدن افراد و نداشتن تصور خاصی از این بیماری در مورد خودشان است. گفته های مشارکت کننده شماره 6 شاید تصویر بهتری از این واکنش بدهد. مشارکت کننده شماره 6   می گوید: "این دفعه اصلا برای چیز دیگه ای مراجعه کرده بودم و نه من و نه خانواده ام اصلا فکر نمی کردیم که مشکلم باز به اینجا ختم بشه. اینکه علایم سکته باشه و اینا."
احسـاس ترس اولین حس دریافتی و احساس مشترک در همه
مصاحبه شوندگان بود. در برخی از مشارکت کنندگان احساس ترس از نام و برچسب بیماری بود. به عنوان مثال مصاحبه شونده شماره 1 می گوید: "واقعیت اینه که اسم بعضی از مریضی ها واقعا ترسناکه و آدما رو از دور هم حتی میترسونه؛ این بیماری­ها از دور هم یه حسی به آدم میده و با بیماری های دیگر فرق داره و اسم این بیماریها که میاد یه ترس ویژه همراه باهاش میاد ". اکثر مشارکت کنندگان اذعان داشتند که در طول طی کردن مراحل درمان، این موضوع جز اصلی ترین موضوعاتی بود که در ذهنشان به آن فکر می کردند و اضطراب زیادی را از پرداختن به این فکر تجربه می کردند. مصاحبه شونده شماره 1 در این مورد می گوید:" یه دست از فکر هام خوبه مثلا فکر می‌کنم شاید وقتی نتایج مشخص بشه، بگن خب یه حمله عصبی خفیف بوده مثل این فقط باید مراقب باشم یا مثلا مشخص بشه که مشکل جدی قلبی دارم بین این دو تا در واقع تناوبی وجود داره. یه مدت به این فکر می کنم که احتملا چیز جدی نیست و نتیجه خیلی خوبه بعدش فکرمی کنم که نه چرا باید باشه. علائمم جدی بوده و اگر واقعا مشکل جدی باشه چه تبعاتی رو زندگیم داره. شاید بهتر باشه که بگم فکرهام تو برزخ گیر افتاده یه کمی از اون یکمی از این ".
تجربه اولیه خانواده مرتبط با بیماری قلبی و عروقی: خانواده به تنها نهادی که همواره کنار مشارکت کنندگان اصلی در تجربه بیماری قلبی و عروقی سهیم هستند احساسات و ادراکات مخصوص به خود را از این تجربه دارند. در این مضمون همانند مضمون قبل به توصیف حالات اولیه تجربه CVD در این قسمت از دیدگاه خانواده پرداخته می­شود و همزمان یافته­های ادراک شده فرد از تجربه بیماری قلبی توسط خانواده اش و از دید عضوی از خانواده شرح داده می­شود. همانند          مشارکت کنندگان اصلی که این تجربه را با واکنش های اولیه و سپس با احساس و افکار اولیه تجربه می کنند، خانواده هم این رخداد را با همین توالی ها تجربه می کند. به نظر می رسد تفاوت میان حالات اولیه خانواده و فرد (در میان یافته های نه چندان زیاد پژوهش ما) در پراکندگی بیشتر واکنش مبتلایان نسبت به خانواده است. از یافته ها اینطور بر می آید که واکنش ها و احساسات خانواده نسبت به فرد دامنه محدود تری دارد. واکنش اولیه خانواده نسبت به تجربه بیماری قلبی و عروقی در یافته های به دست آمده در پژوهش تنها شامل شوکه شدن     می باشد. مصاحبه کننده شماره 1 می گوید:" دیشب که این اتفاق افتاد و من اومدم تو بیمارستان و تو بخش بستری شدم، برای همشون این یه شک بزرگ بود ".در مصاحبه دیگری مشارکت کننده شماره 6 می گوید:" این دفعه اصلا برای چیز دیگه ای مراجعه کرده بودم و نه من و نه خانواده ام اصلا فکر نمی کردیم که مشکلم باز به اینجا ختم بشه ".
فضای حاکم بر زندگی مشارکت کننده پیش از بیماری قلبی و عروقی: این مضمون و مضمون اصلی بعدی به بخشی از دلایل چرایی این تجربه می­پردازند. در این مضمون به بخشی از بسترهای ایجاد کننده این تجربه تا پیش از رخداد آن پرداخته می­شود. در ترسیم فضای زندگی مشارکت­کنندگان از چند زاویه مختلف یافته­هایی به دست آمده، دسته بندی شدند تا پس از بررسی هر دسته، نمای کلی زندگی افراد تا پیش از تجربه CVD کامل­تر شود. بخش مهمی از زندگی هر فرد خانواده او و تعاملاتش با اعضای آن است. در ابتدا به مفهوم خانواده از دید مشارکت­کنندگان پرداختیم و بعد تلاش شد تا روابط مشارکت کننده با اعضای خانواده (و اعضای دیگر با هم) بیشتر شناخته شود (با کمک طرح شماتیک، تحلیل مدل و روابط اعضا و البته ترتیب رسم اعضا و دلایلی که یک عضو خاص برای مصاحبه توسط مشارکت کننده انتخاب شد). سبک زندگی فرد و نقاط متمایز در این غالب نیز با کمک یافته­های مصاحبه­های مشارکت کنندگان اصلی و اعضای خانواده بیان می­شود. مشارکت کننده شماره 4 درباره مفهوم خانواده می گوید:" خانواده یعنی آرامش بدون بحث و جدل. واقعا باید به ایجا برسن. دور هم بودن، اینها خانواده رو سر پا نگه می دارن. چه خانواده هایی دیدم که از هم پاشیدن، بچه ها آواره شدن، معتاد شدن. کنار هم بودن در هر شرایط از ویژگی های خانواده است. زندگی خانواده هدف داره. اگر بر طبق دین خانواده اداره بشه همه این ویژگی­ها رو داره ".مصاحبه شونده شماره 1 هم اذعان داشت که:" اعضای خانواده هدف مشترک دارند و برای رسیدن به اون با هم تلاش می­کنن ".
در ترسیم طرح شماتیک خانواده از مشارکت کنندگان خواسته شد که بر روی صفحه سفید خانواده خود را ترسیم کنند. برای اینکه مشارکت کنندگان متوجه نوع درخواست و نحوه پاسخ دادن شوند پژوهشگر توضیح داد که:" به طور مثال این نقطه در روی این صفحه شما هستید. لطفا بگید که بقیه اعضای خانواده به ترتیب کجای این صفحه قرار دارند ". مشارکت کنندگان شماره 1، 3،4 و 6 از مدل مداری برای رسم شکل خود استفاده کردند که این 66% کل طرح های رسم شده است. مصاحبه شونده شماره 1 می گوید:" خانواده ما مثل مدار زمینه اگر اون وسط من باشم، پس من میشم خورشید و مابقی اعضای خانواده میشن کرات دیگه ". مصاحبه شونده شماره 3 می گوید:" اول بغل دست من سمت راست زنم و سمت چپم بچه ها. ترتیب  بچه ها اول دختر اولم بعد از اون دختر کوچیکم. فاصله ام با همسرم خیلی کم و بچه ها بیشتره اما نه خیلی دور ".
ژنوگرام­ها (تاریخچه زندگی) طی این پژوهش حاوی خلاصه­ی اطلاعاتی است که از مصاحبه­های چندگانه با مشارکت کنندگان اصلی و دقت برفضای غالب بر لحن و کلامشان، بررسی پرونده پزشکی آنها، مصاحبه با عضو منتخب معرفی شده آنها و بررسی یادداشت های پژوهشگر در مورد فضای غالب مصاحبه ها به دست آمده است و می توان بیان داشت خلاصه و جمع بندی نسبتا مناسبی است که یک ادراک کلی و مختصر از فضای حاکم بر زندگی مشارکت کنندگان ارائه می دهد. در تشریح فضای حاکم بر زندگی اش مشارکت کننده شماره 1 می گوید:          " تنش‌ها و اعصاب خوردی هایی که تو زندگی وجود داره اثرش بالاخره یه روزی مشخص میشه و این جا و این بیماری یکی از مواردی که اثر همون هاست. تو یک سال گذشته با من استرس زیادی تو زندگی داشتم و مطمئنم که این اثر هموناست ". در جای دیگری از مصاحبه هم می گوید:" بچه ها کاری ندارند انجام بدن با من درگیر میشن با مادرشون درگیر میشن و همین عصبی تر میکنه همه رو ".
آخرین برش­های زندگی قبل از تجربه بیماری قلبی و عروقی: در این مفهوم به ترسیم کلیتی از اتفاقاتی پرداخته می­شود که شاید بتوان گفت یک برش عرضی از اتفاقات زندگی مشارکت­کنندگان است که دقیقا پیش از رخداد تجربه CVD برای افراد اتفاق افتاده است. این برش شامل تنش­هایی است که به ظهور تجربه CVD در برهه خاص زندگی افراد منجر شدند. بنابراین در این بخش به بررسی و تشریح تنش­هایی در زندگی مشارکت کنندگان پرداخته می­شود که به ظهور این تجربه بیماری در این برهه از زندگی آنها کمک کرده است. در شرح اتفاقاتی که پیش از تجربه علائم شدید بیماری قلبی و عروقی مصاحبه شونده شماره 5 می گوید:" حقیقتش من برادر زاده مو که بیست و شش سالش بود هفته پیش بر اثر کرونا از دست دادم. از این واقعا استرس شدید تر؟ من اوضاع جسمیم واقعا خوب بود خیلی خیلی مراقب خودم بودم؛ اما خب داغ جوون سخته. همه خانواده واقوامم مثل من شدن. داییم هم سکته کرده و بستری شده ". عضو منتخب مصاحبه شونده شماره 5 هم این شرایط را بیشتر تشریح می کند:" دوتا داغ بزرگ داشتیم. اول پسر عموم که جوون بود و بر اثر کرونا فوت کردو بعدشم دایی پدرم که مشکل قلبی داشت وقتی این خبر رو شنید سکته کرد و متاسفانه فوت شدن استرس هامون واقعا زیاد بودند".
تحول­های ادراک شده پس از تجربه بیماری قلبی و عروقی: پس از تجربه­ای در وسعت و شدت CVD توسط فرد و خانواده، مسلما دامنه تغییرات هم وسیع و همه جانبه خواهد بود. تغییراتی که در پس تجربه می­آید و شاید قابل پیشگیری نباشد اما احتمالا تبعات آن را تا حدی می­توان کنترل کرد. این تغییرات و ادراکات ناشی از آن پس از تجربه CVD توسط مشارکت­کنندگان اصلی و اعضای خانواده آنها می­تواند بخشی از توصیف جامعی باشد که نحوه مواجهه با این تجربه را شرح  می­دهد. به نظر     می رسد احساسات ته نشین شده ای که پس از طی کردن حداقل بخشی از مراحل درمان و بهبودی نسبی مشارکت کنندگان و پس از گذشت حداقل 40 روز ثبت شده است می توان به عنوان راه انداز جریان رفتاری و تنظیم مجدد سبک زندگی در نظر گرفت. مشارکت کننده شماره 2 در مصاحبه اولیه گفته بود:" با خودم می گم چرا قلبم و عمل کردم و قلبم دست خورده. بعدش یکم اضطراب از اینکه همش باید مراقب باشم و ترس از اینکه نکنه همش این موضوع تکرار بشه. نمی دونم حسرت هم یه حسه؟ اگر هست من همش با خودم می گم کاش اینطوری نشده بودم. کاش بر می گشتم به قبلم و همه چیزم سالم و مثل اول بود ".
در طی روند مصاحبه از مشارکت کنندگان درخواست شده بود که توضیح بدهند که آیا تجربه بیماری قلبی وعروقی در تغییر دیدگاه آنها به مسائل مختلف موثر بوده است یا نه و اگر بوده است حوزه های این تاثیرات را بیان کنند. بررسی پاسخ اولیه آنها نشان می دهد بیش از 83% مشارکت کنندگان (5 نفر) معتقدند که این تجربه روی دیدگاه آنها تاثیر داشته و آن را در حوزه های مختلف تغییر داده است. مصاحبه شونده شماره 4   می گوید:" کارهای مربوط به سلامتیم رو هم بیشتر پیگیری   می کنم چون دوست دارم نهایت استفاده از زندگی رو ببرم. اون لحظه هایی که حالم بد بود و فکر می کردم دارم می میرم دیدم واقعا دوست دارم بیشتر زندگی کنم همش خدا رو صدا         می کردم که کمکم کنه تا زنده بمونم. این برای خودمم جدید بود که چقدر دوست دارم دارم زندگی کنم و چقدر در کنار ترسم با یاد خدا آروم می شم ". در طی این مضمون اشاره به زاویه دید مشارکت کنندگان اصلی به تغییرات خانواده، کیفیت مواجهه خانواده با این تجربه و تاثیری که این مواجهه در دیدگاه آنها به خانواده دارد، پرداخته می شود. سوال پژوهشگر در این مقوله اینطور مطرح شده بود:" این شکلیه که تو مصاحبه های قبلی به عنوان طرحی که نشان دهنده شکل کلی خانواده شماست رسم کردیم. الان که بهش نگاه می کنید دوست دارید تغییری در اون بدید؟". اکثر مصاحبه شوندگان توضیح می دهند که نیازی به تغییر در آن نمی بینند (4 نفر از 6 نفر). به عنوان مثال مشارکت کننده شماره 6 می گوید:" نه. الان هم که بهش نگاه می کنم می بینم درسته ". مشارکت کننده شماره 2 می گوید:" نه این چیزها ثابته. در سالیان دراز این تصویر ساخته می شه و تغییر نمی کنه ".مواجهه با تجربه بیماری قلبی و عروقی: مواجهه با تجربه CVD با گذشت زمان، کسب تجربه و یادگیری­ها شکل می­گیرد و به مرور در جهت افزایش کارایی برای فرد و خانواده تکمیل می­شود.
در این مضمون به راهکارهای سازگارانه مشارکت­کنندگان و خانواده در مواجهه با CVD اشاره می­شود. نکته قابل ذکر این است که این راهکارها به مرور و حتی پس از این مصاحبه­ها در جهت حفط تعادل خانواده تکمیل­تر می­شوند که یافته­های ما محدود به همین برهه زمانی است. به نظر می رسد اغلب مشارکت کنندگان (همه کسانی که معتقد به کد بیماری اثر تنش و استرس است) پس از این تغییر دیدگاه تلاششان را در جهت افزایش آرامششان به کار می برند. مشارکت کننده شماره 6 می گوید:" سعی کردم که خودم کمتر فکر و خیال بکنم و غصه اتفاق های نیفتاده رو بخورم. سرم رو با چیزهایی گرم     می کنم که خاطرات بدم دیگه تو سرم نیاد. الان خودم رو بیشتر با خانه داری و نوه هام سرگرم می کنم ".مشارکت کننده شماره 4 می گوید:" نزدیک به یک ماهه که آدم خونسرد تری شدم. توی خونه با پسرم با بچه ها کلا آرومتر شدم. چون می دونم این ها و حتی فکر و ناراحتی روی قلبم اثر داره ".
از یافته­ها اینطور به نظر می رسد همه تلاش اعضای خانواده معطوف به سازگاری مشارکت کننده با تجربه بیماری قلبی و عروقی است و در این بین سازگاری خانواده پس از تغییراتی که متحمل شده است نادیده گرفته می شود. مرحله ابتدایی و مقدماتی تاثیرات خانواده بر افزایش آرامش مشارکت کنندگان و فراهم آوردن محیط و شرایط مساعد جهت تسریع بهبودی شان، کاهش تنش و فشارهایی است که قبلا در سبک زندگی آنها وجود داشته است. مشارکت کننده شماره 5 می گوید:       " خانواده ام دلسوز تر شدن. مراعات بیشتر شد. توقعات کم تر شد". شاید این خلاصه نقطه نظر اکثر مشارکت کنندگانی است که این موضوع را در مورد رفتار خانواده گزارش کرده اند. در نهایت از مشارکت کنندگان خواسته شد که میزان تاثیر خانواده را در روند انتخاب راهکار های سازگاری خود شرح دهند. اکثر مشارکت کنندگان به تاثیر مهم و زیاد خانواده در روند انتخاب هایشان اعتراف کردند (5 نفر از 6 نفر مصاحبه شونده). به عنوان مثال مشارکت کننده شماره 1 می گوید:" الان که فکر می کنم حتی اینکه سعی می‌کند این بیماری رو سریع تر پیش خودشون هضم کنند و عادی باشند تا من هم بیماریم رو راحت تر بپذیرم، روی سازگاری من موثر بوده. از این منظر که به موضوع نگاه می کنم میبینم که خانواده تا حد زیادی بر روی روند سازگاری من موثر بودند". مشارکت کننده شماره 3 هم می گوید:" خیلی زیاد. در واقع خانواده به من جهت دادن و کمک کردن و حتی یاد دادن که چطور مراقب خودم باشم ".
بحث و نتیجه گیری
پژوهش حاضر با هدف کشف و شناسایی تجربه زیسته فرد مبتلاء و خانواده­اش در مواجهه حاد با یکی از انواع بیماری­های قلبی انجام شد. بر اساس یافته­های این پژوهش، هفت مضمون اصلیِ تجربه اولیه مشکل (بدکارکردی) قلبی و عروقی، تجربه حالات درونی مرتبط با CVD، تجربه اولیه خانواده مرتبط با CVD، فضای حاکم بر زندگی مشارکت کنندگان پیش از تجربه CVD، آخرین برش­های زندگی قبل از تجربه CVD، تحول­های ادراک شده پس از تجربه CVD و در نهایت مواجهه با تجربه CVD به دست آمد.
آن دسته از CVD که مزمن ومادرزادی نیستند علائم و نشانه­های تقریبا مشخصی دارند که طی مصاحبه­ها گزارش شد. از بین 6 مبتلا به CVD مشارکت کننده در پژوهش4 نفر با تشخیص سکته قلبی و 2 نفر با تشخیص گرفتگی عروق دسته­بندی شدند. مطابق با اعلام سازمان جهانی بهداشت علائم رایجی برای بیماری های قلبی بدون پیش زمینه وجود دارد که اغلب تا مدت­ها هیچ علائمی از بیماری زمینه­ای در رگ­های خونی وجود ندارد(3). حمله قلبی یا سکته مغزی ممکن است اولین هشدار بیماری زمینه­ای و مشکل در عروق باشد. زنان بیشتر دچار تنگی نفس، حالت تهوع، استفراغ و درد کمر یا فک می­شوند. شایع ترین علامت سکته مغزی نیز ضعف ناگهانی صورت، بازو یا پا است(1). مطابق با این گزارش علائم سکته قلبی و گرفتگی عروق گزارش شده توسط مصاحبه­شوندگان طی روند      تجربه­شان از مواجهه با CVD مطابق با همان علائمی است که این سازمان گزارش کرده است. تاکید بر روی هوشیاری به علائم و شدت آن نیز که از نکات گزارش شده توسط مشارکت کنندگان بود در این گزارش آمده است. از سویی دیگر تقریبا همزمان با تجربه CVD به لحاظ جسمی، مجموعه تجربه­هایی از حالات درونی اعم از احساس، افکار و واکنش­ها هم تجربه  می­شوند(13). پژوهش­های متعددی در مورد تجربه­های احساسی و هیجانی طی تجربه CVD در دست نیست با این حال مطالعه موردی جالبی که توسط Lane & Godfrey(18) تحت عنوان" تغییرات احساسی و شناختی در طی یک حمله قلبی کشنده و تا یک ساله پس از آن " انجام شد می­تواند در تحلیل یافته­های پژوهش کمک کند. در بخشی از مقاله منتشر شده از این پژوهش، افراد احساسات و افکار و واکنش های درونی خود طی حمله و مدت کمی پس از آن شرح می­دهد. کدهای دریافتی و احساسات و افکار تجربه شده توسط فرد در مقیاس کلی شبیه به گزارشات مشارکت­کنندگان و یافته­های این پژوهش است.
طی این تجربه وسیع و همه جانبه، خانواده به عنوان نهادی که بیشترین میزان پیوستگی و ارتباط را با فرد مبتلا دارد درگیر احساساتی می­شود که می توان تا حدی به نزدیکی آنها با تجربه فرد مبتلا اذعان داشت(7). هر فرد از اعضای خانواده وقتی خبر این بیماری را می­شنود به میزان نزدیکی­اش با فرد مبتلا، جایگاه فرد مبتلا و البته عضو مذکور و نقش­هایی که هر کدام بر عهده دارند، شدت منحصر به فردی از این احساسات را تجربه       می­کند(8). به عنوان مثال در پژوهش کیفی دیگری که توسط Wittenberg  و همکاران تحت عنوان" چگونه بیماری بر اعضای خانواده تأثیر می گذارد؟" انجام شده است، مادر یک کودک بیمار از احساسات و افکار درون ذهنش اینطور سخن می گوید: "سخت است، ترسناک است ... شما در مورد او فکر می کنید، تمام مدت احتمالات بد را جلو چشم می آورید. تمام وقت ... این بدون وقفه فکر کردن، در مورد او تمام وقت است"(13).
بسترها و زمینه­های CVD را علاوه بر ژن­ها، در عادات زندگی، سبک زندگی و استرس­های موجود در زندگی می­توان جستجو کرد(17). مطابق با یکی از آخرین مقالاتی که توسط Tawakol و همکاران(32) منتشر شده است، برای اولین بار نشان داده شد که چگونه استرس می­تواند به بیماری قلبی و گردش خون در انسان منجر شود. استرس مداوم با فعالیت بیشتر در منطقه­ای از مغز همراه است که با پردازش احساسات و افزایش احتمال ابتلا به CVD مرتبط است.
بررسی­های انجام شده نشان داده است که استرس می­تواند به اندازه سیگار کشیدن یا فشار خون بالا یک عامل خطر مهم در ابتلا به بیماری قلبی باشد. دو مضمون چهارم و پنجم به بررسی زمینه­ها و بسترهایی پرداخته است که مطابق با یافته­های این پژوهش و مطالعات دیگری از جمله پژوهش­های Farooqi و همکاران(33) و Popovic و همکاران(34) است که به تشریح بسترهای  استرس­آور CVD پرداخته است.
در مضمون اصلی چهارم در پژوهش، یافته­ها به نحوی دسته­بندی و کدگزاری شده است که یک تصویر کلی را با قطعات پازل تکه تکه تکمیل کند. در مضمون فرعی اول به طرح مفهوم خانواده پرداخته شده است. در واقع طرح دیدگاه فرد در مورد خانواده احتمالا حاوی بخشی از دیدگاه­های تجربی فرد است که نقاط مهم و مورد توجه در روابط او با خانواده را نشان     می­دهد و یا حداقل نقطه نظر او در مورد ایده آل­های روابط را نشان می­دهد.
طرح ترسیم شده توسط مشارکت­کنندگان قطعه بعدی پازل است که در تکمیل این تصویر کمک می­کند. طرح­های ترسیم شده توسط مشارکت­کنندگان اغلب بر مبنای ترتیب تولد و یا بر مبنای نزدیکی عاطفی است. در واقع و به بیان صحبح تر این دو مبنایی هستند که در ابتدا فرد با انتخاب یکی از این دو ترسیم طرح را شروع می­کنند و اعضای خانواده را بر این مبنا برای نوبت ترسیمشان ترتیب­بندی کنند.
پژوهش­ها نشان می­دهد که استرس مداوم و مستمر و یا واقعه­ای بزرگ استرس­آمیز می­تواند به یک حمله قلبی و حتی سکته منجر شود(21-20). مطابق با این یافته­ها، بررسی آخرین اتفاقات رخ داده در زندگی مشارکت­کنندگان تلاش برای یافتن استرس نهایی است که تیر خلاص را بر پیکره سلامت ظاهری افراد زده است. در این پژوهش 3 نفر از مشارکت­کنندگان یعنی 50% از آنها به اتفاق استرس­زایی اشاره کرده­اند که در نهایت منجر به مراجعه­شان به بیمارستان شده است و نفر دیگری نیز اشاره کرده است که به خاطر فعالیت بدنی شدید و زمینه پر استرس قبلی­اش، علائم در او نمود پیدا کرده است. استرسور و هر چیزی که مانند یک استرسور بدن را آماده جنگ و گریز کند می­تواند در نهایت به ظهور ناگهانی علائم CVD ختم شود. در پژوهـش Buigues و همکاران مشخص شد افراد مبتلا به بیمـاری عروق کرونر قلب در مقایسه با افراد غیربیمار میزان حوادث استرس­زای بیشتری را تجربه کرده­اند(7). در مطالعه  Stoneyو همکاران نیز عنوان کردند که استرس­های رایج اجتماع می­تواند در نهایت به ظهور یکباره CVD ختم شود(9). مجموعه تحول­ها و تغییراتی که طی یک تجربه بیماری بر خانواده و فرد بیمار تحمیل      می­شود، چنان وسیع و همه جانبه است که پژوهش­ها بسیار بر مبنای آن انجام شده است. در پژوهشی که توسط انجام گردید Wells و همکاران(35) مشخص شد که بین شیوع اضطراب و افسردگی و بیماری عروق کرونری ارتباط معنادار وجود دارد. یافته­های پژوهش حاضر نیز در بخش احساسی مطابق با یافته­های پژوهش ذکر شده است. احساس نقص و ناکارآمدی و احساس ناراحتی پیش­بینی کننده مهمی در احتمال ابتلا به افسردگی است. موضوع مهم دیگری که شاید این پژوهش بر آن خیلی تمرکز نداشته است، میزان تغییرات جسمی و محدودیت­هایی است که بیماران قلبی پس از ابتلا تجربه می­کنند.
تاثیر بیماری قلبی بر خانواده نیز بارها و بارها موضوع پژوهش محققان بوده است. در پژوهشی که توسط Leigh و همکاران(22) انجام شد، ثابت شد که میان بیماری قلبی افراد و پریشانی های دراز مدت و احتمالا افسردگی همسرانشان ارتباط معناداری وجود دارد. در پژوهش Wittenberg و همکاران(13) نیز یافته­های بسیاری، مشابه داده­ها این پژوهش وجود دارد. به عنوان مثال در پژوهش او پدر یک کودک بیمار می­گوید: من به نوعی گوشه گیرتر شدم زیرا زمان بسیار بیشتری برای مراقبت از او صرف می­کنم تا اینکه کارهای خودم را انجام بدهم. من باید فعالیت­های خاصی را تغییر دهم؛ مانند بیرون رفتن برای بازی بسکتبال، بیرون رفتن برای شام و غیره. این در واقع همان بر هم خوردن روال عادی زندگی که از یافته های این پژوهش است را تصریح می­کند. یک مطالعه طولی نشان داد که حدود 43٪ از بستگان بیمارانی که در بخش مراقبت­های ویژه بوده­اند یک سال پس از ترخیص از علائم افسردگی بالایی برخوردار بوده­اند(33). تغییر در روابط داخلی اعضا و مصداق نزدیکی نیز در برخی از داده­های پژوهش­های گذشته دیده شده است(22).
ابعادی از مواجهه با CVD و رسیدن به سازگاری توسط فرد مبتلا و خانواده­اش در پژوهش Cené و همکاران(23) نمایانگر این است که همراهی اعضای خانواده در ویزیت­های پزشکی همراه بیماران مبتلا به نارسایی قلبی با خود مراقبتی بهتر بیماران ارتباط دارد. این همان یافته­ای است که ترکیب مکملش را از زبان یکی از مشارکت­کنندگان پژوهش Wittenberg و همکاران(13) می­توان دریافت. فرزندان یک والدین مبتلا به آرتروز این طور شرح می­دهند:"... اعضای خانواده برای مراقبت و حمایت در آنجا حضور دارند ... این وظیفه ما اعضای خانواده است که در بیماری آنها شرکت کنیم". این همان رابطه طولانی مدت است که در یافته­های پژوهش تا مسیر روند سازگاری فرد مبتلا شناسایی شده است. رابطه ای که طی آن خانواده به سازگاری فرد کمک می­کند و پا به پای او در این مسیر گام بر می­دارد و گه گاه به آن جهت می­دهد. میزان این حمایت و درگیری اعضای خانواده می­تواند تا آنجا باشد که مادر کودک فلج مغزی این طور بگوید:" ما تخت­خواب او را در اتاق نشیمن نگه می داریم تا بتواند احساس کند عضوی از خانواده است ... او بخش بزرگی از خانواده ماست. ما نمی­دانیم بدون او چه کنیم... منظورم این است که کسی باید 24 ساعت از او مراقبت کند ... این زندگی من است"(13).
جوهره تجربه بیماری و عروقی توسط فرد مبتلا و خانواده­اش را شاید بتوان اینگونه تشریح کرد: در بستری که می­تواند ژن­های مستعد کننده CVD یا عوامل خطرساز آن باشد یا عادات نامطلوب غذایی و یا هوای سرشار از تنش، درگیری و استرس که فرد و خانواده­اش در فضای سازی آن دخیل هستند و پیوند منحصر به فردی با یک دیگر دارند، فرد به سمت تجربه CVD پیش می­رود و خانواده هم در این تجربه همراه او هستند. تجربه دردناک و وسیعی که با شدت و ناگهانی بر فرد عرضه می­شود و خانواده ناظران دخیلی هستند که بسیاری از این تجارب را سهیم می­شوند و این خانواده است که محدودیت­های فرد را احتمالا جبران می­کند و در روند بهبود فرد کنار او ایستاده است و پا به پای او با این تجربه سازگار می­شود. در نهایت نیز تجربه CVD یک فرد مبتلا با شرایط، احساسات، افکار و محدودیت­های خاصی بر جا می­گذارد که نگاه همگی معطوف به آن است و پشت سر این فرد مبتلا مجموعه­ای از افراد تحت عنوان خانواده قرار گرفته­اند که متحمل تغییرات و تحول­های مشابهی در احساسات و افکار و با درصدهای متفاوتی در شدت و کیفیت شده­اند و عملکرد و نقش­هایشان طی این تجربه بسیار تغییر کرده است(13). در مجموع نتایج به­دست آمده مشخص کرد ابتلا به بیماری­های قلبی-عروقی پیامدهای روانی، اجتماعی و خانوادگی بسیار گسترده­ای را برای فرد و خانواده آنها به همراه دارد. بدین منظور لازم است در کنار دارودرمانی به ابعاد    روان­شناختی این بیماران نیز توجه ویژه­ای شود. به عبارتی دیگر دانش نظری این پژوهش می­تواند برای کمک به روند سازگاری و بهبودی CVD آنان استفاده شود و آگاهی از پیشامدها و فرایندهای احتمالیِ پیش رویِ زندگی افراد مبتلا می­تواند به پیش­بینی پذیر بودن برخی از اتفاقات برای آنها و در نتیجه کنترل برخی از پیامدها خصوصا در حیطه روانی موثر باشد.
تمرکز این پژوهش بر تجربه CVD بود با این تفاوت که ما در این پژوهش فقط بر روی تجربه CVD به صورت حاد تمرکز کرده بودیم؛ لذا تفکیک دقیق تری نظیر جنسیت، سن و نوع بیماری صورت نگرفت.
در این پژوهش بر محدودیت های جسمی بعدی CVD تمرکز نشده بود. از آنجاکه مصاحبه اولیه با CVD بستری شده در بخش مراقبت­های ویژه صورت می­گرفت، شرایط جسمی بیماران و محدودیت­هایی در انجامِ مصاحبه، فرایند مصاحبه را با دشواری­هایی روبرو نمود. ضمنا در راستای رعایت اصل اخلاقی خودداری از آسیب رساندن به افراد هر مصاحبه اولیه شاید در 3 تا 4 نوبت و طی زمان­های 10 تا 20 دقیقه­ای صورت گرفت و همین موضوع باعث می­شد که مصاحبه­های طولانی و عمیق­تر ممکن نباشد.
همچنین از آنجا که طی روند این پژوهش علاوه بر فرد مشارکت­کننده می­بایست با اعضای خانواده هم مصاحبه  می­شد، در ابتدا برای برخی از مشارکت­کنندگان توضیح این موضوع سخت بود و گاها با مقاومت­هایی صورت می­گرفت.
شیوع کووید-19 و احتمال خطر بالای ابتلای این مشارکت­کنندگان باعث شده بود که دسترسی به این افراد بسیار سخت صورت بگیرد و مصاحبه­های پیگیری در وقت­های کوتاهی که برای ویزیت­های مجدد مراجعه می­کردند، انجام می­شد.
یافته­های پژوهش حاضرمی­تواند در دو سطح نظری و عملی بکار رود.
ملاحظات اخلاقی
اطلاعات این پژوهش در کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله (عج) با کد IR.BMSU.BAQ.REC.1399.011 ثبت و تایید شد. همچنین پس از ارائه­ی اطلاعات کافی درباره پژوهش، اهداف آن و مسائل مربوط به رازداری، به هر شرکت کننده یک فرم رضایت نامه داده شد که با اطلاع کافی، رضایت خود را مبنی بر شرکت در پژوهش به صورت کتبی اعلام کردند.
سهم نویسندگان
یگانه فرحزادی: ایده­پردازی، اجرای پژوهش، هماهنگی با بیمـارستان، نگارش متن مقاله،فروغ اسرافیلیان: کمک در تحلیـل
داده­ها، داوری نسخه اولیه مقاله، جمع­آوری مقالات، فرزین باقری شیخانگفشه: تحلیل داده­ها، تهیه متن مقاله، پاسخ به نظرات داوران،نویسندگان نسخه نهایی را مطالعه و تایید نموده و مسئولیت پاسخگویی در قبال پژوهش را پذیرفته اند.
حمایت مالی
این پژوهش بدون حمایت مالی انجام شده است.
تضاد منافع
بین نویسندگان هیچ­گونه تعارض منافعی وجود ندارد.
تقدیر و تشکر
بدین وسیله نویسندگان بر خود لازم می­دانند از بیماران بستری در بخش مراقبت­های ویژه، خانواده­های محترم این عزیزان و عوامل اجرایی بیمارستان بقیه­الله (ع)، تشکر و قدردانی کنند.


 
نوع مطالعه: پژوهشي | موضوع مقاله: روان شناسی
دریافت: 1402/5/14 | پذیرش: 1402/9/12 | انتشار: 1402/10/26

ارسال نظر درباره این مقاله : نام کاربری یا پست الکترونیک شما:
CAPTCHA

ارسال پیام به نویسنده مسئول


بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

https://creativecommons.org/licenses/by/4.0/کلیه حقوق این وب سایت متعلق به طلوع بهداشت یزد می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2015 All Rights Reserved | Tolooebehdasht

Designed & Developed by : Yektaweb