مقدمه
در سراسر جهان تعداد قابل توجهی از کودکان از یک یا چند مشکل روانشناختی رنج میبرند (1). کودکان نه تنها به لحاظ رویدادهایی که در طول دوران رشد تجربه میکنند متفاوتند، بلکه از لحاظ آسیب پذیری در مقابل رویداد ها نیز متفاوتند. هم چنین شکل گیری شخصیت، منش و رفتار هر فرد تحت تأثیر وراثت و محیط زندگی شخص است ولیکن، درصد قابل توجهی از رفتار انسان ها اکتسابی است و در اثر یادگیری به خصوص در دوران کودکی شکل میگیرد. به همین سبب شناخت مسائل و مشکلات رفتاری این قشر، یکی از مباحث توجه برانگیز روانشناسان در دهه های اخیر است. آن ها معتقدند که هیچ رفتاری بدون علت و مقدمه بروز نمیکند، بلکه معلول چندین عامل زمینه ساز است که مهمترین آن، محیط زندگی نامساعد خانواده است (2). تجربه ای که فرد در اوایل زندگی در خانه با خانواده اش و به طور کلی با والدین خود دارد، به عنوان عوامل مهم و تعیین کننده فرایند تنظیم و سازش یافتگی شخص در طی دوران زندگی آینده وی هستند (3).
با وجود دگرگونی در ساختار خانواده و نقشهای خانوادگی، بیتردید خانواده هم چنان یکی از ارکان و نهادهای اصلی جامعه به شمار میرود. اهمیت خانواده از این روست که نه تنها محیط مناسبی برای همسران به شمار میآید، بلکه وظیفه جامعهپذیری و تربیت نسلهای آتی را نیز بر عهده دارد. اهمیت والای خانواده زمانی بهتر درک میگردد که به کارکردهای اساسی و بنیادین آن توجه کنیم. یکی از این کارکردهای اصلی، تکوین و شکل دهی شخصیتهای انسانهاست. ایفای بهینه این کارکردها، نه تنها برای بقای خانواده، بلکه برای تداوم جامعه و انسجام اجتماعی نیز ضروری است، ولی با این وصف، هماکنون خانواده دچار آسیبهایی نظیر: طلاق، اختلافات زناشویی، خودکشی، کودکان فراری و پرخاشگری در خانواده شده است. آسیب پذیری هر کودک در برابر مسایل ناخوشایند زندگی بستگی به توانش و مهارتهای اجتماعی موجود وی دارد (4). در گذشته به نقش و اهمیت مهارتهای اجتماعی در خصوص کاهش و درمان مشکلات رفتاری این کودکان و به خصوص پرخاشگری کمتر توجه شده است. مهارت اجتماعی به عنوان مهارتهای لازم برای تطبیق با نیازهای اجتماعی و نیز حفظ روابط بین فردی رضایت بخش تعریف میشود (5). مهارتهای اجتماعی، اغلب به عنوان مجموعه پیچیده ای از مهارتها در نظر گرفته شده است که شامل ارتباط، حل مسئله، تصمیم گیری، جرئت ورزی، تعامل با همسالان و گروه و خود مدیریتی میشود (6). کسی که از لحاظ اجتماعی کمبود دارد، ممکن است عناصر اصلی مهارت اجتماعی را فرا گرفته باشد، اما از فرآیندهای فکری لازم برای استفاده از این عناصر در تعاملات خود بی بهره هستند(7). فقدان مهارتهای اجتماعی مناسب موجب مشکلات بعدی در زندگی مانند شکست تحصیلی، عدم استخدام و از دست دادن شغل، افسردگی، رفتارهای چالش برانگیز، گوشه گیری و انزوای اجتماعی و رفتار پرخاشگرانه میشود (8) و از سوی دیگر آموزش مهارتهای اجتماعی از سوی والدین و متعلمین موجب بهبود روابط شخصی با همسالان و بزرگسالان، کاهش رفتارهای بزهکارانه و رفتارهای نامناسب در کلاس و افزایش یکپارچه سازی افراد استثنایی با عادی میشود (9). در واقع خشونتگرایی در کودکان صفتی نیست که با بزرگ شدن آن ها محو شود و میتواند در سراسر زندگی آن ها حضور داشته و حتی در سنین جوانی باعث تمایل آنها به ارتکاب جرایم مختلف شود. بر طبق یافته های انجمن روانشناسان آمریکا خشونت در بزرگسالی احتمالاً ناشی از استعداد و آمادگی فرد در بروز رفتارهای پرخاشگرانه دوران کودکی است.
از آن جا که یکی از شایع ترین مشکلات رفتاری کودکان، پرخاشگری است، آن میتواند پیامدهای تحولی بسیاری را به دنبال داشته باشد، چرا که برخی از این مشکلات بهگونهای تا دوران بزرگسالی گسترش مییابد و باعث شکستهای تحصیلی، اختلالهای روانپزشکی، بزهکاری و افسردگی میشود (10). رفتار پرخاشگرانه کودکان از موضوعات مهمی است که مورد توجه جامعه شناسان، روانشناسان و مسئولین آموزشی است. از این نظر، دلیل ضرورت انجام این مطالعه، خلاء مطالعاتی لازم و کافی در این زمینه به عنوان دغدغهای پژوهشی در پژوهشگر احساس گردید. برای پیشگیری و مداخله به هنگام این آسیب باید عوامل و ریشه های آن را بررسی نمود. زیرا که همیشه پیشگیری بهتر از درمان است و تا منابع و عوامل پرخاشگری شناسایی و ریشه کن نشوند این آسیب پا برجا خواهد بود. پرخاشگری و اثرات نامطلوب آن بر رفتارهای بین فردی و همچنین بر حالت های درونی و روانی فرد تاثیر مخربی میگذارد و فرد در صورت عدم کنترل آن دچار مشکلاتی نظیر جرم و بزهکاری و تجاوز به حقوق دیگران میشود. بررسی آمارها نشان میدهد میزان پرخاشگری افزایش یافته است و آثار مخربی را در روابط انسانی به وجود آورده است (11). به دلیل همین اثرات مخرب و آسیب های حاصل از پرخاشگری کودکان، ضرورت توجه و شناسایی عوامل به وجود آورنده پرخاشگری کودکان باید در اولویت برنامههای آموزش و پرورش و روانشناسان مربوطه برای بیداری و هوشیار سازی مدیران، معلمان، والدین و به صورت کلی نظام آموزشی و جامعه باید قرار گیرد.
ماسیوا و لیچیوا (12) در پژوهشی به مطالعه تأثیرات روانی الگوهای خانواده بر حادثه پرخاشگری مرتبط با کودکان پیش دبستانی پرداختند. نتایج مطالعه نشان داد که تحصیلات خانواده، راه را برای پرخاشگری کودکان پیش دبستانی هموار میکند که سبب بروز خصوصیت شخصیتی و توسعه و تقویت آن میشود. این موضوع نیاز واقعی به تشخیص و اصلاح دارد.
آنگلا و همکاران (13) پژوهشی تحت عنوان بررسی ارتباط طولی میان انسجام خانواده، نظارت والدین و پرخاشگری فیزیکی انجام دادند. نتایج پژوهش نشان داد که میان عملکرد خانواده و پرخاشگری فیزیکی نوجوانان رابطه منفی و معناداری وجود دارد و هم چنین یافته های پژوهش به اهمیت توسعه مداخلات خانوادگی حساس از نظر فرهنگی اشاره میکند تا از پرخاشگری فیزیکی در مدارس متوسطه، جلوگیری شود.
در پژوهشی کاسیوپو، پیسه و زاپولا (14) به بررسی رابطه میان کنترل والدین، کارکرد خانواده و رضایت از زندگی نوجوانان پرداختند. نتایج نشان داد کنترل روانشناختی والدین چه در مورد میزان وابســتگی و چه در مورد دستاوردها و عملکرد فرزندان به طور منفی با رضایت از زندگی همبستگی دارد، اما رضایت از زندگی به شکل مثبت و معناداری با ابعاد دیگر کارکرد های خانواده هم چون پاسخگویی عاطفی، درگیری هیجانی و تعاملات خانوادگی در ارتباط اســت. میان کنترل والدین در مورد دســتاوردها و کارکرد ســالم خانواده در پیش بینی رضایت از زندگی رابطهای متعامل وجود داشــت. هم چنین کارکرد کلی خانــواده و درگیری هیجانی اثر منفی کنترل والدین را بر رضایت از زندگی تعدیل میکرد، یعنی زمانی که فرزندان احساس میکنند کنترل والدین در حیطه دستاوردهای آنان در یک بافت خانوادگی صمیمانه اعمال میشــود، رضایت بیشــتری از زندگی خود ادراک مینمایند. بر همین اساس کارکردهای خانواده در حوزههای مهارتهای ارتباطی و الگوهای رفتاری قابل مذاکره، نقش مهمی در پیشبینی رضایت از زندگی فرزندان دارد. شارما (15) در پژوهشی به بررسی نقش محیط خانواده در سازگاری نوجوانان پرداخت که نتایج آن حاکی از آن است که محیط خانوادگی منسجم همراه با روابط حمایتی بین اعضای خانواده، همبستگی اعضا و در عین حال حفظ استقلال فردی و بیان احساسات با سطح درگیری کمتر، پیش بینی کننده سازش یافتگی بیشتر و پرخاشگری کمتر فرزندان است.
میرزایی، شاکرینیا و اصغری (16) و سیری و سیری (17) نشان دادند که بین عملکرد خانواده و پرخاشگری رابطه منفی و معنادار وجود دارد. بدین صورت که هر چه خانواده ها عملکرد بهتری داشته باشند، فرزندان آن ها پرخاشگری کمتری خواهند داشت. بنابراین خانواده ها نقش مؤثری در آینده فرزندان خود ایفا میکنند و میتوانند با عملکرد صحیح در راستای کاهش پرخاشگری فرزندان خود مؤثر باشند.
مرور ادبیات پژوهشی فوق نشان داد که پرخاشگری در آماده سازی کودکان برای موفق شدن در نقش ها و وظایف بزرگسالیشان در خانواده، محل کار و اجتماع تاثیرگذار می باشد و در تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان باید توجه ویژه ای به این بعد شود (18) و نتایج این پژوهش، میتواند به دستاندرکاران حوزه تعلیم و تربیت و نهادهای ذیربط جهت برنامهریزی مناسب کمک کند. بنابراین، پژوهش حاضر درصدد آن است که دریابد آیا عوامل خانوادگی از طریق مهارتهای اجتماعی در پیش بینی پرخاشگری کودکان پیش دبستانی نقش دارند؟
روش بررسی
پژوهش حاضر از نظر هدف، یک پژوهش بنیادی و از نظر ماهیت نیز توصیفی از نوع همبستگی است و به طور دقیقتر همبستگی از نوع تحلیل مسیر است که هدف از این نوع تحقیق توصیف روابط موجود بین متغیرها و تعیین نقش واسطهای در قالب یک مدل علّی است.. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی کودکان پیش دبستانی مهدهای کودک شهرستان یزد تشکیل دادند که در سال تحصیلی 1397-1396 حضور داشتند که تعداد آن ها 3813 نفر بود. حجم نمونه با استفاده از جدول کوکران، 348 نفر بود و برای افت احتمالی پرسشنامه ها 10 درصد به حجم نمونه افزوده شد. اما تعداد نمونه با توجه به ریزش در نهایت به 350 رسید. در این پژوهش، از روش نمونه گیری تلفیقی استفاده شد. در نمونه گیری تلفیقی محققان همزمان از چند روش نمونه گیری (خوشه ای و طبقه ای) استفاده میکنند تا فرایند نمونه گیری داده ها از مزایای روش های مختلف برخوردار باشد. بدین صورت در این پژوهش از تمام مهدهای کودک شهرستان یزد، دوازده مهد کودک و از هر مهدکودک سه کلاس به شیوه خوشه ای تصادفی انتخاب شدند و در ادامه از هر کلاس ۱۰ نفر به طور تصادفی انتخاب گردیدند. برای هر کودک پنج پرسشنامه در نظر گرفته شده بود که دو پرسشنامه مربوط به خود کودک و سه پرسشنامه مربوط به والدین کودک بود که باید توسط والدین کودک به همه آنها پاسخ داده می شد که پس از اجرا و جمع آوری پرسشنامه ها، ۵۰ پرسشنامه را که به طور ناقص تکمیل شده بودند و یا آزمودنی ها به علت حجم زیاد سؤالات، دقت کافی در پاسخ گویی نداشتند، حذف کردیم. در نهایت پرسشنامه 188 دختر و 162 پسر مورد تحلیل قرار گرفت. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش، پرسشنامه مدیریت استرس الیوت، پرسشنامه پذیرش اجتماعی توسط مارلو و کراون، پرسشنامه شفقت به خود، پرسشنامه مهارتهای اجتماعی کودکان تراسکات و پرسشنامه پرخاشگری کودکان واحدی و همکاران میباشد.
پرسشنامه مدیریت استرس الیوت در سال 1994 معرفی شده است که از 20 گویه تشکیل شده است و به منظور ارزیابی مدیریت و کنترل استرس افراد به کار میرود. نمره گذاری پرسشنامه بصورت طیف لیکرت 4 نقطهای میباشد که برای گزینه های «هرگز»، «بعضی اوقات»، «اغلب» و «همیشه» به ترتیب امتیازات 1، 2، 3 و 4 در نظر گرفته میشود. روایـی ایـن پرسشنامه توسط الیوت مشخص و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ 72/0 محاسبه شد. در پژوهش جهانبخش گنجه و عریضی سامانی (19) پایایی این پرسشنامه از طریق آلفای کرونباخ 75/0 محاسبه گردید. پایایی این ابزار در پژوهش حاضر 82/0 بدست آمده است.
مقیاس پذیرش اجتماعی توسط مارلو و کراون به منظور سنجش میزان پذیرش اجتماعی افراد ساخته شد. این مقیاس دارای 33 سوال است که به صورت صحیح یا غلط پاسخ داده میشود. پاسخهای آزمودنی ها بوسیله کلید مقیاس تطبیق داده میشود و جمع مطابقت پاسخها با کلید مقیاس نتیجه کلی را برای هرفردمشخص میکند. در این مقیاس اشخاصی که بین 0 تا 8 امتیاز به دست می آورند، اشخاصی هستند که پاسخ های آنان پذیرش اجتماعی را به دنبال ندارد و احتمالاً مورد طرد قرار میگیرند. اشخاصی که بین 9 تا 19 امتیاز به دست آوردند، به طور متوسط دارای پذیرش اجتماعی هستند و رفتارهای آنان با قواعد و هنجارهای اجتماعی مطابقت میکند. در پژوهش حاضر نتیجه محاسبه آلفای کرونباخ برابر با 69/0 برآورد شده است.
مقیاس شفقت به خود اولین بار توسط نف طراحی و نمره گذاری شده است. این مقیاس شامل 26 سوال میباشد و پاسخهای آن در یک دامنه درجهای لیکرت از 1 (تقریباً هرگز) تا 5 (تقریباً همیشه) قرار میگیرند. این مقیاس سه مؤلفهی دو قطبی را در قالب شش زیر مقیاس مهربانی با خود در مقابل قضاوت خود (معکوس)، به هوشیاری در مقابل همانندسازی افراطی (معکوس) و اشتراک انسانی در مقابل انزوا (معکوس) اندازهگیری میکند. هم چنین ضریب آلفای کرونباخ نسخه اولیه این ابزار 92/0گزارش شده است. ضریب همبستگی عامل های شش گانه ی این مقیاس و شفقت خود (مقیاس کل) در سطح ۰01/0 مورد تایید قرار گرفته است (20). در پژوهشی خسروی، صادقی و یابنده (21) ساختار شش عاملی این پرسشنامه را تایید کردند و هم چنین روایی مقیاس کل نیز با روش آلفای کرونباخ 86/0 به دست آمد. آلفای کرونباخ کل در پژوهش حاضر 83/0 بدست آمد.
مقیاس مهارتهای اجتماعی کودکان توسط تراسکات ساخته شد. مقیاس درجه بندی مهارتهای اجتماعی، یک آزمون 56 عبارتی است که از مجموع سه زیر مقیاس عدم کفایت اجتماعی (30عبارت)، مهارتهای اجتماعی (30 عبارت) و ارتباط با همسالان (15عبارت) پرسشنامه شخصیت کودکان تشکیل یافته است. برای به دست آوردن نمره کلی باید از کلید آزمون استفاده شود. به پاسخ های منطبق با کلید، 1 نمره تعلق میگیرد و در غیر این صورت نمرهای تعلق نمیگیرد.
کمترین نمرهی این آزمون، 0 و بالاترین نمره 56 است که نمرات پایینتر نشانگر مهارتهای اجتماعی بالای وی و نمرات بالا، نشانگر ضعف آزمودنی در این مورد است. پایایی آن با روش آلفای کرانباخ 91/0گزارش شده است و همچنین ضرایب اعتبار و روایی آن مطلوب بود.
نتایج پژوهشی که به منظور ارزیابی اعتبار آزمون شخصیت کودکان انجام شد نشان داده است که این مقیاس، 6 گروه کودکان بزهکار، بیش فعال، فلج مغزی، مبتلا به اختلال جسمی سازی، عقب مانده و روان پریش را از یکدیگر متمایز میسازد.
در پژوهش زارع و احتشام زاده (22)، برای سنجش پایایی پرسشنامه، از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است که برابر 78/0 میباشد. در پژوهش حاضر نتیجه محاسبه آلفای کرونباخ برابر با 83/0 برآورد شده است.
مقیاس پرخاشگری کودکان توسط واحدی و همکاران ساخته شده است و دارای 43 سوال بوده و هدف آن سنجش میزان پرخاشگری در کودکان پیش دبستانی از ابعاد مختلف (پرخاشگری کلامی- تهاجمی، پرخاشگری فیزیکی- تهاجمی، پرخاشگری رابطهای و خشم تکانشی) میباشد.
نمره دهی این پرسشنامه در یک مقیاس لیکرتی ۵ درجهای اصلاً =.، به ندرت =۱، یکبار در ماه =۲، یک بار در هفته =۳، اغلب روزها =۴ میباشد. در پژوهش واحدی و همکاران روایی و پایایی این پرسشنامه مورد آزمایش قرار گرفته است. برای بررسی پایایی این پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ استفاده شد و میزان آن برای کل پرسشنامه برابر با 98/0 بدست آمده که حاکی از پایایی خوب پرسشنامه است. پایایی این ابزار در این پژوهش 94/0 بدست آمده است.
در این پژوهش به منظور تحلیل دادهها از شاخصهای آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. در قسمت آمار توصیفی فراوانی، میانگین، انحراف معیار و واریانس و در زمینه آمار استنباطی، ماتریس همبستگی و تحلیل مسیر مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها
این مطالعه بر روی 350 کودک پیش دبستانی انجام شد. از این تعداد 7/53 درصد دختران و 3/46 درصد پسران بودند. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار و ماتریس همبستگی) و استنباطی (تحلیل مسیر) استفاده شد که نتایج آن ها در زیر ارائه شده است.
جدول 1 شاخصهای توصیفی (میانگین، انحراف معیار، کمینه و بیشـینه نمره) را در مـورد هریک از متغیـرهای پژوهـش نشان میدهد.
قبل از تحلیل داده ها جهت آزمون فرضیه های پژوهش، نرمال بودن توزیع متغیرهای پژوهش با استفاده از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف مورد بررسی قرار گرفت و نتایج نشان داد که از مفروضه توزیع نرمال متغیرها تخطی نشده است لذا تحلیل دادها با استفاده از روش تحلیل مسیر بلامانع است. در ادامه جدول 2 ضرایب استاندارد و غیراستاندارد روابط مستقیم، خطای معیار، نسبت بحرانی و سطح معنیداری مدل پیشنهادی پژوهش حاضر را نشان میدهد.
جدول 1: شاخصهای توصیفی مربوط به متغیرهای پژوهش برای کل اعضای نمونه
متغیرها ابعاد میانگین انحراف معیار کمینه بیشینه |
||
عوامل خانوادگی مهارت اجتماعی پرخاشگری |
شفقت به خود مدیریت استرس |
06/86 46/13 50 116 23/39 95/7 20 70 |
پذیرش اجتماعی 06/21 33/4 5 31 عدم کفایت اجتماعی 98/7 42/4 0 23 عدم مهارت اجتماعی 68/9 32/4 0 25 ارتباط نامطلوب با همسالان87/2 31/2 0 11 کلامی- تهاجمی 64/9 10/9 0 56 فیزیکی- تهاجمی 99/5 02/6 0 31 پرخاشگری رابطهای 77/5 67/5 0 29 خشم تکانشی 77/8 58/6 0 28 |
جدول 2: ماتریس ضرایب همبستگی بین متغیرهای پژوهش
1 شفقت به خود 1 2 استرس والدین **55/0- 1 3 پذیرش اجتماعی **49/0 **34/0- 1 4 عدم کفایت اجتماعی **19/0- **18/0 10/0- 1 5 عدم مهارت اجتماعی **26/0- **26/0 **21/0- **82/0 1 6 ارتباط نامطلوب با همسالان **26/0- **36/0 **22/0- **40/0 **53/0 1 7 پرخاشگری کلامی تهاجمی **24/0- **34/0 **30/0- **23/0 **37/0 **38/0 1 8 پرخاشگری فیزیکی تهاجمی **28/0- **35/0 **24/0- **34/0 **45/0 **39/0 **74/0 1 9 پرخاشگری رابطهای **21/0- **33/0 **25/0- *11/0 **21/0 **36/0 **62/0 **59/0 1 10 خشم تکانشی **30/0- **35/0 **22/0- **27/0 **35/0 **31/0 **66/0 **69/0 **57/0 1 |
01/0>P** 05/0>P*
استرس والدین |
پرخاشگری |
عدم مهارت های اجتماعی |
شفقت به خود |
پذیرش اجتماعی |
ارتباط نامطلوب با همسالان |
شکل 2 :ضرایب استاندارد مدل پیشنهادی در متغیرهای پژوهش حاضر
جدول 3 :ضرایب استاندارد و غیراستاندارد، خطای معیار،نسبت بحرانی و سطح معنیداری مدل پیشنهادی
مسیر (B) (β) (S.E) (C.R) (P) |
نامطلوب با همسالان |
جدول 4: نتایج شاخص های برازش مدل پژوهش
شاخص |
معیار تفسیر و مقادیر مورد پذیرش |
مقدار شاخص در الگوی پژوهش حاضر |
نتیجه برازش |
χ2/df |
کمتر از 5 |
735/0 |
|
RMSEA |
مقادیر 06/0 یا کمتر |
046/0 |
|
GFI |
095/0<P |
992/0 |
|
NFI |
095/0< P |
984/0 |
|
NNFI |
95/0< P |
965/0 |
|
CFI |
095/0< P |
993/0 |
|
یافتههای مربوط به این مدل شامل برآورد مدل پیشنهادی و تایید این مدل با توجه به برازنده بودن مدل با دادهها بوده است.
در پژوهش حاضر، متغیر شفقت به خود به عنوان متغیر برونزاد و متغیرهای استرس والدین، پذیرش اجتماعی، عدم کفایت اجتماعی، عدم مهارت اجتماعی، ارتباط نامطلوب با همسالان و پرخاشگری به عنوان متغیرهای درونزاد در نظرگرفته شدهاند. برآورد مدل پیشنهادی در دوگام انجام گرفت. در گام اول پارامترهای (ضرایب استاندارد مسیرها) مدل پیشنهادی پژوهش برآورد شدند.
در گام دوم برازندگی مدل پیشنهادی پژوهش که شامل شاخصهای برازش است، بررسی شده است. در ادامه مدل پیشنهادی در شکل 1 ارائه شده است.
در ادامه جدول 3 ضرایب استاندارد و غیراستاندارد روابط مستقیم، خطای معیار، نسبت بحرانی و سطح معنیداری مدل پیشنهادی پژوهش حاضر را نشان میدهد.
همانطور که در جدول 4 مشاهده میشود مدل پژوهش حاضر برازش مطلوبی را نشان میدهد و بیانگر این است که مدل پیشنهادی برازندهی دادههاست.
بحث و نتیجهگیری
هدف پژوهش حاضر، این بود که در چارچوب یک مدل ساختاری به تبیین نقش عوامل خانوادگی در پرخاشگری کودکان پیش دبستانی شهر یزد با واسطهگری مهارتهای اجتماعی در سال تحصیلی 97-1396 بپردازد. همان طور که در مدل مشاهده شد همانطور که در مدل مشاهده شد از بین عوامل خانوادگی، استرس والدین مهارتهای اجتماعی کودکان را به صورت منفی پیشبینی میکند. بدین صورت که استرس والدین در عدممهارتهای اجتماعی و ارتباط نامطلوب با همسالان که از ابعاد مهارتهای اجتماعی هستند اثر مثبت و مستقیم دارد. این یافته با پژوهش پرنت و همکاران که در پژوهش خود دریافت فشارهای روانی والدگری اثر منفی بر کارکرد شناختی و رفتاری کودکان دارد (23) و هم چنین با پژوهش بوگلز و همکاران که به این نتیجه رسیدند که استرس والدین پیشبینی کننده قوی مشکلات کودکان است (24) همسو است.
در تبیین این یافته میتوان گفت به اعتقاد پریرا و همکاران استرس و ناکارآمدی والدین با یکدیگر ارتباط خطی دارند و حتی سطح پایین استرس میتواند در کیفیت والدگری اختلال ایجاد کند (25). همچنین استرس میتواند احتمال ایرادگیرتر شدن، تنبیهکننده تر و تحریکپذیرتر شدن والدین را افزایش دهد. از طرفی به نظر میرسد استرس والدین با ایجاد اختلال و ناکارآمد سازی شیوههای تربیتی والدین و تعاملات والد- فرزندی منجر به بروز مشکلات رفتاری در فرزندان شود. بنابراین والدینی که هنوز چگونگی مواجهه با مسائل فشارزای زندگی و کنارآمدن با ناامیدیهای آن را یاد نگرفتهاند، با کودک خود رفتار مناسبی ندارند و کودکان نیز الگوهای رفتاری آنان را سرمشق خود قرار داده و چنانچه این الگوهای رفتاری همراه با پیامدهای مثبتی باشند، احتمال بروز آنها افزایش مییابند. از آنجایی که یکی از ویژگیهای مهارتهای اجتماعی اکتسابی بودن آنهاست بنابراین منطقی به نظر میرسد کودکانی که در محیطهای نامناسب و استرسزا رشد میکند از لحاظ اجتماعی رفتارهای نامطلوبی داشته باشند و همچنین نتوانند ارتباط مناسبی با همسالان خود برقرار نمایند.
از طرفی کریگر و همکاران نشان دادهاند که میزان بالای شفقت به خود منجر به افزایش ارتباط اجتماعی، کاهش انتقاد از خود، نشخوار فکری، سرکوب فکر و اضطراب میشود (26)، بنابراین مطابق پیشینه پژوهشی انتظار میرفت سطح بالای شفقت به خود والدین با افزایش مهارتهای اجتماعی کودک رابطه داشته باشد و این رابطه در پژوهش حاضر به صورت غیر مستقیم و از طریق استرس والدین و پذیرش اجتماعی با عدم مهارت اجتماعی تایید شد. در تببین این رابطه میتوان گفت که شفقت ورزی ظرفیت انسان برای مواجه با شرایط غیر قابل اجتناب زندگی افزایش میدهد و از افراد میخواهد افکار و هیجانات مربوط به یک فکر، احساس، رابطه و رفتار را به صورت کامل تجربه کنند بدون آنکه آنها را سرکوب کنند. از سویی دیگر افرادی که خود شفقت ورز هستند سلامت روانی بیشتری را نسبت به افرادی که خود شفقت ورزی کمتری دارند تجربه میکنند. زیرا تجربه درد و شکست از طریق خود محکوم سازی، احساس انزوا ، بزرگنمایی افکار و احساسات تقویت میشود که فرد تلاش میکند از تجربه درد جلوگیری نماید. فردی که خود شفقت ورز است در قدم اول تلاش میکند تا خود را از تجربه رنج محافظت کند. بنابراین، خود شفقت ورزی باعث بروز رفتارهای سازش یافته در جهت حفظ و ارتقای سلامت روانی میشود. همچنین خود شفقت ورزی بیشتر، مواجه شدن با هیجان را مدنظر قرار میدهد تا اجتناب کردن از آن. بنابراین، افراد خود شفقت ورزی اجتناب کمتری دارند و بیشتر از راهبردهای مساله محور استفاده میکنند که یکی از این راهبردهای مساله محور استفاده از مهارتهای اجتماعی میباشد. همچنین استفاده از این راهبردها در کاهش تجربه اضطراب و استرس بسیار با اهمیت است. با توجه به ویژگی های افراد خود شفقت ورز طبیعی است که هر چه افراد، شفقت ورزی آنها نیز بیشتر باشد سلامت روان افراد افزایش خواهد یافت و در نتیجه این شفقت ورزی در مهارتهای اجتماعی کودکان نیز تاثیر گذار خواهد بود.
همچنین در پژوهش حاضر مشاهده شد که بین پذیرش اجتماعی والدین و مهارتهای اجتماعی کودکان رابطه وجود دارد که این یافته با یافته حسن زاده (27) همسو بوده و تائید میکند که میتوان این ارتباط را اینگونه تبیین کرد که پذیرش اجتماعی شامل پذیرش تکثر با دیگران، اعتماد به خوب بودن ذاتی دیگران و نگاه مثبت به ماهیت انسانها است که همگی آن ها باعث میشوند فرد در کنار سایر اعضای جامعه انسانی، احساس راحتی کند. کسانیکه دیگران را میپذیرند به این درک رسیدهاند که افراد به طور کلی سازنده هستند. افراد توانایی برقراری ارتباط مناسب را در آموزشهای گروهی فرا گرفته اند، از روابط بین فردی رضایتمندانه تری نسبت به افرادی که فاقد مهارتهای یاد شده بوده اند، برخوردارند. شاید یکی از دلایل، افزایش سازگاری فرد با موقعیتها این باشد که فرد را ملزم به برقراری توازن میان خواسته های خود و دیگران میکند. ضمن این که موقعیتهای گروهی امکان تبادلات کلامی و غیرکلامی متقابل و رو در رو را فراهم میسازد و به این طریق مجالی را برای سوء تعبیرهای احتمالی باقی نمیگذارد و باعث افزایش مهارتهای اجتماعی میشود. بنابراین افرادی که مهارتهای اجتماعی مناسبی دارند، بیشتر مورد تایید دیگران قرار میگیرند که این امر میتواند بدلیل پذیرش اجتماعی بالای آن ها باشد. از طرف دیگر، افرادی که مهارت اجتماعی مناسبی ندارند و یا افراد پرخاشگری هستند، مسلماً دیگران آنها را طرد کرده و سعی میکنند تعاملات کمتری با آنها داشته باشند که این امر در کاهش مراودات اجتماعی و در نتیجه کاهش پذیرش اجتماعی آنها نیز موثر است. بنابراین به نظر منطقی میرسد که پذیرش اجتماعی با مهارتهای اجتماعی رابطه داشته باشد.از سویی نقش واسطهگری عدم مهارت بین استرس والدین و ارتباط نامطلوب با همسالان را میتوان اینگونه تبیین کرد که استرس زیاد، در عملکرد والدین در قبال خانواده خلل ایجاد میکند و مانع برای ایفای صحیح نقش خود در وظایف در قبال اعضای خانواده خواهد بود و استرس نشانهای از فرسودگی و اضطراب والدین نیز میتواند باشد حتی ممکن است پدر و مادری برای کنارآمدن با مشکلات و منابع استرس اقدام به مصرف مواد مخدر یا الکل کنند (28). همچنین در بسیاری از تحقیقات نشان داده شده است که رابطه قوی بین استرس والدین و مشکلات رفتاری و هیجانی کودکان وجود دارد، بنابراین والدینی که دچار استرس هستند احتمالاً نمیتوانند مهارتهای اجتماعی را به فرزندان خود بیاموزند که این امر موجب آسیبپذیری کودک در روابط اجتماعی و عدم توانایی برقراری رابطه مطلوب با دیگران میشود.
از طرفی در پژوهش حاضر نقش واسطهگری مهارتهای اجتماعی بین شفقت به خود والدین و پرخاشگری کودکان بصورت منفی و غیرمستقیم تایید شد. یافته های این پژوهش تا حدودی همخوان با مطالعاتی است که نشان میدهند وجود نگرش مشفقانه در افراد، به آن ها کمک میکند میان خود و دیگران پیوند احساس کنند و به واسطه این احساس بر تری از طرد و عدم سازگاری با شرایط موجود غلبه نمایند (29). بنابراین، افرادی که شفقت به خود بالاتری دارند در تجربه وقایع ناخوشایند مثل (حوادثی که منجر به خشونت و پرخاشگری میشود)، با در نظر گرفتن اینکه انسان ممکن است خطا کند و همه انسانها مرتکب اشتباه و تصمیم اشتباه میشوند، احساسات منفی کمتری را تجربه میکنند (مؤلفه اشتراکات انسانی). از آن جا که بخش عمده ای از هیجانهای منفی که افراد تجربه میکنند ناشی از نشخوارهای فکری است که به دنبال تجارب منفی در ذهن آن ها ایجاد میشود، میتوان گفت مؤلفه ذهن آگاهی با کاهش نشخوارگری افراد، منجر به کاهش هیجان های منفی (عدم سازگاری) در آن ها میشود. در واقع شفقت به خود، همانند یک ضربه گیر در مقابل اثرات وقایع منفی عمل میکند. افرادی که شفقت به خود بالایی دارند از آن جا که با سختگیری کمتر، خودشان را مورد قضاوت قرار می دهند، وقایع منفی زندگی را راحت تر می پذیرند و خود ارزیابی ها و واکنشهایشان دقیق تر و بیشتر بر پایه عملکرد واقعیشان است (چرا که قضاوت خود در این افراد نه به سمت یک خود انتقادی اغراق آمیز میل میکند و نه به سمت یک تورم خود دفاعی). براساس یافتههای لیری و همکاران (30) شفقت به خود در سه موقعیت مواجهه با حوادث منفی واقعی، به یادآوردن حوادث منفی گذشته و تصور حوادث منفی خیالی با سطوح پایین تر عزت نفس و عواطف منفی در ارتباط است و منجر به تسهیل توانایی افراد در مقابله با عواطف منفی میشود. افرادی که شفقت به خود بالایی دارند تمایل بیشتری برای پذیرش نقش و مسئولیت خود در حوادث منفی دارند و میتوانند اتفاقات منفی را با آنچه هستند در ارتباط ببینند، اما همین حوادث منفی را کمتر نشخوار میکنند و در نتیجه در مواجهه با اشتباهاتشان، کمتر هیجانهای منفی را تجربه میکنند (31).
همچنین در تبیین نقش واسطهگری مهارتهای اجتماعی بین متغیرهای پذیرش اجتماعی و پرخاشگری کودکان میتوان گفت افراد برخوردار از پذیرش اجتماعی، اجتماع را به صورت مجموعه ای کلی و عمومی درک میکنند که از افراد مختلف تشکیل شده است و به دیگران به عنوان افراد با ظرفیت و مهربان، اعتماد و اطمینان دارند و باور دارند که مردم می توانند ساعی و مؤثر باشند. این افراد دیدگاه مطلوبی درباره ماهیت انسان دارند و با دیگران احساس راحتی میکنند. پذیرش اجتماعی مصداق پذیرش از خود است. در پذیرش اجتماعی، فرد نگرش مثبت و احساس خوبی نسبت به خودش و دیگران دارد و با وجود ضعف ها و ناتوانایی هایی که دارد، همه جنبه های خود و دیگران را میپذیرد و دیگر ویژگی های این افراد اعتماد به خوب بودن ذاتی دیگران و نگاه مثبت به ماهیت انسان ها است که همگی آن ها باعث میشوند فرد درکنار سایر اعضای جامعه انسانی، احساس راحتی کند(32). بنابراین افراد دارای پذیرش اجتماعی هنگام مواجهه شدن با حوادث منفی از بروز هیجانات منفی جلوگیری کرده و با بکارگیری ارتباطات مطلوب اجتماعی و مهارتهای اجتماعی و با توجه به دیدگاه مطلوبی و مسالمت آمیزی که درباره ماهیت انسان دارند به رفع مشکل بوجود آمده میپردازند.
بنابراین انتظار میرود پرخاشگری و بروز رفتار نامعقول در مواجهه با حوادث منفی در بین این گروه از افراد بسیار اندک باشد که در پژوهش حاضر بین متغیرهای پذیرش اجتماعی و پرخاشگری کودکان رابطه منفی و غیر مستقیم با واسطهگری مهارت های اجتماعی وجود دارد.
به طور خلاصه، این پژوهش بینش عمیقی را در مورد رابطه بین عوامل خانوادگی، مهارتهای اجتماعی و پرخاشگری به وجود میآورد، به این معنا که مکانیسم و نحوه تأثیرگذاری عوامل خانوادگی بر پرخاشگری کودکان پیش دبستانی و اثرات غیرمستقیم آن بر مهارتهای اجتماعی آن ها را تفهیم میکند و این میتواند برای مشاوران مدارس، روانشناسان تربیتی، معلمین کاربرد فراوانی در مواجهه با مشکلات متعدد کودکان پیش دبستانی داشته باشد. هم چنین این یافته ها، ساختار رابطه بین عوامل خانوادگی و پرخاشگری را که در پژوهشهای دیگر ارائه نشده است را برجسته میکند. با مروری بر پژوهشهای پیشین متوجه میشویم که بیشتر تحقیقات صورت گرفته در این زمینه در سطح آموزش عالی بوده است. این پژوهش با به کارگیری کودکان پیش دبستانی، شواهدی برای اعتبار بیرونی عوامل خانوادگی و پرخاشگری با نقش میانجیگری مهارتهای اجتماعی فراهم میآورد.
با توجه به این ساختار، الگوهای معتبری برای مداخلات روان شناختی به منظور کاهش پرخاشگری و افزایش مهارتهای اجتماعی افراد فراهم میشود.
محدودیت های این پژوهش تمرکز آن بر روی کودکان پیش دبستانی شهرستان یزد است و در تعمیم نتایج باید احتیاط نمود. از دیگر محدودیت های مطالعه حاضر عدم کنترل شرایط اجتماعی و اقتصادی افراد شرکت کننده است که میتواند بر نتایج پژوهش تاثیرگذار باشد. با توجه به نتایج فرضیه های پژوهش حاضر در مورد نقش شفقت ورزی در کاهش پرخاشگری کودکان، به مدیران مهدهای کودک پیشنهاد
میگردد کارگاههای آموزشی در خصوص ارتقاء مهارتهای شفقت ورزی برای والدین و مربیان پیشدبستانی برگزار نمایند. همچنین با توجه به اینکه در پژوهش حاضر استرس والدین، مهارتهای اجتماعی کودکان را به صورت منفی پیشبینی میکند، اجرای برنامههای آموزش مدیریت استرس به والدین گروههای سنی مختلف دانش آموزان، امری مهم به نظر میرسد.
تقدیر و تشکر
از همکاری صمیمانه تمامی والدین کودکان شرکت کننده و هم چنین کودکان آن ها و تمامی افرادی که ما را در این پژوهش یاری نمودند تقدیر و تشکر میکنیم.
تضاد منافع
این پژوهش بدون حمایت مالی سازمان یا نهاد خاصی انجام شده و برای نویسندگان هیچ گونه تضاد منافعی نداشته است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |