دوره 22، شماره 1 - ( فروردین و اردیبهشت 1402 )                   جلد 22 شماره 1 صفحات 15-1 | برگشت به فهرست نسخه ها


XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

jafari M, lotfizadeh M, hashemi R. Investigating the relationship between stress, anxiety and depression with the quality of life of patients with multiple sclerosis. TB 2023; 22 (1) :1-15
URL: http://tbj.ssu.ac.ir/article-1-3422-fa.html
جعفری مجید، لطفی زاده مسعود، هاشمی راضیه. بررسی ارتباط بین ‌ استرس، اضطراب و افسردگی با کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مولتیپل‌اسکلروزیس. طلوع بهداشت. 1402; 22 (1) :1-15

URL: http://tbj.ssu.ac.ir/article-1-3422-fa.html


دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد ، m.jafari@skums.ac.ir
متن کامل [PDF 308 kb]   (339 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (189 مشاهده)
متن کامل:   (325 مشاهده)
بررسی ارتباط بین ‌ استرس، اضطراب و افسردگی با کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مولتیپل‌اسکلروزیس
نویسندگان: مجیدجعفری1،مسعودلطفی زاده2،راضیه هاشمی1
1.نویسنده مسئول:استادیار بیماری‌های مغز و اعصاب، واحد توسعه تحقیقات بالینی، بیمارستان آیت الله کاشانی، دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، شهرکرد، ایران    تلفن تماس:09133698429                   Email: m.jafari@skums.ac.ir
2.دانشیار بهداشت جامعه، مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی سلامت، دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، شهرکرد، ایران
 3.پزشک عمومی، مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی سلامت، دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، شهرکرد، ایران
چکیده
مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس (MS) یک بیماری خود ایمنی می باشد که می تواند بر روی تمام ابعاد زندگی یک فرد تاثیر بگذارد. از این رو مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه‌ی استرس، اضطراب و افسردگی با کیفیت زندگی بیماران مبتلا به MS انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی به‌ صورت مقطعی در سال 1399-1398 بر روی 245  نفر از بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس در شهر شهرکرد، صورت گرفت. روش نمونه‌گیری  به صورت غیر تصادفی  و ابزار جمع‌آوری داده‌ها پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21) و پرسشنامه کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MISIS29) بود. داده‌ها از طریق نرم‌افزار  spss نسخه 20 تجزیه ‌وتحلیل شدند.
یافته ها: در مطالعه حاضر تنها 6/26درصد از بیماران کیفیت زندگی بالایی را تجربه می کردند و همچنین 5/30 درصد از  بیماران اضطراب شدید تا متوسط، 8/13 درصد استرس متوسط و 2/34 درصد افسردگی متوسط و شدید داشتند. بین استرس و اضطراب بیماران  با شغل آنان رابطه معناداری مشاهده گردید (05/0p<) و همچنین بین کیفیت زندگی  با تحصیلات  بیماران تفاوت معنی‌داری وجود داشت(05/0p<). بین وضعیت استرس، افسردگی و اضطراب بیماران با کیفیت زندگی و نیز با زیر مقیاس  فیزیکی  و روانی ارتباط معنی‌داری مشاهده گردید (001/0p<).
نتیجه گیری: نتایج حاکی از شیوع اختلالات روحی و روانی در بیماران مبتلا به MS بود که کیفیت زندگی بیماران راتحت تاثیر قرار داده است. لذا ارائه مداخلات مناسب جهت مقابله و یا سازگاری با این علائم و در نهایت ارتقای کیفیت زندگی در بیماران مولتیپل اسکلروزیس ضروری به نظر می‌رسد. این مقاله حاصل پایان نامه دکتری عمومی خانم راضیه هاشمی از دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد می باشد.
 واژه های کلیدی:مولتیپل‌اسکلروزیس، اضطراب، استرس، افسردگی، کیفیت زندگی
مقدمه
بیماری مولتیپل اسکلروزیس (Multiple sclerosis) یک بیماری التهابی و خودایمنی سیستم اعصاب مرکزی (CNS)          می باشد که باعث اسیب به میلین سلول های عصبی می شود و  این بیماری می تواند افراد با گروه های سنی متفاوت هر دو جنس را درگیر کند اما بیشترافراد جوان وخانم ها را تحت تاثیر قرار می دهد(1). بر اساس گزارش های منتشر شده در مطالعات مختلف  شیوع این بیماری روند صعودی دارد و در حال حاضر درحدود 8/2 میلیون نفر در جهان مبتلا به این بیماری می باشند(2). این بیماری با علایم مختلفی همچون اختلالات شناختی، اختلالات  بینایی و اختلالات حرکتی همراه است و می تواند سبب ناتوانی های بسیاری در افراد گردد(3). دراین بین خستگی، اضطراب، افسردگی و اختلالات شناختی شیوع بالاتری نسبت به سایر علائم دارند(4). ضایعات عصبی ایجاد شده در سلول عصبی  بر روی هر دو بخش  سفید و خاکستری مغز تاثیر می گذارند و  به همین دلیل  می تواند بر تمام جنبه های عملکردی سیستم اعصاب مرکزی تاثیر بگذارد که اختلال در این سیستم، در نهایت سبب اختلال  عملکردی بیمار در  تمام ابعاد زندگی مانند انجام فعالیت های روزمره و فعالیت های اجتماعی  شود(4).
اﻓﺴﺮدﮔﯽ یﮏ ﺑﯿﻤﺎری رایﺞ در سرتاسر جهان می باشد که به دلیل تاثیر گذار بودن بر تمام ابعاد زندگی  بسیار ﻧﺎﺗﻮان‌کننده و خطرناک است (5) و همچنین می توانند سبب کاهش کیفیت زندگی افراد گردد(6). افسردگی یکی از ده عامل اصلی مرگ و میر در جهان  به شمار می‌رود و در حال حاضر 20 درصد از افراد در سراسر جهان به این بیماری مبتلا هستند(5). افسردگی در بین بیماران مبتلا به MS شیوع بالایی دارد یه طوریکه بر اساس پژوهش های انجام شده  بیش از 50 درصد مبتلایان به MS از افسردگی رنج  می برند(6). افسردگی پذیرش درمان های سرکوب کننده ی سیستم ایمنی (immunosuppressive cure) توسط بیمار راکاهش می دهد و موارد بستری در بیمارستان وعود بیماری را افزایش می دهد(4).
برخی از مطالعات انجام شده، نشان می دهد که افسردگی  یکی از مهمترین عامل مرتبط با اضطراب در بیماران میتلا به MS  می باشد. سانموخانی و همکاران در مطالعه خود نشان دادند که نیمی از بیماران و خانواده آنها از نظر بالینی سطح بالایی از اضطراب و پریشانی را تجربه می کردند(6) واضطراب می تواند 8/15 تا 57 درصد از بیماران مبتلا بهMS  را تحت تأثیر قرار دهد(7). اضطراب می تواند به علل متفاوتی همچون علل بیولوژیکی، روانی و اجتماعی شکل گیرد. عوامل بیولوژیکی مرتبط با اضطراب، به طور کلی به مدارهای عصبی غیر طبیعی شامل آمیگدال، عقده های قاعده ای، و قشر مغز و مجموعه ای از سیستم های انتقال دهنده عصبی اشاره می کند. اکثر افراد مبتلا به ام اس که از اضطراب رنج می‌برند زن هستند که مدت بیماری کوتاه‌تر، سطح ناتوانی کمتر و سن شروع بیماری پایین تر دارند. پیامدهای اضطراب برای بیماران شامل کاهش کیفیت زندگی ،پذیرش ضعیف درمان وافزایش افکارخودکشی می باشد(8).
کیفیت زندگی عبارت است از میزان رفاه جسمی، روان‌شناختی و اجتماعی که توسط اشخاص درک می‌شود و میزان رضایت فرد از موهبت‌های زندگی را نشان می‌دهد. کیفیت زندگی امروزه یکی از پیامدهای مهم سلامتی به شمار می‌آید که  سنجش آن  برای ارزیابی مداخلات بهداشتی، و پژوهش‌های  مرتبط با سلامتی ضروری است(9). مطالعات نشان می دهد که بین بیماری وکیفیت زندگی ارتباط متقابل وجود دارد و از آنجایی که بیماری  MSمی تواند با علائم و ناتوانی های جسمی همراه باشد احتمالا بر کیفیت زندگی  بیماران تاثیر گذار است(10).
از آنجایی که هیچ درمانی برای مالتیپل اسکلروز وجود ندارد و درمان های موجود تنها می توانند به بهبودی در حملات، اصلاح دوره بیماری و مدیریت علائم کمک کنند و نیز با توجه به اینکه اضطراب و استرس و افسردگی به دلیل پیامد ها و اثراتی که بر زندگی بیماران می گذارند می توانند بر کیفیت زندگی آنان نیز موثر باشند و در نهایت عملکرد فردی و اجتماعی بیماران را تحث تاثیر قرار دهند(12،11) و مشارکت افراد در جامعه سبب پویایی و پیشرفت جامعه می گردد. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط استرس، اضطراب و افسردگی با کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس انجام شد تا بتواند مبنایی برای برنامه‌ریزی آموزشی و اجرایی برای کاهش استرس و اضطراب برای مبتلایان این بیماری باشد.
روش­ بررسی
 این پژوهش  یک مطالعه توصیفی - تحلیلی به روش مقطعی می باشد که در سال 1399-1398 در شهرکرد انجام گرفت. حجم نمونه در این مطالعه با در نظر گرفتن سطح اطمینان 95 درصد و بر اساس ضریب خطای به دست آمده از نتایج پژوهش‌های مشابه 240 نفراز مراجعه کنندگان به بیمارستان کاشانی و کلینیک حضرت رسول شهرکرد در نظر گرفته شد. جمع آوری داده ها بـه روش در دسترس از کل جمعیت صورت گرفت. به این منظـور، محقـق پـس اخذ مجوز های لازم از معاون پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، بیماران بستری در بخش نرولوژی بیمارستان آیت الله کاشانی و همچنین بیمارانی که به کلینیک حضرت رسول شهرکرد مراجعه کرده و شرایط ورود به مطالعه را دارا بودند به صورت در دسترس وارد مطالعه شدند و پرسشنامه ها برای آنان تکمیل گردید.
معیارهای ورود شامل حداقل سن 20 سال، رضایت برای شرکت در مطالعه، داشتن سواد خواندن و نوشتن بود و وجود بیماری در آنها توسط پزشک صاحب نظر در انجمن تأیید شده بـود. ابـتلا بـه هـر گونه بیماری حاد و نیازمند بسـتری شـدن در بیمارسـتان، ابـتلا بـه اختلالات روحی روانی شناخته شده، هرگونـه معلولیـت جسـمی و داشتن سابقه ابتلا به بیماری کمتر از 6 ماه به عنوان معیارهای حذف نمونه در نظر گرفته شدند. ابزار جمع‌آوری دادهها شامل پرسشنامه اطلاعات فردی (سن، جنس، قد، وزن، وضعیت تأهل، میزان تحصیلات، تعداد فرزندان، شغل و ...) واطلاعات مربوط به بیماری(شدت بیماری در حال حاضر، طول مدت ابتلا، سابقه خانوادگی ام اس، داروهای مصرفی­ و ...)، پرسشنامه 21-DASS جهت بررسی استرس، اضطراب وافسردگی و پرسشنامه 29MSIS-  جهت بررسی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس بود. برای اجرای این طرح پژوهشگر به بیمارستان مراجعه کرده و پس از بیان اهداف و جلب رضایت با تکمیل رضایت‌نامه آگاهانه توسط بیماران به آن‌ها اطمینان کامل جهت محرمانه بودن اطلاعات آن‌ها داده شد و از آن‌ها درخواست شد تا  که پرسشنامه‌ها را با دقت تکمیل کنند. پرسشنامه استاندارد 21-DASS  شامل 21 سوال می‌باشد که برای اندازه‌گیری هر کدام از علائم اضطراب، استرس و افسردگی از 7 سوال استفاده شده است. طراحی این پرسشنامه براساس طراحی لیکرت بوده است و دارای گزینه‌های اصلاً، کم، متوسط و زیاد می‌باشد کمترین امتیاز مربوط به هر سوال صفر و بیشترین نمره 3 است و نمره کل برای هر کدام از ابعاد به طور جداگانه بین 0 تا 21 می باشد. درجه‌بندی این ابزار نیز بدین صورت است که در هر بعد استرس، اضطراب و افسردگی مجموع نمرات کسب شده بین اعداد 0تا 4 نرمال، 5 تا 11 متوسط و بیشتر از 12 شدید می‌باشد(13). پرسشنامه 29MSIS- جهت بررسی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس استفاده شد که شامل 29 سوال می‌باشد. 20 سوال اول، تاثیر فیزیکی و 9 سوال آخر، تاثیر روانی ام اس بر روی بیماری را می‌سنجد. هر یک از سوالات، 5 گزینه (با نمره 1 تا 5) جهت پاسخ‌دهی دارد. حداقل امتیاز ممکن 29 و حداکثر 145 خواهد بود نحوه امتیاز دهی پرسشنامه بر اساس مطالعات گذشته انجام گرفت و به شرح زیر است :
 نمره 29 تا 58 بیانگر کیفیت زندگی پایین، نمره 58 تا 87 بیانگر کیفیت زندگی متوسط و نمره بالاتر از 87 بیانگر کیفیت زندگی بالا در بیماران ام اس است (14). برای پایایی پرسشنامه 21-DASS  از ثبات درونی و ضریب آلفا کرونباخ استفاده گردید. بدین ترتیب که پرسشنامه توسط 20 نفر از بیماران مبتلا به MS واجد شرایط تکمیل و پایایی آن با ضریب آلفا معادل 75% مورد تایید قرار گرفت. روایی و پایایی پرسشنامه 29MSIS- با استفاده از ضرایب آلفا کرونباخ تایید شده که برای بررسی سازگاری درونی هریک از مقیاس‌های فیزیکی و روانی محاسبه شده به ترتیب 95% و 89% می­باشد که قابل قبول است. داده‌های مطالعه پس از ورود به نرم افزار SPSSنسخه 21، با توجه به ماهیت داده‌ها و انتخاب تست‌های مناسب آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. لازم به ذکر است که این مطالعه دارای کد اخلاق به شماره  IR.SKUMS.REC.1398.101 از دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد می باشد.
یافته­ها
240 بیمار مبتلا به MS مراجعه‌کننده به بیمارستان کاشانی و کلینیک حضرت رسول شهرکرد در سال 99-98 وارد مطالعه شدند. میانگین سن بیماران 49/7 ± 05/36 سال با حداقل 22 و حداکثر 65 سال بود. 68 نفر (3/28 %) از بیماران مرد و 172 نفر (7/71) زن بودند. میانگین وزن بیماران39/10±10/67کیلوگرم باحداقل42وحداکثر107کیلوگرم بود. میانگین قد بیماران95/9± 75/166سانتیمتر با حداقل147وحداکثر194 سانتیمتربود. بیشتر بیماران ما غیرشاغل بودند.
عمـده بیـماران متـاهل (2/64 درصـد) بودند. در جـدول 1 سایرمشخصات دموگرافیک بیماران نشان داده شده است. بر اساس نتایج جدول 2، از نظر کیفیت زندگی بعد فیزیکی 3/56% سطح متوسط و 8/3% سطح پایین کیفیت زندگی را داشتند. از نظر کیفیت زندگی بعد روانی 8/30% سطح متوسط و 2/53% سطح پایین کیفیت زندگی داشتند. از نظر کیفیت زندگی کل 8/38% سطح متوسط و 6/34 % سطح پایین داشتند. همچنین 5/37 % بیماران اضطراب شدید و متوسط، 8/13% استرس متوسط و 2/34% افسردگی متوسط و شدید داشتند. بر اساس نتایج جدول 3 و آزمون کای اسکور اضطراب بیماران بر حسب شغل تفاوت معنی‌داری داشت و افراد بیکار سطوح بالاتری از اضطراب را داشتند(01/0p<). بین اضطراب با کیفیت زندگی بعد فیزیکی و روانی و کیفیت زندگی کل ارتباط معنی‌داری وجود داشت (001/0p<) به‌ طوریکه در افرادی که دارای سطح بالاتر اضطراب بودند؛ کیفیت زندگی را در سطح متوسط و پایین تجربه می کردند. بر اساس نتایج آزمون کای اسکور کیفیت زندگی بعد روانی بیماران بر حسب وضعیت شغل تفاوت معنی‌داری داشت(05/0p<). بین اضطراب با کیفیت زندگی بعد فیزیکی و روانی و کیفیت زندگی کل ارتباط معنی‌داری وجود داشت (001/0p<)، به‌ طوریکه در افرادی که دارای سطح بالاتر اضطراب بودند؛ کیفیت زندگی در سطح متوسط و پایین را تجربه می کردند. وضعیت استرس ارتباط معنی‌داری با کیفیت زندگی بعد فیزیکی و روانی و کیفیت زندگی کل داشت (001/0>p )، به‌طوریکه در افراد با سطح استرس بالاتر وضعیت کیفیت زندگی، پایین تر بود.
با توجه به نتایج ارائه شده در جدول 4 کیفیت زندگی  در بعد روانی وکیفیت زندگی کل بیماران بر حسب وضعیت تحصیلات تفاوت معنی‌داری داشت (به‌ترتیب 001/0p< و 05/0p<).
جدول 5 نشان می دهد که وضعیت افسردگی ارتباط معنی‌داری با کیفیت زندگی بعد فیزیکی و روانی و کیفیت زندگی کل داشت (001/0p<).
به طوریکه افرادی که دارای سطح بالاتر افسردگی بودند؛ کیفیت زندگی در سطح متوسط و پایین تری داشتند.
 

جدول1:توزیع فراوانی مشخصات دموگرافیک بیماران مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس
متغیر سطح فراوانی (%)
جنسیت
مرد  (3/28) 68
زن  (7/71) 172
وضعیت تاهل
مجرد  (8/35) 86  
متاهل  (2/64) 154
تحصیلات



زیر دیپلم  (6/4) 11
دیپلم  (8/25) 62
کاردانی  (2/24) 58
لیسانس  (6/44) 107
فوق لیسانس  (8/0) 2  
شغل بیکار  (3/61) 147
شاغل  (8/38) 93


جدول2:توزیع فراوانی وضعیت استرس، اضطراب، افسردگی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مولتیپل‌اسکلروزیس
متغیر سطح فراوانی (%)
کیفیت زندگی بعد فیزیکی

بالا  (40) 96
متوسط  (3/56) 135
پایین  (8/3) 9
کیفیت زندگی بعد روانی

بالا  (8/15) 38
متوسط  (8/30) 74
پایین  (3/53) 128
کیفیت زندگی کل

بالا  (7/26) 64
متوسط  (8/38) 93
پایین  (6/34)83     
اضطراب


نرمال (8/50) 122
خفیف  (7/11) 28
متوسط  (7/28) 69 
 شدید  (8/8) 21
استرس

نرمال  (3/61) 147
خفیف  (25) 60
متوسط  (8/13) 33
افسردگی نرمال  (45) 108 
خفیف  (8/20)50   
متوسط (5/32) 78
 شدید  (7/1) 4

جدول3: ارتباط شغل با وضعیت اضطراب بیماران مبتلا به  مولتیپل‌اسکلروزیس
اضطراب
اشتغال
نرمال  خفیف متوسط شدید کل
تعداد تعداد % تعداد % تعداد %
بیکار 63 6/51 17 7/60 50 5/72 17 81 147
شاغل 59 4/48 11 3/39 19 5/27 4 19 93
کل 122 100 28 100 69 100 21 100 240
P 008/0


 
جدول4:ارتباط تحصیلات با وضعیت کیفیت زندگی کل بیماران مبتلا به مولتیپل‌اسکلروزیس
 کیفیت ‌زندگی کل 
تحصیلات
بالا متوسط پایین کل
تعداد % تعداد % تعداد %
زیر دیپلم 0 0 6 5/6 5 6 11
دیپلم 20 3/31 18 4/19 24 9/28 62
کاردانی 10 6/15 22 7/23 26 3/31 58
لیسانس 32 50 47 5/50 28 7/33 107
فوق لیسانس 2 1/3 0 0 0 0 2
کل 64 100 93 100 83 100 240
P 014/0

جدول5: ارتباط افسردگی با وضعیت کیفیت زندگی کل بیماران مبتلا به مولتیپل‌اسکلروزیس
 کیفیت ‌زندگی کل

افسردگی
بالا متوسط پایین کل
تعداد % تعداد % تعداد %
نرمال 56 5/87 46 5/49 6 2/7 108
خفیف 8 5/12 26 28 16 3/19 50
متوسط 0 0 21 6/22 57 7/68 78
شدید 0 0 0 0 4 8/4 4
کل
64 100 93 100 83 100 240
P 000/0

بحث و نتیجه گیری
 
این مطالعه توصیفی به‌ صورت مقطعی در سال 1399-1398 بر روی 245  نفر از بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس در شهر شهرکرد، صورت گرفت.
نتایج حاکی از شیوع اختلالات روحی و روانی در بیماران مبتلا به MS بود که کیفیت زندگی بیماران را نحت تاثیر قرار داده است.
با توجه به مطالعه حاضر، نسبت زنان مبتلا به بیماری مولتیپل ‌اسکلروزیس به مردان مبتلا در استان چهارمحال و بختیاری  5/2 می باشد. مطالعه ای دیگر که در این زمینه در کشور ایران انجام شد نشان داد که  نسبت زنان مبتلا به مردان مبتلا در ایران 5/1 و در استان اصفهان 6/3 می باشد و همچنین این نسبت در کشور انگلستان 6/2 در کشور اردن 9/1 و در کشور عربستان 3/1              می باشد(16-15). بروز و شیوع  بیماری مولتیپل‌اسکلروزیس از لحاظ جغرافیایی متفاوت است که علت این تفاوت ها می تواند ناشی از اختلافات جغرافیایی از خط استوا، اختلاف در دریافت نور خورشید باشد(17). نتایج مطالعه حاضر نشان  داد که   6/34درصد از بیماران دارای کیفیت زندگی  در سطح پایین و  8/38 درصد از آنان  کیفیت زندگی در سطح متوسط و 7/26 درصد از آنان کیفیت زندگی در سطح بالا داشته اند. در مطالعه ای که توسط مسعودی و همکاران انجام گرفت، میانگین نمره کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به  مولتیپل‌ اسکلروزیس برابر با 8/44 گزارش گردید(18) و نیز در مطالعه حضرتی و همکـارانش میانگین سطح کیفیت زندگی بیماران 5/48 گزارش گردید(19). مطالعه انجام شده در کشورهای ایتالیا، هلند، اسپانیا، فرانسه، ترکیه و کشور آمریکا  نشان دهنده این است که  میانگین سطح کیفیـت زنـدگی در این بیماران بـالای 65                   می باشد(22-20). کیفیت زندگی مفهوم وسیعی دارد که شامل همه ابعاد زندگی می گردد و می تواند با و یا بدون سلامتی همراه باشد کیفیت زندگی یک ارزشیابی ذهنی است و بیماران خود بهترین قضاوت کنندگان راجع به کیفیت زندگی خود هستند و همچنین می توان گفت که شدت بیماری افراد و درجه ناتوانی آنان نیز در ارزیابی آنان از کیفیت زندگی خود متفاوت است که این امر می تواند یکی از علل تفاوت در نتایج مطالعات مختلف باشد. در مطالعه حاضر 50 درصد از بیماران، در بعد روانی  کیفیت زندگی سطح پایین و در بعد جسمانی اکثریت آنان کیفیت زندگی متوسط و بالاتر از سطح متوسط داشتند.اما در مطالعه ای که توسط Nortvedt در کشور نروژ بر روی 194 بیمار مبتلا بهMS  انجام گرفت حاکی از آن بود که میانگین نمره کیفیت زندگی در بعد سلامت روحی در سطح متوسط بود و اما این مقیاس در بعد جسمی و فیزیکی  به شدت کاهش پیدا کرده بود(23) و مطالعه ای دیگر در این زمینه نشان دهنده آن است که میانگین نمره کیفیت زندگی بیماران در هر دو بعد فیزیکی و روانی در  سطح مطلوبی  قرار ندارد(24). به طور کلی کیفیت زندگی پایین در ابعاد جسمی و روانی در سایر مطالعات بر روی بیماران ام اس نیز مشاهده شده استABAKAY (28-25) و همکاران در مطالعه خود، علائم جسمانی MS را ضعف، آسیب بینایی، مشکل در کنترل ادرار، مشکلات جنسی، اختلالات حسی و روی بیشتر فعالیت‌های روزانه‌ی فرد هم چون لباس پوشیدن، استحمام، مراقبت از خود گزارش می کند و نشان می دهد که مشکلات جسمی  موجب کاهش استقلال فردی، احساس بی کفایتی وهم‌چنین کاهش کیفیت زندگی فرد می‌شود(29) که تفاوت در نتایج مطالعات مختلف می تواند  تفاوت در علائم  و ماهیت مزمن و ناتوان کننده این بیماری و درجات مختلف آن قابل توجیه باشد.
در مطالعه فافنبرگر و همکاران بین جنس و کیفیت زندگی ارتباط معناداری وجود داشت به طوریکه جنس زن میزان ابتلا به ام اس بیشتر از مردان بود(30) اما در مطالعه حاضر هیچگونه ارتباطی بین جنس و ابتلا به MS مشاهده نشد و مطالعه حارث آبادی  و همکاران نیز بین جنسیت و ابتلا به بیماری MS ارتباطی گزارش نکرده است(31). 
در مطالعه حاضر بین استرس بیماران و کیفیت زندگی در  هر دو بعد رابطه معناداری وجود داشت به طوریکه هر چه استرس بیماران بیشتر باشد کیفیت زندگی آنان کاهش می یابد  که با مطالعه حاضر هم سو است. مشکلات جسمی، نگرانی از به وجود آمدن محدودیت های جسمی و پیش رونده بودن این بیماری می تواند سبب کاهش بعد روانی در افرادی گردد که حتی محدودیت جسمی هم ندارند. در مطالعه حاضر مشاهده شد که55 درصداز بیماران مبتلا بهMS   به افسردگی با درجات مختلف دچار هستند. کریمی و همکاران  در مطالعه خود نشان دادند که اکثر (2/71) بیماران مبتلا به MS  از بیماران مبتلا به  مولتیپل اسکلروزیس افسردگی داشتند(7) و مطالعات مشابه دیگر نیز بیانگر شیوع افسردگی در بین مبتلایان به  بیماری مولتیپل ‌اسکلروزیس است واضطراب بین 38تا42درصد بیماران ام اس را تحت تاثیر قرار داده است (35-32) که تمام مطالعات فوق با مطالعه حاضر هم سو و هم جهت است. تمام درجات افسردگی که در اکثر بیماران ام اس دیده میشود و تمامی جنبه های زندگی بیماران را تحث تاثیر قرار می دهد(36). افسردگی انگیزه، علاقه و همکاری بیمار را در روند درمانی مختل می‌کند و در نتیجه می‌تواند  بر روی نشاط، عملکرد اجتماعی، سلامت روان و به طور کلی کیفیت زندگی روانی و جسمی تأثیر بگذارد و همچنین افسردگی می‌تواند دیدگاه افراد در مورد سلامت را تحریف کند و آن را به گونه‌ای تغییر دهد که ارزیابی فرد از سطح سلامتی خود نسبت به آنچه واقعیت دارد کاهش یابد (37). مطالعه حاضر هیچگونه ارتباطی بین جنسیت و افسردگی در بیماران مبتلا به ام اس گزارش نکرد که مطالعه اوکیشی و همکاران(38) وBeiske  و هعمکاران(39) نیز تایید کننده نتیجه فوق است.
در مطالعه حاضر 2/49 درصد از بیماران درجات مختلفی از اضطراب را داشتند و همچنین بین اضطراب بیماران و شغل آنان ارتباط معناداری مشاهده شد. اما مطالعه دهقانی و همکاران بین استرس، اضطراب و افسردگی با سن، جـنس، وضـعیت تاهـل، میزان تحصیلات، ارتباط معناداری نشان نداد(37).
مطالعه زارع و همکاران نشان داد که 20درصد از بیماران دارای اضطراب متوسط و 3/53 درصد از آنان  دارای اضطراب شدید بودند(36) و نیز مطالعه دهقان و همکاران حاکی از آن است که  6/74 درصد از بیماران  اضطراب داشتند(37) اما در مطالعه Beiske و همکاران تنها 3/19 درصد اضطراب داشتند(39). در مطالعه دیگر 15 درصد از بیماران استرس در حد طبیعی 7/36 درصد متوسط 3/48 درصد شدید داشتند(36). جانسنز و همکاران نشان دادند که استرس و اضطراب از ابتدای تشخیص بیماری برای فرد وجود دارد(40). فرآیند درمان و غیرقابل پـیش‌ بینی بودن حمله‌های بیماری، ناتوانی در امر مراقبت از خود، نگرانی در مورد تامین هزینه‌های درمانی و مشکلاتی نظیر از دست دادن کار و عوارض ناشی از مصرف داروهایی که در درمان به کار می‌روند از جمله مواردی اسـت که به علت بیماری مولتیپل اسکلروزیس ایجـاد می‌شود و فرد را مستعد اختلالات روحی و روانی می‌کند(41). براون و همکاران در پژوهش خود روی 101 بیمار اماس که به صورت مطالعه طولی دوساله انجام گرفت، به بررسی خستگی، افسردگی و اضطراب پرداختند و به این نتیجه رسیدند که افسردگی منجر به ایجاد خستگی و اضطراب در بیماران می شود و همچنین خستگی و اضطراب منجر به ایجاد افسردگی آنها می شود(42).
با توجه به نتایج مطالعه حاضر، ارائه مداخلات مناسب جهت مقابله و یا سازگاری با این علائم و در نهایت ارتقای کیفیت زندگی در بیماران مولتیپل اسکلروزیس ضروری به نظر می‌رسد.در این راستا، می‌توان از روان درمانی مبتنی بر کیفیت
 
زندگی، که یک درمان غیردارویی، غیر تهاجمی و اقتصادی است برای ارتقاء ابعاد جسمی و روحی زندگی بیماران استفاده کرد(44،43).
 با استفاده از این روان درمانی‌ها می‌توان اضطراب و استرس بیماران راکاهش داد و دانش آن‌ها را در مورد ماهیت MS و راه‌های کنترل آن بهبود داد. از طرف دیگرعوارض روحی و روانی مانند افسردگی، اضطراب و استرس به عنوان یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به MS شناخته شده‌اند که بر ابعاد فیزیکی و روان شناختی فرد تاثیر می‌گذارد.
 افسردگی و اضطراب  تاثیر  زیادی  بر  زندگی  دارد  و  به  طور
عمده فعالیت‌های روزانه، تعاملات خانوادگی، زندگی کاری وحتی پذیرش درمان توسط بیماران را تحت تاثیر قرار می‌دهد و باعث اختلالات احساسی می‌گردد که کیفیت زندگی را کاهش می‌دهد (45).
تضاد منافع
در این پژوهش هیچگونه تضاد منافعی توسط نویسندگان گزارش نشده است.
تقدیر و تشکر
بدینوسیله از معاونت پژوهشی دانشگاه و واحد توسعه تحقیقات بالینی بیمارستان ایت الله کاشانی شهرکرد صمیمانه تشکر و قدردانی می گردد.


 
نوع مطالعه: پژوهشي | موضوع مقاله: عمومى
دریافت: 1401/8/23 | پذیرش: 1401/12/14 | انتشار: 1402/2/10

ارسال نظر درباره این مقاله : نام کاربری یا پست الکترونیک شما:
CAPTCHA

ارسال پیام به نویسنده مسئول


بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

https://creativecommons.org/licenses/by/4.0/کلیه حقوق این وب سایت متعلق به طلوع بهداشت یزد می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2015 All Rights Reserved | Tolooebehdasht

Designed & Developed by : Yektaweb