دوره 18، شماره 6 - ( بهمن و اسفند 1398 )                   جلد 18 شماره 6 صفحات 89-70 | برگشت به فهرست نسخه ها

Ethics code: IR.IAU.KAU.REC.1398.080


XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Shameli L, Davodi M. Disordered Eating Patterns and Sexual Self-Esteem in Married Women: The Mediating Role of Body Image Concern. TB 2020; 18 (6) :70-89
URL: http://tbj.ssu.ac.ir/article-1-2971-fa.html
شاملی لیلا، داودی مریم. الگوهای خوردن آشفته و عزت نفس جنسی در زنان متأهل: نقش واسطه‌ای نگرانی از تصویر بدنی. طلوع بهداشت. 1398; 18 (6) :70-89

URL: http://tbj.ssu.ac.ir/article-1-2971-fa.html


دانشگاه سلمان فارسی کازرون ، Lshameli29@yahoo.com
متن کامل [PDF 825 kb]   (1356 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (3203 مشاهده)
متن کامل:   (682 مشاهده)
الگوهای خوردن آشفته و عزت نفس جنسی در زنان متأهل: نقش واسطه­ای نگرانی از تصویر بدنی
نویسندگان: لیلا شاملی1، مریم داودی2
1. نویسنده مسئول: استادیار روانشناسی، دانشگاه سلمان فارسی کازرون، کازرون، ایران.
 تلفن تماس: 09336598441  Email: Lshameli29@yahoo.com
2. کارشناس ارشد روانشناسی عمومی، دانشگاه سلمان فارسی کازرون، کازرون، ایران.
چکیده
مقدمه: روان‌شناسی معاصر با توجه به عواقب الگوهای خوردن آشفته در زندگی زناشویی به طور کلی و در زمینه رضایت جنسی به طور ویژه، به دنبال میانجی‌ها و عوامل خطر متعددی هستند که احتمال تشدید رابطه فوق را سبب می‌شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه­ای نگرانی از تصویر بدنی در ارتباط بین الگوهای خوردن آشفته و عزت نفس جنسی در زنان متأهل انجام شد.
روش بررسی: پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی بود که با استفاده از روش مدل‌­یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. شرکتکنندگان در پژوهش، 213 نفر از زنان متأهل مراجعه­کننده به کلینیک  تغذیه شهر کازرون در سال 1398 بودند که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع‏آوری داده‏ها از پرسشنامه‏های خوردن ناسازگارانه (گارنر وگارفینگل ، 1979)،  نگرانی درباره تصویر بدنی (لیتلتون و همکاران، 2005) و پرسشنامه عزت نفس جنسی زنان (زینا و اسچواز، 1996) استفاده شد.
یافته­ها: نتایج مدل­یابی معادلات ساختاری نشان داد که سه خرده مقیاس الگوهای خوردن آشفته به صورت مستقیم با عزت نفس جنسی ارتباط دارند و از میان سه الگوی فوق، تنها الگوی «پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا» است که به واسطه نگرانی از تصویر بدنی به صورت غیر مستقیم با عزت نفس جنسی در ارتباط است (P< 0/01، 14/0= - β). یافته­ها حاکی از آن است که الگوی پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا به واسطه افزایش نگرانی از تصویر بدنی منجر به کاهش عزت نفس جنسی در زنان متأهل میشود.
نتیجه­گیری: در مجموع، نتایج این پژوهش نشانگر اهمیت توجه همزمان به رژیم­های غذایی آشفته و نگرانی از تصویر بدنی برای پیش­بینی عزت نفس جنسی در زنان متأهل است.

واژه­های کلیدی:  نگرانی از تصویر بدنی، الگوهای خوردن آشفته، عزت نفس جنسی

مقدمه
نگرانی در مورد خوردن یکی از دغدغه‌های اصلی زنان عصر حاضر است (1) و با قرار گرفتن در معرض رسانه‌ها این نوع نگرش شیوع بیشتری پیدا کرده و افراد تمایل بیشتری به ‌سمت رژیم‌های لاغری و ورزش‌های سخت پیدا می‌­کنند (2). معمولاً این مسئله نیز برای افراد نرمال جامعه اتفاق می‌افتد، به‌طوری که برداشت‌‌ آنان از خودشان خیلی چاق (79 درصد)، چاق (37 درصد) و لاغر (11 درصد) است. این عامل منجر به بروز الگوهای خوردن آشفته، گرایش به لاغری (3) و نهایتاً بروز رفتارهایی چون پرخوری افراطی و پاکسازی  می‌شود (4، 5). الگوهای خوردن آشفته مجموعه بسیار پیچیده‌ای از شرایط مشخص شده توسط ناهنجاری در الگوهای تغذیه، شیوه‌های کنترل شدید وزن و نگرانی بیش از حد برای آمادگی جسمانی تعریف شده است (6) و شامل رفتارهایی چون خوردن محدود شده، خوردن هیجانی، خوردن بازداری زدایی شده، خوردن شبانه، پرخوری، نگرانی در مورد خوردن،  شکل و وزن، رژیم گرفتن‌های سخت و کنترل کردن شکل و وزن بدن از طریق رفتارهای جبرانی نامناسب که مطابقتی با ملاک‌های روان­پزشکی اختلال‌های خوردن همانند بی­اشتهایی عصبی و پراشتهایی عصبی که در راهنمای تشخیصی و آماری اختلال­های روانی توصیف شده است، نداشته باشد (7). الگوهای خوردن آشفته منجر به بروز نابهنجاری‌های بارزی در افکار و تصورات فرد نسبت به غذا، خویشتن و به‌ خصوص وزن بدن می‌شود و در آخر به‌عنوان یک عامل پیش‌بینی­کننده اختلال خوردن نمایان می­گردند (8). الگوهای خوردن آشفته شامل سه الگوی رژیم لاغری (اجتناب از غذاهای چاق­کننده و اشتغال ذهنی به لاغرتر بودن)، پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا (افکار مربوط به غذا و به همان نسبت پرخوری) و کنترل دهانی (مهار خود برای خوردن و فشاری که از دیگران برای افزایش وزن) می‌باشد.
زندگی افراد با این سه الگو، عواقبی هم­چون کاهش رضایت زناشویی، عملکرد ضعیف، کمال‌گرایی، کاهش اعتماد به نفس و عزت نفس جنسی را در پی دارد (9). عزت‌نفس جنسی عبارت است از واکنش عاطفی فرد نسبت به ارزیابی از افکار، احساسات و رفتارهای جنسی خودش که موجب تسهیل تعاملات جنسی در حین رابطه جنسی می‌شود (10). زینا و اسچواز (1996) با بسط الگوی عزت نفس هارتر (1984)، یادگیری اولیه، درون­سازی، خانواده، همسالان و جامعه را از جمله مؤلفه­های مهم در عزت نفس جنسی عنوان کرده و عزت نفس جنسی را مجموعه­ای از افکار،‌ احساسات و رفتارهای جنسی هر فرد که در ارزیابی از خودش حیاتی می­داند تعریف کرده­اند (13- 11). عزت نفس جنسی دارای پنج مؤلفه مهارت و تجربه (توانایی لذت بردن از شریک جنسی خود)، جذابیت (باور داشتن زیبایی و جذابیت خود)، کنترل (توانایی مدیریت افکار، احساسات، رفتارهای جنسی)، قضاوت اخلاقی (توانایی ارزشیابی افکار، احساسات، رفتارهای جنسی و معیارهای اخلاقی خود) و انطباق پذیری (توانایی سازگاری تجارب رفتار جنسی خود با اهداف شخص دیگر) می­باشد (14).
  ارزیابی‌های نامناسب زنان از بدن‌شان می‌تواند به تدریج بر تمایلات آن‌ها به روابط زناشویی و نحوه تعامل و رفتار آن‌ها با یکدیگر تأثیر بگذارد؛ چرا که فاصله زیادی میان ظاهر فعلی و ظاهر آرمانی خود می‌یابند (15). همین امر، به مرور بر ارزیابی جنسی فرد از خودش تأثیر می‌گذارد و آن را کاهش می‌دهد و متعاقباً نارضایتی جنسی را ایجاد می‌کند (16). از این‌رو، زنانی که احساس منفی بیشتری نسبت به خود دارند در حین رابطه جنسی اضطراب بیشتر و احساس راحتی کمتری را احساس  می­کنند و در مورد پذیرش میل جنسی و نگاه جنسی توسط همسرانشان نسبت به خود، تردید بیشتری را از خود نشان                می­دهند (18، 17). هم‌چنین، زنانی که به‌علت تصویر بدنی منفی که از خود دارند، عزت نفس جنسی­شان را پایین ارزیابی می‌کنند احتمال بیشتری دارد که از سمت شریک خود، طرد جنسی شوند (19). از این‌رو، این افراد عزت نفس جنسی مثبتی ندارند و نمی‌توانند بدنشان را بپذیرند و برخی از آن‌ها درباره نقش جنسی و لذت و خشنودی از روابط جنسی­شان نیز دچار عدم اطمینان می­شوند (20).
روان‌شناسی معاصر با توجه به عواقب الگوهای خوردن آشفته در زندگی زناشویی به طور کلی و  در زمینه رضایت جنسی به طور ویژه، به دنبال میانجی‌ها و عوامل خطر متعددی هستند که احتمال تشدید رابطه فوق را سبب می‌شود (21). پژوهش‌‌ها نشان می‌دهند که شرایط اجتماعی-روانی، عوامل فرهنگی، مؤلفه­های نژادی و توجه به شکل بدن (22) از جمله عوامل تأثیرگذار در جهت گرایش افراد به خوردن آشفته است (21). از جمله عواملی که این نوع نگرش را تقویت می‌کند نگرانی از تصویر بدنی است. تصویر بدنی یکی دیگر از سازه‌های مهم روان‌شناختی و یک مفهوم برای روان شناسان سلامت است (23). این سازه به ادراک شخصی فرد از بدن خود اشاره دارد و دو بعد ادراکی و نگرشی دارد؛ بعد ادراک تصویر بدنی، به چگونگی دیدن اندازه، شکل، وزن، چهره، حرکت و اعمال مربوط می‌شود. درحالی‌که بعد نگرشی به این موضوع مربوط می‌شود که چه احساسی درباره این ویژگی‌ها وجود دارد و چگونه این احساس‌ها، رفتار را هدایت می‌کند (24). متخصصان حوزه بهداشت روان، به دلیل اهمیت تصویر بدنی در ارتباطات اجتماعی و روابط بین­فردی پژوهش‌های گوناگونی را در این زمینه انجام داده‌اند. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که برخی افراد اشتغال ذهنی مداومی درباره ظاهر جسمانی خود دارند و علی‌رغم طبیعی یا تقریباً طبیعی بودن ظاهر جسمانی­شان، ترس مفرط و نگران‌کننده‌ای در این خصوص از خود نشان می­دهند (25). تصویر بدنی شامل ابعاد ساختاری متفاوتی است که نگرش‌های افراد را به سمت بدنشان جلب می‌کند (26). مطالعات نشان داده‌اند که زنان با رضایت جنسی بدنی پایین، ترس بیشتری درباره تصویر بدنی خودشان دارند. علاوه بر آن، نگرانی درباره بدن یا تصویر بدنی منفی به عملکرد جنسی آنان آسیب می‌رساند (25). امروزه به خاطر استانداردهای فرهنگی اجتماعی درباره‌ی زیبایی و اندام ایده‌آل، تصویر بدنی منفی از خود شیوع بیشتری پیدا کرده و افراد خود را از لحاظ ساختار فیزیکی، زشت و فاقد استانداردهای زیبایی می‌دانند. درنتیجه، ممکن است دچار عزت نفس پایین شده و این عزت نفس پایین تمامی جنبه‌های زندگی آنان از جمله عزت نفس جنسی را تحت تأثیر خود قرار دهد (27). هم‌چنین، الگوهای خوردن آشفته که معیاری برای پیش‌بینی ابتلا به اختلال خوردن است، نگرانی از تصویر بدنی را در پی دارد (29، 28).
 شیوع الگوهای خوردن آشفته در حال افزایش و حتی فراتر از شیوع ثبت شده برای اختلالات خوردن، به ویژه در میان زنان متأهل است (30)؛ چرا که مشاهده تصاویر افراد مختلف به ویژه بازیگران و دست‎اندرکاران صنعت مدل و ترویج تبلیغات مبتنی بر اندام خوب داشتن، نگرانی از تصویر بدنی منفی را دو چندان می‌کند و بالتبع، الگوهای خوردن آشفته را تقویت           می­نماید.
این نارضایتی از تصویر بدنی علاوه بر بار مالی سنگینی که برای افراد متحمل می‌شود، تأثیرات روان‌شناختی منفی متعددی را نیز به بار می‌آورد که بر جنبه‌های مختلف زندگی تأثیر می‌گذارد. از این‌رو، بررسی متغیرهای مرتبط با الگوی خوردن آشفته و یافتن متغیرهای میانجی‌ میان الگوهای خوردن آشفته و عزت نفس جنسی می‌تواند سهم مهمی در برنامه‌های درمانی، آموزشی و هم­چنین بهبود این الگوها و کاهش عامل خطر برای ابتلا به خوردن افراد جامعه داشته باشد.
 پژوهش حاضر با استناد به شواهد و هدف اصلی پژوهش به دنبال بررسی ارتباط الگوهای خوردن آشفته با عزت نفس جنسی در زنان به واسطه نگرانی از تصویر بدنی آنان  است (شکل 1).
 

الگوی رژیم لاغری
عزت نفس جنسی
نگرانی از تصویر بدنی
الگوی پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا
الگوی کنترل دهانی








شکل 1: مدل مفهومی پژوهش
 
روش بررسی
روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی بود که با استفاده از روش مدل‌­یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. الگوهای خوردن آشفته با سه مؤلفه الگوی لاغری، الگوی پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا و الگوی کنترل دهانی به عنوان متغیر برون­زا، نگرانی از تصویر بدنی به‌عنوان متغیر واسطه­ای و عزت نفس جنسی به‌عنوان متغیر درون­زا در نظر گرفته شد. جامعه آماری را زنان متأهل مراجعه‌کننده به کلینیک تغذیه شهر کازرون در سال 1398 تشکیل دادند. از آنجا که حداقل حجم نمونه برای مطالعات تحلیل مسیر، 200 نفر می­باشد (31) با لحاظ نمودن ریزش­های احتمالی، 40 نفر (20 درصد) بیشتر از تعداد مورد نیاز که مجموعاً 240 نفر شرکت­کننده بود انتخاب شدند اما در نهایت، به علت حذف کردن پرسشنامه هایی که نامعتبر بودند و یا پاسخ­هایشان بدلیل مخدوش بودن غیرقابل استفاده بود 213 پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفت. افراد گروه نمونه به شیوه در دسترس و با رعایت ملاک­های ورود (دارا بودن حداقل سواد خواندن و نوشتن، متاهل بودن و دریافت حداقل نمره 20 در پرسش‌نامه بازخوردهای خوردن) و ملاک‌های خروج (عدم وجود سرطان، صرع، نارسایی کلیه، بیماری‌های قلبی و مشکلات عمده روان­شناختی مانند روان پریشی) انتخاب شدند. گروه نمونه به پرسشنامه­های زیر پاسخ دادند:
پرسش‌نامه ترس از تصویر بدن (BICI). این ابزار توسط Littleton, Axsom & Pury  در سال 2005 ساخته شد که به بررسی نارضایتی و نگرانی فرد درباره ظاهرش می‏پردازد و حاوی ۱۹ گویه پنج گزینه­ای است که از ۱ (هرگز) تا ۵ (همیشه) نمره‌گذاری می‌شود. حداقل و حداکثر نمره در نظر گرفته شده برای پرسش‌نامه 19 و 57 می‌باشد و هر چه نمرات فرد بیشتر باشد حاکی از ترس بالای وی از تصویر ظاهر و اندام خود است. لیتلتون و همکاران (2005) نشان داده‏اند که این ابزار از اعتبار و روایی بسیار مطلوبی برخوردار است. در پژوهش ایشان اعتبار این پرسشنامه، به روش همسانی درونی بررسی شده و ضریب آلفای کرونباخ  93/0 به دست آمده است (32). در ایران بساک‌نژاد و غفاری (۱۳۸۶) پایایی این آزمون را بر اساس همسانی درونی به روش آلفای کرونباخ، 95/0 گزارش کرده­اند. هم‌چنین ضریب روایی همگرای این پرسش‌نامه از طریق همبستگی با مقیاس خودگزارشی اختلال بدریخت‌انگاری بدنی برابر 83/0 ذکر شده است (33). محمدی و سجادی­نژاد (1386) نیز همسانی درونی به روش آلفای کرونباخ این آزمون را 84/0 گزارش کردند (34). در این پژوهش، پایایی پرسشنامه به روش آلفای کرونباخ برای کل مقیاس برابر با 94/0 به دست آمد.
پرسش‌نامه عزت‌نفس جنسی (SSEI-W). این پرسشنامه توسطZeanah & Schwarz  در سال 1996 و با هدف سنجش پاسخ‌های مؤثر در ارزیابی جنسی زنان از خود تدوین ‌شد.  دارای 35 گویه است و گویه­ها در یک مقیاس لیکرت پنج درجه‌ای از 1 (کاملاً مخالف) تا 5 (کاملاً موافق) نمره­گذاری می‌شود. حداقل و حداکثر نمره در نظر گرفته شده برای پرسشنامه 32 و 130 می‌باشد و کسب نمرات کمتر نشان‌دهنده عزت نفس جنسی پایین است. در پژوهش حاضر از نمره کل استفاده شده است اما این پرسشنامه دارای پنج خرده مقیاس تجربه و مهارت (6 گویه)، جذابیت (7 گویه)، کنترل (6 گویه)، قضاوت اخلاقی (7 گویه) و انطباق (6 گویه) است که بازتابی از حوزه‌های عزت‌نفس جنسی هستند. ضریب آلفای کرونباخ برای پرسش‌نامه 92/0، برای مهارت و تجربه 84/0، برای جذابیت 88/0، برای کنترل 80/0 و برای انطباق 80/0 گزارش شده است (11). فرخی و شاره (1393) در پژوهشی هنجاریابی این پرسشنامه را در ایران انجام دادند، نتیجه هنجاریابی حذف           گویه های 1، 3 و 33 به دلیل بار عاملی کمتر از 30/0 از مجموع گویه­ها و کاهش تعداد گویه­ها از 35 گویه به 32 گویه برای جامعه ایرانی بود. همچنین ضریب آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 88/0 و برای خرده مقیاس­های تجربه و مهارت، جذابیت، قضاوت اخلاقی و انطباق به ترتیب 73/0، 54/0، 66/0، 72/0 و 62/0 بدست آمد و روایی همگرایی پرسشنامه از طریق همبستگی با مقیاس عزت نفس روزنبرگ (75/0 :r) تأیید شده است (35). در این پژوهش، پایایی پرسشنامه به روش آلفای کرونباخ برای کل مقیاس برابر با 85/0 به دست آمد.
پرسش‌نامه بازخوردهای خوردن (EAT). این پرسشنامه در سال 1979 توسط Garner & Garfinkel ساخته شد که در سطح وسیعی از آن به‌عنوان یک ابزار غربالگری خودسنجی برای نشانه‌ها و ویژگی‌های بیمارگونه خوردن استفاده می­شود (36). پرسشنامه در اصل دارای 46 سؤال است که در فرم کوتاه آن به 26 سؤال تقلیل یافته و دارای ۳ خرده مقیاس رژیم لاغری، پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا و کنترل دهانی می‌باشد. نمره گذاری این پرسش‌نامه به این ترتیب است که بر اساس مقیاس لیکرت درجه­بندی می­شود. برای هر عبارت، پاسخ «همیشه» 3 نمره، «بیشتر اوقات» 2 نمره، «خیلی اوقات» 1 نمره و سه گزینه باقیمانده شامل «گاهی اوقات»، «به ندرت» و «هرگز» نمره صفر می­گیرد. بنابراین، نمره­های فرم 26 ماده­ای می­تواند از صفر تا 78 باشد. گویه­های مربوط به خرده مقیاس رژیم لاغری: 1، 6، 7، 10، 11، 12، 14، 16، 17، 22، 23، 24 و 25، گویه­های مربوط به خرده مقیاس پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا: 3، 4، 9، 18، 21 و 26 و گویه­های مربوط به خرده مقیاس کنترل دهانی: 2، 5، 8، 13، 15، 19 و 20 می­باشند. کارتر و موس (1984) به روش همسانی درونی، ضریب پایایی آن را 94/0 و به روش بازآزمایی84/0 گزارش کردند. روایی هم‌زمان پرسشنامه نیز با به‌کارگیری مقیاس‌های معتبر اختلالات خوردن بین 64/0 تا 70/0 به‌دست‌آمد (37). در ایران ضریب پایایی به روش همسانی درونی 86/0 و در تحلیل عاملی نیز روایی مطلوبی گزارش شد (38). در این پژوهش، ضریب آلفای کرونباخ برای خرده مقیاس رژیم لاغری برابر با 82/0، برای پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا 61/0 و برای کنترل دهانی برابر با 71/0 به دست آمد.
داده­های نهایی بدست آمده با استفاده از نرم­افزار21  SPSS و Amos 21 مورد تحلیل قرار گرفت. این مطالعه در کمیته اخلاق پژوهش­های زیست­پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کازرون با کد اخلاقی IR.IAU.KAU.REC.1398.080 مورد تأیید قرار گرفت و هم­چنین، از شرکت­کنندگان رضایت آگاهانه اخذ شد و اطلاعات آنان به طور محرمانه نگهداری گردید.

یافته­ها
    یافته‌های جمعیت شناختی 213 نفر شرکت­کننده در گروه نمونه نشان داد میانگین (انحراف استاندارد) سنی آنان برابر 95/34 (90/7) سال بود و در دامنه سنی 22 تا 50 سال قرار داشتند.
درصد فراوانی تحصیلات شرکت­کنندگان بدین صورت بود که 3/17 درصد تحصیلات زیر دیپلم، 7/36 درصد دیپلم، 1/42 درصد لیسانس و 9/3 درصد تحصیلات بالاتر از لیسانس داشتند.
پیش از آزمون مدل، ابتدا برخی از شاخص­های توصیفی (مانند میانگین و انحراف استاندارد) و نیز ماتریس همبستگی (مرتبه صفر) متغیرهای پژوهش محاسبه شد که نتایج آن در جدول 1 ارائه شده است.
 
جدول 1: توزیع میانگین، انحراف استاندارد و ماتریس همبستگی متغیرهای پژوهش
متغیرها M SD 1 2 3 4 5
1. الگوی رژیم لاغری 12/46 72/12 -
2. الگوی پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا 75/12 02/4 **42/0 -
3. الگوی کنترل دهانی 95/18 55/5 02/0 11/0 -
4. نگرانی از تصویر بدنی 65/41 02/16 **25/0 **37/0 *14/0 -
5. عزت نفس جنسی 46/114 50/15 12/0 04/0 **25/0- **32/0- -
    **P < 0/01                                                                                                                                                     05*P < 0/
 
همان‌طور که مشخص است نتایج جدول 1 گویای آن است که بین بیشتر متغیرهای پژوهش همبستگی معنادار وجود دارد. اما بین دو الگوی «پرخوری همراه با اشتغال ذهنی با غذا» و »رژیم لاغری« با عزت نفس جنسی ارتباط معناداری به دست نیامد.
 در ادامه به بررسی مفروضات مدل­یابی معادلات ساختاری از جمله مفروضه نرمال بودن، خطی بودن و نبود هم­خطی چندگانه پرداخته شد. مفروضه نرمال بودن با استفاده از شاخص کجی و کشیدگی متغیرهای مشاهده شده نشان داد که همگی مقادیرها در بازه 1+ و 1-قرار داشتند. هم­چنین، نتایج آزمون کولموگروف اسمیرنوف حاکی از آن بود که توزیع داده­های هیچ­کدام از متغیرها با توزیع نرمال تفاوت معنادار ندارد (05/0 P). جهت بررسی خطی بودن رابطه متغیرهای پژوهش، ماتریس­های نمودار پراکندگی متغیرها و هم­چنین نمودار پراکندگی باقیمانده­ها بررسی شد که نتایج نشان­دهنده خطی بودن رابطه متغیرهای پژوهش و هم­چنین، خطی بودن رابطه بین نمره­های متغیر وابسته پیش­بینی شده و خطاهای پیش­بین بود.  در رابطه با هم­خطی چندگانه نیز عامل تورم واریانس و ضریب تحمل محاسبه شد. مقادیر عامل تورم واریانس بین 11/1 تا 44/1 قرار داشت که پایین­تر از مقدار 10 بود. هم­چنین، ضرایب تحمل نیز بین 70/0 تا 90/0 بود که از مقدار 1/0 بالاتر بودند؛ به این ترتیب، پدیده هم­خطی بودن چندگانه نیز در متغیرهای پژوهش رخ نداده بود.  برای بررسی نقش میانجی متغیر نگرانی از تصویر بدنی در رابطه بین عزت نفس جنسی و الگوهای خوردن آشفته در زنان از روش مدل­یابی معادلات ساختاری استفاده شد. ابتدا کلیت مدل با استفاده از شاخص­های برازش بررسی و در مرحله دوم، وزن­های رگرسیون مربوط به مسیرهای موجود در مدل (اثرات مستقیم، غیرمستقیم و کل) تحلیل شد. برای تعیین برازش کلی مدل، ابتدا شاخص­های برازندگی در نظر گرفته و سپس برای دست­یابی به برازش بهتر مدل، مسیر غیرمعنادار از مدل حذف و مدل دوباره تحلیل شد. شاخص­های برازندگی مدل، قبل از اصلاح و بعد از اصلاح در جدول 2 آورده شده است. شاخص­های برازندگی پس از اصلاح، برازش مطلوب مدل را نشان داد. مقدار نسبت خی­دو بر درجه آزادی بعد از اصلاح مدل (43/2)، در فاصله مناسب برازش (1 تا 3؛ کلاین، 2015) قرار دارد. شاخص­های GFI و AGFI به ترتیب برابر 99/0 و 93/0 بود (مقدار مناسب: بزرگ­تر از 90/0؛ کلاین، 2015).            شاخص های برازندگی تطبیقی CFI، NFI، IFI و TLI به ترتیب 98/0، 96/0، 98/0 و 91/0 (مقدار مناسب: بزرگ­تر از 90/0،کلاین، 2015)، شاخص RMSEA برابر 07/0 (مقدار مناسب: کمتر از 08/0؛ کلاین، 2015) بود. هم­چنین، مقدار PCLOSE برای این شاخص برابر 21/0 به دست آمد (مقدار مناسب: بزرگ­تر از 05/0، کلاین، 2015). نتایج تحلیل مدل پژوهش، یعنی اثرات مستقیم متغیرهای موجود در مدل و برآورد اثر غیرمستقیم با استفاده از بوت­استراپ (bootstrap) (با فاصله اطمینان 95 درصد)، در جدول 3 و 4 آمده است. نتایج جدول 3 نشان می­دهد متغیر الگوی خوردن پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا اثر مستقیم و معنادار بر نگرانی از تصویر بدنی (P< 0/01، 37/0 = β) و عزت نفس جنسی (P< 0/01، 14/0- = β) دارد. هم­چنین، متغیر الگوی خوردن کنترل دهانی (P< 0/01، 22/0- = β)، الگوی خوردن رژیم لاغری (P< 0/01، 16/0 = β) و نگرانی از تصویر بدنی (P< 0/01، 38/0- = β) به ترتیب اثر مستقیم و معنادار بر عزت نفس جنسی دارند.
 

جدول 2: شاخص­های برازش مدل قبل و بعد از اصلاح
شاخص χ2df GFI AGFI TLI NFI IFI CFI RMSEA
مدل اولیه 72/12 81/0 72/0 25/0 77/0 78/0 77/0 20/0
مدل نهایی 43/2 99/0 93/0 91/0 96/0 98/0 98/0 07/0


عزت نفس جنسی
نگرانی از تصویر بدنی
الگوی کنترل دهانی
الگوی پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا
الگوی رژیم لاغری
*37/0
*16/0
*22/0-
*14/0-
*38/0-
R2= 20/0









*P < 0/01
شکل2. مدل نهایی و آزمون شده پژوهش

جدول 3: اثرات مستقیم متغیرهای مدل پژوهش
روابط متغیرها در مدل B β S.E. t P
الگوی پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا به نگرانی از تصویر بدنی 46/1 37/0 26/0 72/5 0/001
الگوی کنترل دهانی به عزت نفس جنسی 61/0- 22/0- 17/0 55/3- 0/001
الگوی لاغری به عزت نفس جنسی 19/0 16/0 08/0 28/2 0/04
الگوی پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا به عزت نفس جنسی 53/0 14/0- 28/0 91/1 0/05
نگرانی از تصویر بدنی به عزت نفس جنسی 37/0- 38/0- 06/0 74/5- 0/001


 
 
نتایج تحلیل مسیر با استفاده از روش بوت­استراپ در جدول 4 نشان می­دهد که الگوی خوردن پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا  به واسطه نگرانی از تصویر بدنی، اثر غیرمستقیم و معنادار بر عزت نفس جنسی در زنان دارد.
در جدول 5 اثرات مستقیم، غیرمستقیم و کل متغیرهای پژوهش

نگرانی از تصویر بدنی در رابطه بین الگوی خوردن پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا و عزت نفس جنسی نقش واسطه­ای دارد و این مدل توانسته، با متغیرهای الگوی خوردن پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا و نگرانی از تصویر بدنی، 20 درصد از واریانس عزت نفس جنسی در زنان را تبیین نماید.
 

جدول 4: برآورد اثر غیرمستقیم در مدل تحلیل مسیر با استفاده از بوت­استراپ
اثر غیرمستقیم در مدل مقدار استاندارد حد پایین حد بالا سطح معناداری
الگوی پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا به عزت نفس جنسی 14/0- 22/0- 08/0- 001/0

جدول 5: اثرات مستقیم، غیرمستقیم و کل متغیرهای پژوهش
مسیرها اثر مستقیم اثر غیرمستقیم اثر کل واریانس تبیین شده
به نگرانی از تصویر بدنی از: الگوی پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا *37/0 - *37/0 13/0

به عزت نفس جنسی از:
الگوی رژیم لاغری *16/0 - *16/0
20/0
الگوی پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا *14/0 14/0- 0
الگوی کنترل دهانی *22/0- - *22/0-
نگرانی از تصویر بدنی *38/0- - *38/0-
*P < 0/01                                                                                                                                                
 
بحث و نتیجه­گیری
پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط الگوهای خوردن آشفته و عزت نفس جنسی در زنان با واسطه‌گری نگرانی از تصویر بدنی انجام شد. یافته­ها نشان دادند که از بین سه خرده مقیاس الگوهای خوردن آشفته، تنها الگوی پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا است که به صورت مستقیم و غیر مستقیم با عزت نفس جنسی در زنان ارتباط دارد. این در حالی بود که دو خرده مقیاس الگوی رژیم لاغری و الگوی کنترل دهانی فقط به صورت مستقیم با عزت نفس جنسی در ارتباط بودند. به عبارت دیگر، الگوی پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا از طریق افزایش نگرانی از تصویر بدنی، عزت نفس جنسی زنان را کاهش می­دهد.
 در رابطه با تأثیر مستقیم الگوی پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا بر عزت نفس جنسی می‌توان به پژوهش‌های (41- 39) اشاره کرد. پژوهش‌ها اذعان دارند که این افراد به علت مشغولیت ذهنی با غذا، دست به پرخوری‌ می‌زنند اما از آن‌جایی که پرخوری، مصرف کالری‌ زیاد و در نتیجه چاقی و دوری از ایده‌آل‌های خود یعنی لاغری را به دنبال دارد منجر به کاهش عزت نفس (42) و تداخل در عملکرد زناشویی و عزت نفس جنسی در آنان می‌شود، چرا که فرد گمان می‌کند از نظر شریک جنسی خود جذابیت و عملکرد جنسی پایینی دارد و این نگرش به مرور بر ارزیابی شخص از خودش تأثیر منفی می‌گذارد (39). علاوه بر این، اشتغال ذهنی با غذا و بالتبع پرخوری کردن نقص‌های هیجانی را برای افراد به دنبال دارد که دارای پیامدهایی هم­چون افسردگی اساسی است (43) که خود عاملی برای کناره‌گیری از رابطه جنسی و عمکرد جنسی ضعیف و بالتبع، ارزیابی ضعیف فرد از خود و کاهش عزت نفس جنسی می‌شود (44).
 مطابق با مدل نهایی پژوهش، الگوی رژیم لاغری به صورت مستقیم بر عزت نفس جنسی تأثیر می‌گذارد و با مطالعات (45-47) نیز هم‌سو است. مطابق با این یافته‌ها، گاهی اجتناب از غذاهای چاق کننده و اشتغال ذهنی به لاغرتر بودن چنان ریشه عمیقی در افکار فرد پیدا می‌کند که وی برای رسیدن به آن تلاش زیادی انجام می­دهد. این نوع نگرش از آن دسته نگرش‌های القا شده از سمت رسانه‌ها و دیگر افراد جامعه است. برای فردی با چنین نگرشی نیل به این موضوع اهمیت زیادی دارد؛ چرا که گمان می‌کند دست‌یابی به اندامی لاغر، تقویت عزت نفس را برایش به ارمغان می‌آورد. عزت نفس ارزشی است که فرد بر اساس دست‌یابی به موفقیت‌ها تحت تأثیر اطرافیان، همسالان و خانواده نسبت به خود به دست می‌آورد (48). به همین علت این افراد عزت نفس پایینی را تجربه می‌کنند، چرا که مانند ایده‌آل‌ها نیستند و کاهش عزت نفس زمینه‌های دیگر زندگی از جمله عزت نفس جنسی آنان را تحت تأثیر قرار می‌دهد (49). از طرفی دیگر زمانی که شخص در یکی از معیارهای القا شده جامعه ضعیف عمل می‌کند درصدد رسیدن به آن معیار برمی‌آید. پس تصمیم به گرفتن رژیم‌های سخت و کم کالری می‌کنند. این نوع رژیم‌ها به علت دارا نبودن مواد مغذی بدن نقص‌های هیجانی چون اضطراب و افسردگی را سبب می‌شود (50). افسردگی و اضطراب نیز از جمله عوامل تأثیرگذار بر عملکرد جنسی و کاهش عزت نفس جنسی در افراد است (51).
  یافته‌ها حاکی از عدم معناداری نقش میانجی نگرانی از تصویر بدنی در ارتباط بین الگوی رژیم لاغری و عزت نفس جنسی بود. در تبیین این یافته می‌توان این موضوع را مطرح کرد که در برخی موارد، افراد با الگوی رژیم لاغری برای کنترل امور و زندگی خود گرایش به رعایت رژیم غذایی دارند به این علت که میزان و نحوه غذا خوردن را تنها راهی برای کنترل خود و رهایی از فشارهای وارد شده از سمت خانواده می‌دانند نه صرفاً به منظور مقایسه با ایده‌آل‌ها دست به الگوی رژیم لاغری      می­زنند (52). از سویی دیگر، برخی پژوهش‌ها نشان داده‌اند که زنان آسیایی نگرانی از تصویر بدنی کمتری نسبت به زنان غربی دارند و تعداد کمتری از آن‌ها درگیر پیروی کردن از الگوهای رژیم لاغری هستند (53).  Argyrides & Evagelia (2019) نیز در مورد نگرانی از تصویر بدنی مردم قبرس نشان دادند نوع پوشش می‌تواند بر نگرانی از تصویر بدنی تأثیر داشته باشد. به عبارت دیگر، یکی از دلایل وجود یا عدم وجود نگرانی از تصویر بدنی نوع پوشش است و در پوشش مذهبی به دلیل آنکه اندام افراد در آن مشخص نیست نگرانی شدیدی در مورد ظاهر خود ندارند(54). از آن‌جا که تاریخچه جامعه پژوهش حاضر، گواه از مذهبی بودن و داشتن پوشش مذهبی است نگرانی از تصویر بدنی نتوانسته است بین این سبک الگوی خوردن و عزت نفس جنسی نقش میانجی را ایفا کند.
 هم­چنین، یافته­ها نشان دادند که الگوی کنترل دهانی به‌صورت مستقیم بر عزت نفس جنسی تأثیر منفی می‌گذارد. جهت توجیه یافته مذکور، می­توان به این نکته اشاره داشت که در الگوی رژیم کنترل دهانی، افراد بازخوردهایی که از دیگران در مورد غذا خوردن­شان می‌گیرند را مد نظر قرار می‌دهند. بدین صورت که آنان خود را هنگام رویارویی با غذا کنترل می‌کنند اما اطرافیان وی را مجبور به خوردن می‌کنند و بازخوردهایی هم­چون لاغری مفرط را به او می‌دهند؛ حال آن­که فرد از نظر وضعیت وزنی در حالت طبیعی و یا شاید مقداری اضافه وزن نیز قرار دارد (38). این موضوع نشان می‌دهد که خوردن گاهی جنبه اجتماعی به خود می‌گیرد. بخصوص در مهمانی‌ها و دورهمی‌ها که سایرین فرد را به خوردن تشویق می‌کنند و وی توانایی مقاومت ندارند و گاهی برای خشنود کردن دیگران مطابق با میل آن‌ها عمل می‌کند (55). این مسئله خود چالشی است برای افرادی که تمایل دارند لاغر باشند و لاغر بمانند و نوعی تعارض را برایشان به‌وجود می‌آورد (56). تعارض و چالش ایجاد شده تبعاتی هم­چون عدم حل مشکلات، عدم ارتباط در خانواده، عدم اعتماد به توانایی‌های خود و وقوع بیماری­های روانی در خانواده را در پی دارد (57) که این عامل در زنان متأهل به‌صورت کاهش عزت نفس جنسی نمود می‌یابد (13) و توانایی‌شان را در هماهنگی با تغییرات و حل تضادها و تعارضات کاهش می‌دهد (58).
 از دیگر یافته‌های پژوهش حاضر عدم معناداری تأثیر الگوی کنترل دهانی بر عزت نفس جنسی با واسطه­گری نگرانی از تصویر بدنی بود.  Clark & Tiggemann (2006) اذعان داشتند که والدین، همسالان، نگرش مذهبی و رسانه‌ها از عوامل فرهنگی- اجتماعی مؤثر بر نگرانی از تصویر بدنی هستند که فرهنگ‌وابسته هستند و بیشتر در کشورهای غربی نگرانی از تصویر بدنی رایج است تا آسیایی (59-60). جامعه ایران جامعه‌ای سنتی- مدرن است که به سمت مدرنیته پیشرفت می‌کند، ‌اما هنوز معیارهای سنتی در برخی مناطق حاکمیت دارد (61)؛ علی‌الخصوص در مورد غذا خوردن (62) به‌طوری‌که والدین و افراد یک نسل قبل، فرزندان خود را تشویق به خوردن غذا می‌کنند و گاهاً در کنار این قبیل تشویق‌ها فشارهایی نیز اعمال می‌کنند و چون فرد تمایل به مورد قبول واقع شدن از سوی اجتماع خود دارد، ملاک‌هایش را درونی می‌کند و این باعث می‌شود نگرانی از تصویر بدنی ناشی از ارزیابی­های اطرافیان به‌طور معنی‌دار اتفاق نیفتد. افراد دارای الگوی کنترل دهانی به‌ علت تعارضات و فشار ناشی از مهار خود برای خوردن، مستقیماً عزت نفس­شان پایین می­آید و این به نوبه خود بر سایر جنبه‌های عزت نفس هم­چون عزت نفس جنسی اثر منفی می­گذارد (36-13). از این‌رو، در پژوهش حاضر تأثیر الگوی خوردن کنترل دهانی به تنهایی بر عزت نفس جنسی اثرگذار بوده و نگرانی از تصویر بدنی نتوانسته است نقش میانجی معناداری برای ارتباط بین این سبک الگوی خوردن آشفته و عزت نفس جنسی را ایفا کند.
یافته­ دیگر پژوهش کنونی، تأثیر مستقیم نگرانی از تصویر بدنی بر عزت نفس جنسی بود که با مطالعات (65، 64، 63، 14، 1) همسو می‌باشد. در توجیه این یافته می­توان عنوان کرد زمانی که فرد تصویری منفی از خود ایجاد می­کند احساس خودکم­ بینی با هیجان­هایی مثل خشم، افسردگی و تنفر مرتبط می­شود که باعث تأثیرگذاری بر رضایت زناشویی می­گردد. یکی از عوامل مهمی که در رضایت زناشویی نقش دارد عملکرد جنسی است (66) و ارزیابی فرد از عزت نفس جنسی ملاکی مهمی برای عملکرد جنسی وی محسوب می‌شود. از این‌رو، تصویر بدنی عنصری اساسی از شخصیت و خود پنداره‌ هر فرد است که بر زندگی روانی و نگرش­های او تأثیر می‌گذارد. این تصویر می‌تواند مثبت یا منفی باشد و  با تأثیر بر بهزیستی روانی به منبعی برای هیجانات مثبت یا منفی تبدیل شود (65). علاوه بر آن، کوچکترین تغییر در تصویر بدن، می‌تواند بر جنبه‌هایی مختلفی از جمله احساس خودارزشمندی وی اثر بگذارد. فردی که دچار نقص در تصویر بدنی می‌شود احساس خود ارزشمندی پایینی داشته (63) و بالتبع بر عزت نفس جنسی وی‌ اثر منفی می‌گذارد؛ چرا که احساس عزت نفس جنسی پایین، ارتباط منفی بالایی با عدم مدیریت افکار و احساسات دارد (67). به همین دلیل، فرد مداوم نگران طرد از سمت شریک جنسی خویش است (19). از این رو عزت نفس جنسی اش بیش از پیش کاهش می­یابد (14).
      یافته اصلی مدل نهایی پژوهش حاضر، نقش واسطه­ای نگرانی از تصویر بدنی در ارتباط بین الگوی پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا و عزت نفس جنسی بود. نتایج به دست آمده نشان داد که در صورت افزایش الگوی پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا، نگرانی از تصویر بدنی افزایش و در پی آن، عزت نفس جنسی کاهش می‌یابد. در این راستا، می‌توان به پژوهش‌های      ( 68،29، 18، 1)  اشاره کرد. مطابق با این پژوهش‌ها، شرایط کنونی جامعه افراد را چنان درگیر ظاهر و اندام فیزیکی بدن خود کرده که منجر به نگرانی‌هایی برای فرد و نهایتاً نارضایتی از تصویر بدن شده است (69، 68). هم‌چنین، درونی کردن آرمان لاغری و پذیرش فشارهای اجتماعی برای لاغر شدن، نارضایتی از تصویر بدنی و هیجان­های منفی بیشتری از جمله افسردگی و اضطراب را به دنبال دارد (29،70) که نهایتاً بر شکل­گیری رفتارهای نامتعارف در جنبه‌های دیگر زندگی به جز تغذیه نیز تأثیر می­گذارد، یکی از این جنبه‌ها عزت نفس جنسی است (71). افراد با افکار مربوط به غذا و به همان نسبت پرخوری به علت مقایسه‌ خود با ایده‌آل‌ها و مدل‌های لاغری دچار کاهش اعتماد به‌نفس (72) علی‌الخصوص اعتماد به‌نفس جنسی می‌شوند (73، 64).
     به طور کلی، در پژوهش حاضر نقش واسطه‎ای نگرانی از تصویر بدنی در ارتباط با خرده مقیاس‌های الگوهای خوردن آشفته و عزت نفس جنسی بررسی شد که یافته­ها مأید این مدل بودند. نگرانی از تصویر بدنی ایجاد شده در پی الگوهای خوردن آشفته کاهش عزت نفس جنسی را رقم می‌زند. پژوهش حاضر دریافت ارزیابی عزت نفس جنسی ضعیف تحت تأثیر  نگرانی از تصویر بدنی منفی است و زمانی که افراد برای جبران این ارزیابی منفی به سمت ارجاعات گوناگون اجتماعی روی می‌آورند راحت‌ترین و سریع‌ترین راه، یعنی تغییر در عادات غذایی را انتخاب می‌کنند، از این رو جهت فکری‌شان به سمت الگوهای خوردن آشفته سوق پیدا می‌کند و همین موضوع آن‌ها را به یک عامل ریسک‌پذیری برای ابتلا به اختلال خوردن تبدیل می‌کند. 
نتایج پژوهش حاضر نشان داد که مشاوران حوزه خانواده می­توانند جهت بهبود عزت نفس جنسی زنان متأهل توجه و اهتمام ویژه­ای به شناسایی سبک­ها و الگوهای تغذیه­ای آنان داشته باشند.
هم­چنین، پیشنهاد می­شود متخصصان حوزه زنان و بالینگران می­توانند با  اتخاذ راهبردهای شناختی و هیجانی برای کاهش نگرانی­های زنان متأهل از تصویر بدنی­شان، نقش مؤثری در ارتقای عزت نفس جنسی آنان و بالتبع، ارتقای کیفیت روابط با همسر و کانون خانواده، گام­های ارزشمندی بردارند. از جمله محدودیت­های پژوهش حاضر آن بود که در بافت سنتی شهر کازرون، شرایط مناسبی برای بررسی دقیق و موشکافانه متغیر عزت نفس جنسی وجود نداشت و برخی افراد با اکراه به           گویه های پرسشنامه عزت نفس جنسی پاسخ می­دادند. از این­رو، به نظر رسید که در پژوهش حاضر، سنجش خرده­مقیاس­های اختصاصی عزت نفس جنسی اعتبار لازم را نخواهد داشت لذا بررسی نگردید. از دیگر محدودیت‌ها، عدم اجرای مصاحبه در کنار پاسخ‌گویی به پرسش‌نامه بود، چرا که مصاحبه می‌توانست به‌عنوان یخ شکن برای کنار گذاشتن برخی اکراه­ها برای پاسخ‌گویی شرکت­کنندگان باشد. پیشنهاد می­شود در            پژوهش های آینده نقش دقیق خرده مقیاس‌های عزت نفس جنسی در مدل حاضر بررسی شود. هم­چنین، پیشنهاد می­شود مدل پژوهش کنونی در مردان متأهل نیز بررسی گردد.
تضاد منافع
نویسندگان اظهار داشتند که هیچ‌گونه تعارض منافع وجود ندارد.
تشکر و قدردانی
نویسندگان از پرسنل محترم کلینیک تغذیه سرکار خانم دکتر ندا حمیدی­پور و تمامی افرادی که در اجرای این پژوهش با نویسندگان همکاری نمودند مراتب تشکر و قدردانی را ابراز می­نمایند.



 
نوع مطالعه: پژوهشي | موضوع مقاله: تخصصي
دریافت: 1398/7/13 | پذیرش: 1398/11/19 | انتشار: 1399/2/7

ارسال نظر درباره این مقاله : نام کاربری یا پست الکترونیک شما:
CAPTCHA

ارسال پیام به نویسنده مسئول


بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

https://creativecommons.org/licenses/by/4.0/کلیه حقوق این وب سایت متعلق به طلوع بهداشت یزد می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2015 All Rights Reserved | Tolooebehdasht

Designed & Developed by : Yektaweb