مقدمه
اختلال پرخوری افراطی، یکی از عوامل مهم چاقی است. عادات غذایی و الگوی فعالیت جسمی که بسته به سبک زندگی افراد است در اوایل زندگی تثبیت می شود و در سایر دوره های رشدی ادامه می یابد(1).
سبک زندگی مختل علاوه بر این که تهدیدی برای سلامتی افراد مبتلا به پرخوری افراطی تلقی می شود، کشورها را در معرض خطر همه گیری چاقی قرار می دهد، در کشور ایران به تبع بسیاری از کشورهای در حال توسعه، از یک سو فعالیت جسمانی رو به کاهش گذاشته و از سوی دیگر مصرف مواد غذایی کالری زا افزایش یافته است(2).
نسخه جدید راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5) به تازگی با طبقه بندی اختلال پرخوری افراطی (Binge Eating Disorder) را به عنوان یک اختلال خوردن خاص عنوان کرده که اهمیت BED را که شایعترین اختلالات تغذیه ای است نشان می دهد. این اختلال در بزرگسالان در هر سنی، که سطح بالایی از پریشانی، مشکلات روانی، روانی- اجتماعی و سندرم متابولیک دارند، رخ می دهد. چاقی یک بیماری تشخیصی برای BED نیست، امااین اختلال به شدت با چاقی همراه است. اکثر کسانی که به دنبال درمان BED هستند دارای اضافه وزن یا چاق هستند(3). اختلال پرخوری افراطی، یک رفتار انحرافی در خوردن است(4). افراد با پرخوری افراطی، نگرانی زیاد در مورد وزن، عدم رضایت از بدنشان و عزتنفس پایینتری در مقایسه با افراد بدون پرخوری افراطی دارند(5). BED در بین کسانی که به دنبال درمانهای چاقیاند، شایعتر از جمعیت عمومی است(1)؛ و این اختلال یکی از عوامل چاقی و اضافه وزن است بطوریکه در زنان نشانههای اختلال خوردن بیشتر مشاهده می شود(6). در نمونههای بالینی حدود ۲۳ تا ۴۶ درصد در افراد چاق، BED گزارششده است (7). شیوع BED در جمعیت کلی بین 2 تا 5 درصد برآوردشده است (8).
شدت پرخوری به خوردن مقداری غذا در مدت خاصی (مثلاً هر دو ساعت) که قطعاً بیش از آن چیزی است که اکثر مردم در مدت مشابه و تحت شرایط مشابه میخورند، احساس فقدان کنترل برخوردن ضمن دوره پرخوری، خوردن سریعتر از حالت طبیعی، خوردن تا زمانی که سیری توأم با ناراحتی ظاهر شود، خوردن مقادیر زیادی غذا هنگامیکه فرد ازلحاظ جسمی گرسنه نیست، خوردن در تنهایی به دلیل احساس شرم از مقدار غذایی که خورده میشود، احساس تنفر از خود، افسردگی یا احساس گناه شدید پرخوری اطلاق می گردد(9).
هدف از مداخله سبک زندگی، ایجاد اصلاحات لازم بر روی عادات تغذیه ای، فعالیت های فیزیکی و سایر رفتارهای مؤثر بر اضافه وزن ازجمله بعد روانشناختی است. این رویکرد بر پایه ی یکی از چهار راهبرد: دادن آگاهی به افراد در مورد عادات غذایی و انجام فعالیت، اصلاح و کنترل محرک هایی که غذا خوردن را تحت تأثیر قرار می دهند، توسعه اصول و تکنیک های غذا خوردن برای کنترل سرعت خوردن، مدیریت استرس و تشویق و ایجاد تقویت مثبت برای تثبیت وهمچنین ایجاد انگیزه برای کاهش وزن صورت می گیرد(10). از این رو در پیشگیری و درمان چاقی، اصلاح سبک زندگی و برای اصلاح سبک زندگی، آموزش، نقش مؤثری دارد (11). آموزش بر روی سبک زندگی افراد و در اصلاح رفتارهای تغذیهای آنان مناسب است. تقریباً 50٪ از شرکت کنندگان مداخله در سبک زندگی حداقل 5 تا10٪ از وزن اولیه بدنشان کاهش می یابد(12). نیمی از مشارکت کنندگان مداخله در سبک زندگی غیر مسئول هستند با توجه به این نتیجه علاوه بر میزان بالای عدم پاسخ، عود متداول است (شاید هنجار باشد). با مداخله درمانی طولانی مدت، فقط حدود 2/3 کیلوگرم یا 4 تا 5٪ از وزن از دست رفته حفظ می شود(13). افزایش نرخ پاسخ و کاهش عود از اولویت های اصلی درمان رفتاری چاقی است (14). به کار گرفتن روش های غیر تهاجمی و آموزش دادن می تواند برای اصلاح شیوه صحیح زندگی افراد موثر واقع شود (15)؛ همچنین با استفاده از رویکرد انتخاب که یکی از ابعاد مهم آن، مسئولیت پذیری افراد است؛ می توان سبک زندگی را اصلاح نمود(16).
تئوری انتخاب (Choice theory) یک رویکرد رواندرمانی برگرفته از واقعیت درمانی گلاسر است که هم در درمان و هم در آموزش مسائل زندگی مورد استفاده قرار می گیرد به طوری که بر مبنای نحوه انتخاب و نوع اقدام با توجه به قبول مسئولیت توسط خود افراد می تواند بر احساسات و فیزیولوژی افراد تاثیر بگذارد. طبق نظریه کنترل گلاسر، مغز انسان مانند ترموستاتی عمل می کند که می خواهد برای تغییر دادن دنیای اطرافش، فعالیت خود را تنظیم کند.
هدف تمامی رفتار ها برآورده کردن چهار نیاز روانی، عشق و تعلق خاطر، قدرت، لذت و آزادی و نیاز جسمانی به بقاء است. ارضای موفقیت آمیز این نیاز ها حس کنترل را به بار می آورد. رفتار شدیدا آشفته عاطفی بهترین انتخابی است که یک فرد توانسته برای رسیدن به اهداف و ارضای نیاز های خود انتخاب کند.
دیده شده است که افزایش دانش و آگاهی بیمار در این حیطه می تواند نقش بسیار مهمی در ارتقای سلامت وی داشته باشد. بنابراین اصلاح سبک زندگی با رویکرد انتخاب یکی از روش های مناسب برای مدیریت وزن در افراد چاق مبتلا به اختلال پرخوری افراطی می باشد و بالطبع باعث کاهش نرخ بیماری های غیرواگیر در این افرادخواهد شد.
روش بررسی
این مطالعه کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی بوده و براساس طرح پیش آزمون و پس آزمون با سه گروه ، گروه اول دریافت مداخله اصلاح سبک زندگی و گروه دوم دریافت رژیم غذایی و گروه سوم، گروه کنترل بود. در این طرح گروه ها سه بار مورد اندازه گیری قرار گرفتند. اندازه گیری اولیه با اجرای پیش آزمون و اندازه گیری دوم با پس آزمون و اندازه گیری سوم بعد از یک دوره پیگیری سه ماهه انجام شد. نمونه مورد مطالعه در این پژوهش 45 نفر، به روش در دسترس انتخاب شدند؛ و بصورت کاملا تصادفی 15 نفر از آزمودنی ها در گروه اول (اصلاح سبک زندگی با رویکرد انتخاب) و15 نفر دیگر در گروه دوم (رژیم درمانی) و15 نفر دیگر در گروه سوم (کنترل) جایگزین شدند(17).
اندازه گیری متغیر وابسته برای هرسه گروه در یک زمان و تحت یک شرایط صورت گرفت. جامعه آماری این پژوهش شامل زنان دارای اضافه وزن وچاق 20 تا 60 ساله با نمایه توده بدنی بالای 25 مراجعه کننده به مراکز خدمات جامع سلامت شهری اردکان در سال 98 بود. به منظور ورود به مطالعه مذکور، از افراد داوطلب، پس از اخذ رضایت نامه کتبی، نمایه توده بدنی
(BMI) اندازه گیری و شدت پرخوری آنها بررسی شد. افراد دارای نمایه توده بدنی بالای 25 و شدت پرخوری آنان برحسب مقیاس شدت پرخوری گورمالی بالای17، وملاک های پرخوری افراطی را دارا بودند وحداقل سطح تحصیلات سیکل، به عنوان جامعه مورد پذیرش واقع شدند. ملاک های عدم ورود در این پژوهش شامل: مصرف اخیر مواد بر اساس تشخیص وابستگی به مواد بر اساس DSM5،شرایط پزشکی شدید، بیماری های متابولیک که بر وزن و اشتها تأثیر بگذارد، بارداری، وجود اختلالات شخصیت با توجه به تست میلون، داشتن علائم سایکوتیک، اختلال ارگانیک مغزی بر اساس گزارش خانواده بیمار و خود بیمار، داشتن افکار جدی خودکشی بر اساس مصاحبه، شرکت همزمان در روان درمانی، مصرف دارو و درمان های دیگر برای کاهش وزن، بود.
در این پژوهش برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس شدت پرخوری که توسط گورمالی و همکاران ( 1982) برای سنجش شدت پرخوری طراحی شده است. آلفای کرونباخ این مقیاس قبل از درمان 92/۰ محاسبه شده است. این مقیاس شامل ۱۴ آیتم ۴ گزینهای و ۲ آیتم ۳ گزینهای بوده که گزینه های آن از 0 تا 3 درجه بندی شده است. دامنه نمرات این مقیاس از صفرتا ۴۶ است که در این مقیاس نمرات پایین تر از 17 نشان دهنده عدم ابتلا به اختلال پرخوری، نمره 18 تا 26 دارای اختلال پرخوری متوسط، 27 و بیشتر دچار اختلال پرخوری شدید می باشد. مولودی، دژکام، موتابی و امیدوار (1389) روایی و پایایی این مقیاس را در ایران مورد تأیید قرار دادند(18). پایایی این مقیاس با استفاده از روش باز آزمون، دونیم سازی و آلفای کرونباخ مورد ارزیابی قرار گرفت و پایایی بهدستآمده از این روشها به ترتیب 72/0، 67/0 و 85/0 گزارش گردید.
شیوه اجرایی بدین صورت بود که جلسات مداخله سبک زندگی بر اساس نظریه انتخاب (یکی از رویکردهای روانشناختی است) که در 9 جلسه مداخله90 دقیقه ای و در گروه رژیم غذایی شرکت کنندگان تحت نظر کارشناس تغذیه مرکز خدمات جامع سلامت برنامه غذایی متناسب با مشخصات هر فرد دریافت کردند. در نهایت جهت بررسی پایداری اثر ، 3 ماه بعد از آخرین جلسه متغییر های وابسته اندازه گیری شدند. سرفصل محتوای جلسات مداخله شامل: جلسه اول: تبیین اهداف طرح و تکمیل پری تست، جلسه دوم و سوم: ارائه تعاریف متغییر های طرح و آشنایی با نظریه انتخاب. جلسه چهارم: آموزش مباحث مرتبط با سلامت جسمانی و بهداشت خواب و تبیین آن بر مبنای رویکرد انتخاب. جلسه پنجم: آموزش مباحث مرتبط با تحرک، ورزش و سلامتی و تبیین آن بر مبنای رویکرد انتخاب. جلسه ششم: آموزش گروه های غذایی و رفتارهای کارآمد در زمینه خوردن و تبیین آن بر مبنای رویکرد انتخاب. جلسه هفتم و هشتم: آموزش مهارت های مدیریت استرس، ارتباط بین فردی و حل مساله و تبیین آن بر مبنای رویکرد انتخاب. جلسه نهم: جمع بندی، پاسخگویی به سوالات اعضا، اجرای پست تست و تعیین جلسات پیگیری و ارزیابی. جلسه دهم: جلسه پیگیری و تقویتی.
در این مطالعه تمام نکات اخلاقی لازم رعایت و با کد اخلاق IR.IAU.SHIRAZ.REC.1398.03 از دانشگاه آزاد شیراز مورد تایید قرار گرفت. به سبب رعایت اصول اخلاقی در پایان
پژوهش جلسات بهبود سبک زندگی با رویکرد انتخاب عینا برای دو گروه دیگر اجرا گردید. داده ها با SPSS نسخه 24 تجزیه وتحلیل شد. روش آماری مورد استفاده در این پژوهش، آمار توصیفی شامل: جداول میانگین، انحراف معیار، و نمودار و آمار استباطی شامل: تحلیل کوواریانس می باشد.
یافته ها
پژوهش حاضر با هدف تاثیر مداخله سبک زندگی با رویکرد انتخاب بر شدت پرخوری در زنان دچار پرخوری افراطی انجام گرفته است. میانگین و انحراف معیار نمرات شدت پرخوری و شاخص نمایه توده بدنی در دومرحله پیش آزمون وپس آزمون در جدول 1 آمده است. جهت بررسی تاثیر مداخله سبک زندگی با رویکرد انتخاب بر شدت پرخوری در زنان مبتلا به پرخوری افراطی با هدف کنترل اثر پیشآزمون و به منظور مقایسه گروههای آزمایش اول و گواه، آزمایش دوم و گواه از روش تحلیل کواریانس تکمتغیری (ANCOVA) استفاده شد. برای انجام آزمون مذکورلازم است تا در ابتدا مفروضههای این آزمون بررسی شود. آزمون شاپیرو ویلک نشان داد توزیع داده ها نرمال بوده و همگنی واریانس ها توسط آزمون لون تایید گردید.
بر اساس یافته های جدول 2، مداخله سبک زندگی با رویکرد انتخاب بر شدت پرخوری در زنان مبتلا به پرخوری افراطی تاثیر داشت، نتایج نشان داد که این گروه به طور معناداری در پس آزمون مقیاس شدت پرخوری بهتر از گروه گواه بوده و نمرات آن کاهش یافته است. ضریب اندازه اثر نشان میدهد که56 درصد تفاوت دو گروه مربوط به مداخله آزمایشی است. همچنین بر اساس نتایج به دست آمده از جدول2، مداخله رژیم غذایی بر کاهش شدت پرخوری افراد مبتلا به پرخوری افراطی تاثیر داشته و آن را کاهش داده است. ضریب اندازه اثر نشان میدهد که 17 درصد تفاوت دو گروه مربوط به مداخله آزمایشی بوده است.
در خصوص بررسی معناداری این تفاوت جدول 2 نشان می دهد که تفاوت معناداری بین مداخله آزمایشی وگروه رژیم غذایی در میانگین پس آزمون نمرات شدت پرخوری وجود دارد و مداخله اصلاح سبک زندگی با رویکرد انتخاب در مقایسه با مداخله رژیم غذایی تاثیر بیشتری بر کاهش شدت پرخوری داشته است. اندازه اثر نیز نشان می دهد که 39 درصد از تفاوت میانگین های پسآزمون دو گروه با کنترل پیشآزمون ناشی از نوع مداخله بوده است.
جدول 1: میانگین و انحراف معیار نمرات متغیر شدت پرخوری و نمایه توده بدنی در مراحل آزمایش به تفکیک گروه
گروه مداخله گروه رژیم غذایی گروه کنتزل متغیر پیش آزمون پس آزمون پیش آزمون پس آزمون پیش آزمون پس آزمون میانگین ± ا. معیار میانگین ± ا. معیار میانگین ± ا. معیار میانگین ± ا. معیار میانگین ± ا. معیار میانگین ± ا. معیار |
شدت پرخوری 41/26 ± 37/7 41/16 ± 61/5 42/27 ± 33/5 61/25 ± 81/7 00/22 ± 28/4 66/23 ± 90/4 نمایه توده بدنی 35/34 ± 60/5 74/32 ± 05/5 38/36 ± 87/5 00/36 ± 00/6 16/34 ± 70/4 43/34 ± 57/4 (کیلوگرم/ مترمربع) |
جدول 2: نتایج حاصل از تحلیل آنکوا بر روی میانگین نمرههای پسآزمون شدت پرخوری با کنترل پیشآزمون
گروههای مورد مقایسه |
منبع تغییرات |
SS |
df |
MS |
F |
سطحمعناداری |
اندازه اثر |
آزمایش و کنترل |
پیشآزمون |
56/227 |
1 |
56/227 |
44/12 |
002/0 |
37/0 |
گروه |
88/482 |
1 |
88/482 |
40/26 |
001/0 |
56/0 |
|
خطا |
02/384 |
21 |
28/18 |
|
|
|
|
رژیم غذایی و کنترل |
پیشآزمون |
21/592 |
1 |
21/592 |
12/32 |
001/0 |
59/0 |
گروه |
67/82 |
1 |
67/82 |
48/4 |
046/0 |
17/0 |
|
خطا |
53/405 |
22 |
43/18 |
|
|
|
|
آزمایش و رژیم غذایی |
پیشآزمون |
05/414 |
1 |
05/414 |
88/13 |
001/0 |
38/0 |
گروه |
30/432 |
1 |
30/432 |
50/14 |
001/0 |
39/0 |
|
خطا |
72/685 |
23 |
81/29 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
منظور بررسی اثر زمان و این که آیا اثر مداخله در طی زمان معناداری خود را حفظ کرده است یا خیر نمرات دو گروه آزمایش و کنترل، گروه رژیم غذایی و کنترل و هم چنین گروه آزمایش و گروه رژیم غذایی نیز در مرحله پیگیری در متغیر کاهش شدت پرخوری پس از حذف اثر پیشآزمون از طریق تحلیل کواریانس مورد مقایسه قرار گرفت که نتایج آن در جدول 3 ارائه شده است که بر اساس نتایج به دست آمده، اصلاح سبک زندگی با رویکرد انتخاب بر کاهش شدت پرخوری افراد مبتلا به پرخوری افراطی تاثیر داشته و آن را کاهش داده است.
اندازه اثر نیز در مرحله پیگیری به 58 درصد افزایش یافته است. در نتیجه میتوان گفت که اثر اصلاح سبک زندگی با رویکرد انتخاب در ایجاد تفاوت بین گروهها در متغیر کاهش شدت پرخوری در طول زمان نیز حفظ شده است. هم چنین به منظور
بررسی پیشفرض همگنی واریانسها از آزمون لوین استفاده شد که نتایج نشان داد فرض همگنی واریانسها تایید میشود.
با توجه به نتایج حاصل از پژوهش، مداخله سبک زندگی توانست شدت پرخوری را در زنان دچار اختلال پرخوری را کاهش دهد و پیامد دیگر این مداخله، کاهش نمایه توده بدنی در این افراد بود. بر اساس نتایج به دست آمده از جدول 4، اصلاح سبک زندگی با رویکرد انتخاب بر کاهش شاخص تودهبدنی افراد مبتلا به پرخوری افراطی تاثیر داشته و آن را کاهش داده است.
نتایج نشان داد که این گروه به طور معناداری در پسآزمون شاخص تودهبدنی بهتر از گروه گواه بوده و نمرات آن کاهش یافته است. ضریب اندازه اثر نشان میدهد که 18 درصد تفاوت دو گروه مربوط به مداخله آزمایشی است.
هم چنین بر اساس نتایج به دست آمده از جدول 4، مداخله رژیم
غذایی بر کاهش شاخص تودهبدنی افراد مبتلا به پرخوری افراطی تاثیر داشته و آن را افزایش داده است.
ضریب اندازه اثر نشان میدهد که 30 درصد تفاوت دو گروه مربوط به مداخله آزمایشی بوده است. در خصوص بررسی معناداری این تفاوت جدول 4 نشان می دهد که تفاوت معناداری بین مداخله آزمایشی اول و دوم در میانگین پس آزمون نمرات شاخص تودهبدنی وجود ندارد.
به منظور بررسی اثر زمان و این که آیا اثر مداخله در طی زمان معناداری خود را حفظ کرده است یا خیر نمرات دو گروه آزمایش اول و گواه، گروه آزمایش دوم و گواه و هم چنین گروه آزمایش اول و دوم نیز در مرحله پیگیری در متغیر شاخص توده بدنی پس از حذف اثر پیش آزمون از طریق تحلیل
کواریانس مورد مقایسه قرار گرفت که نتایج آن در جدول 5 ارائه شده است. در بررسی پیشفرضهای آزمون آنکوا، همگی تایید شدند. بر اساس نتایج به دست آمده از جدول 5، اصلاح سبک زندگی با رویکرد انتخاب بر کاهش شاخص توده بدنی افراد مبتلا به پرخوری افراطی تاثیر داشته و آن را کاهش داده است. اندازه اثر نیز در مرحله پیگیری به 30 درصد افزایش یافته است. در نتیجه میتوان گفت که اثر متغیر مستقل یعنی اصلاح سبک زندگی با رویکرد انتخاب در ایجاد تفاوت بین گروهها در متغیر شاخص توده بدنی در طول زمان نیز حفظ شده است.
اما در خصوص تاثیر مداخله رژیم غدایی تاثیر ایجاد شده در مرحله پسآزمون پایدار نبوده و مداخله رژیم غذایی بر اثر گذشت زمان، تاثیر خود را از دست داده است.
جدول 3: نتایج حاصل از تحلیل آنکوا بر روی میانگین نمرههای مرحله پیگیری شدت پرخوری با کنترل پیشآزمون
گروههای مورد مقایسه |
منبع تغییرات |
SS |
df |
MS |
F |
سطحمعناداری |
اندازه اثر |
آزمایش و کنترل |
پیشآزمون |
71/308 |
1 |
71/308 |
40/6 |
019/0 |
23/0 |
گروه |
95/849 |
1 |
95/849 |
64/17 |
001/0 |
46/0 |
|
خطا |
78/1011 |
21 |
18/48 |
|
|
|
|
رژیم غذایی و کنترل |
پیشآزمون |
12/187 |
1 |
12/187 |
84/3 |
062/0 |
14/0 |
گروه |
08/72 |
1 |
08/72 |
48/1 |
236/0 |
06/0 |
|
خطا |
12/1119 |
22 |
43/18 |
|
|
|
جدول 4: نتایج حاصل از تحلیل آنکوا بر روی میانگین نمرههای پسآزمون شاخص توده بدنی با کنترل پیشآزمون
گروههای مورد مقایسه |
منبع تغییرات |
SS |
df |
MS |
F |
سطحمعناداری |
اندازه اثر |
آزمایش و کنترل |
پیشآزمون |
04/416 |
1 |
04/416 |
29/91 |
001/0 |
81/0 |
گروه |
26/20 |
1 |
26/20 |
44/4 |
047/0 |
18/0 |
|
خطا |
69/95 |
21 |
55/4 |
|
|
|
|
رژیم غذایی و کنترل |
پیشآزمون |
99/692 |
1 |
99/692 |
22/2585 |
001/0 |
99/0 |
گروه |
62/2 |
1 |
62/2 |
78/9 |
005/0 |
30/0 |
|
خطا |
16/6 |
22 |
27/0 |
|
|
|
|
آزمایش و رژیم غذایی |
پیشآزمون |
42/644 |
1 |
42/644 |
53/140 |
001/0 |
85/0 |
گروه |
58/12 |
1 |
58/12 |
75/2 |
111/0 |
11/0 |
|
خطا |
47/105 |
23 |
58/4 |
|
|
|
جدول 5: نتایج حاصل از تحلیل آنکوا بر روی میانگین نمرههای مرحله پیگیری شاخص توده بدنی با کنترل پیشآزمون
گروههای مورد مقایسه |
منبع تغییرات |
SS |
df |
MS |
F |
سطحمعناداری |
اندازه اثر |
|
|
|
|
|
|
|
|
آزمایش و کنترل |
پیشآزمون |
51/376 |
1 |
51/376 |
64/77 |
001/0 |
79/0 |
گروه |
67/42 |
1 |
67/42 |
80/8 |
007/0 |
30/0 |
|
خطا |
83/101 |
21 |
84/4 |
|
|
|
|
رژیم غذایی و کنترل |
پیشآزمون |
12/187 |
1 |
12/187 |
84/3 |
062/0 |
14/0 |
گروه |
08/72 |
1 |
08/72 |
48/1 |
236/0 |
06/0 |
|
خطا |
12/1119 |
22 |
43/18 |
|
|
|
بحث و نتیجه گیری
از مجموع نتایج چنین استنباط شد که تفاوت میانگین نمرات اصلاح سبک زندگی در گروه مداخله نسبت به دو گروه دیگر معنادار بود. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که اصلاح سبک زندگی با رویکرد انتخاب برکاهش شدت پرخوری و نمایه توده بدنی افراد مبتلا به پرخوری افراطی تاثیر دارد؛ و گروه دریافت کننده مداخله سبک زندگی به طور معناداری در پسآزمون شدت پرخوری نسبت به گروه گواه نمرات آن کاهش یافته بود.
این پژوهش نشان داد مداخله رژیم غذایی برکاهش شدت پرخوری و نمایه توده بدنی افراد مبتلا به پرخوری افراطی تاثیر داشت، ولی اثر آن در طول زمان حفظ نشد و پرخوری این افراد عود کرد. میتوان گفت مداخله اصلاح سبک زندگی با رویکرد انتخاب در مقایسه با مداخله رژیم غذایی برکاهش شدت پرخوری، اثر بیشتری داشته و نمایه توده بدنی راکاهش داده به طوری که اثر مداخله در طول زمان پایدار بود. مطالعات نشان داده اند مداخلات روانشناختی کوتاه مدت اثر پایدارتری بر مدیریت وزن نسبت به مداخلات بلند مدت در اختلال پرخوری افراطی دارند (19). کوپر و همکاران (2019) نشان دادند که درمان های شناخی رفتاری در اختلال پرخوری افراطی منتج به کاهش پرخوری و وزن در این افراد می شود (3).
نتایج پژوهش با مطالعه آگاه هریس و همکاران (20) و هم چنین با نتایج لوکسا و همکاران(2008)، فونتین وهمکاران(2004) مبنی بر کاهش وزن به روش مداخله در سبک زندگی همخوانی داشت (22-21).
در پژوهش آگاه هریس و همکارانش(1391) با عنوان مقایسه تأثیر گروه درمانگری مبتنی بر اصلاح سبک زندگی و گروه درمانگری شناختی در مدیریت وزن زنان دارای اضافه وزن، یافته ها نشان داد که مداخله اصلاح سبک زندگی به کاهش وزن و بهزیستی مرتبط با چاقی انجامید.
پژوهش حاضر نشان داد هر دو مداخله(سبک زندگی و رژیم درمانی) بر شاخص توده بدنی تاثیر داشت، اما مداخله اصلاح سبک زندگی بر متغیر فوق 18 درصد تاثیر بیشتری داشت. یافته مذکور با نتایج مطالعه آقایی میبدی (1389) با عنوان بررسی تاثیر یک دوره مداخله روانی، آموزشی بر کاهش وزن، در زنان مبتلا به چاقی و اضافه وزن که نشان داد مداخله مذکور مداخله ای موثر وکارآمد بر کاهش شاخص توده بدنی، در زنان مبتلا به چاقی و اضافه وزن است، همسو است.
نتایج پژوهش در دوره پیگیری در زمینه کاهش شدت پرخوری و شاخص توده بدنی نشان داد در طول زمان مداخله اصلاح سبک زندگی اثر خود را حفظ ولی مداخله رژیم درمانی اثر خود را از دست داد.
این یافته با نتایج مطالعه فرا تحلیلی کیتزمان، دالتون، استانلی و همکاران (2010) که نشان دادند مداخلات سبک زندگی در گروه های مختلف اثربخش واقع می شود و تاثیر درمان کوتاه مدت ماه ها پس از پایان مداخله ادامه می یابد و به کاهش وزن و بهبود عادت های غذاخوردن می انجامد، هماهنگ است(23).
اصلاح سبک زندگی در قالب رویکرد انتخاب باعث می شود افراد مسئولیت پذیر باشند و رفتارها از جمله رفتار خوردن خود را حاصل انتخاب خود بدانند و در این زمینه مسئولیت پذیرتر
عمل کنند. در مجموع یافته ها ی پژوهش حاکی از آن است که اصلاح سبک زندگی که مداخله ای چند وجهی است آگاهی و بینش چند جانبه را به یک نگرش تبدیل می کند و این نگرش و باور منجر به تغییر رفتار پایدار می گردد، و میزان شکست و عود را در درمان های رایج که رژیم درمانی صرف است، کاهش می دهد.
مطالعه ای در سال 2017 تحت عنوان مداخله سبک زندگی برسندروم متابولیک و تاثیر آن بر کیفیت زندگی توسط سابویا و همکاران در برزیل انجام شد،در این مطالعه 72 نفر واجد سندروم متابولیک در سنین بین 30 تا 59 سال در 3 گروه بطور تصادفی جاگذاری شدند، یک گروه مداخله سبک زندگی را بصورت گروهی، گروه دیگرهمین مداخله را بصورت فردی دریافت کردند و گروه دیگر بعنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد.
نتایج نشان داد مداخلات چند رشته ای (چند وجهی) بخصوص بصورت گروهی در کنترل سندروم متابولیک و بهبود کیفیت زندگی این افراد موثرتر بود (24).
در زمینه تاثیر مداخلات چندوجهی میفرد، نیکولس و پاکیز (2007) نشان دادند استفاده از مداخلات چندوجهی علاوه بر بهبود شاخص های چاقی و چربی خون می توانند به کاهش خطر ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی منتهی شوند (25).
تمامی پژوهشها به هنگام اجرا با محدودیتهایی مواجه ا ند. از مهمترین محدودیتهای این پژوهش میتوان به محدود کردن جامعه پژوهش به زنان، استفاده از روش نمونهگیری در دسترس، عدم امکان متغیرهای مداخلهگر چون وضعیت اجتماعی و اقتصادی، تعداد کم حجم نمونه و استفاده از پرسشنامه به عنوان تنها ابزار جمعآوری دادهها اشاره نمود.
با توجه به محدودیتهایی که به آن اشاره شد، ضرورت دارد که در استفاده از نتایج و تعمیم نتایج احتیاط لازم صورت گیرد. با توجه به محدودیتهای پژوهش توصیه میشود حجم نمونه بزرگتری انتخاب شود.
براساس یافتههای پژوهش پیشنهاد میشود که مراکز درمانی و رواندرمانی، آموزش سبک زندگی با رویکرد تئوری انتخاب را در خصوص افراد با اختلال پرخوری افراطی مورد توجه قرار دهند.
پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی تاثیر آموزش سبک زندگی با رویکرد تئوری انتخاب بر سایر مولفههای افراد با اختلال پرخوری افراطی همچون، افسردگی، احساس تنهایی، اضطراب، احساس گناه، انگ ادارک شده و شفقت به خود نیز بررسی شود.به طور کلی نتایج پژوهش حاکی از اثربخشی آموزش سبک زندگی با رویکرد تئوری انتخاب بر کاهش شدت پرخوری زنان با اختلال پرخوری افراطی بود.
این مداخله درمانی یکی از شیوههای موثر درمانی است که میتواند در ارتباط افراد با اختلال پرخوری افراطی مورد توجه قرار گیرد. این مداخله درمانی به افراد مجموعهای از مهارتهایی را آموزش میدهد تا با تغییر در انتخابهای خود خوردن سالم تری را تجربه نمایند. بنابراین، توصیه میشود که مداخله آموزش سبک زندگی با رویکرد تئوری انتخاب در کنار سایر مدخلات آموزشی و درمانی برای کاهش مشکلات جسمی و روانشناختی افراد با اختلال پرخوری افراطی، ارائه شود.
تضاد منافع
در مقاله حاضر هیچ تضاد منافعی وجود ندارد.
تشکر وقدردانی
نویسندگان بر خود لازم میدانند که از دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز، مسئولین مراکز خدمات جامع سلامت شهری اردکان، زنان شرکتکننده در پژوهش که با اعتماد و اطمینان کامل با پژوهشگران همکاری کردند، تشکر و قدردانی کنند.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |