مقدمه
اغلب افراد خانه را محلی گرم، ایمن و حمایتکننده برای خود میدانند، جایی که میتوانند تمامی تنشهای روزانه را به فراموشی سپرده و آرامش را تجربه کنند (1)، اما واقعیت این است که این امکان برای همگان فراهم نیست و گاه خانه خود محلی تنشزا و پر از خشونت برای برخی از افراد است. پژوهشها نشان میدهد که خشونت علیه شریک صمیمی زندگی در سراسر جهان بسیار گسترده است و عوامل گوناگونی برشدت و ضعف آن اثرگذار هستند. بر اساس یافتههای پژوهشی عواملی چون حمایت اجتماعی، احساس امنیت، سرمایه اجتماعی و اقتدار نامشروع مرد در خانواده بر خشونت علیه زنان رابطه معنادار اثیر گذارند(2). همچنین عوامل فرهنگی و اقتصادی میتوانند موجب پایداری و گسترش خشونت علیه شریک صمیمی زندگی شوند(3).
میزان شیوع و فراوانی خشونت خانگی در شهرهای مختلف بسیار متفاوت گزارششده است. در یک فرا تحلیل نیز بررسی 64 مقاله از سالهای 1380 تا 1392 نشان داد که 48 درصد از زنان باردار ایرانی مورد خشونت قرارگرفتهاند(4). در پژوهشی درباره مراجعهکنندگان به بیمارستان شهید اکبرآبادی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ایران در منطقه 12 در سال 1388 انجام شد، نشان داد که در یک نمونه 600 نفری 3/56 درصد از شرکتکنندگان مواردی از خشونت خانگی را گزارش کردهاند. همچنین در پژوهش دیگری در شهر تهران یافتهها نشان میدهد که 19 درصد افراد مرتباً و 21 درصد بهصورت گهگاه خشونت خانگی را تجربه کردهاند (5).
پژوهشها ازدواجهای نامطلوب (ازدواج در سنین پایین، ترتیب یافته و بدون شناخت)، ساختار غیرمشارکتی قدرت در خانواده، طبقه پایین اجتماعی و بیکاری را ازجمله عوام سببساز خشونت خانگی در تهران میدانند(6)، اما دلایل خشونت هر چه باشد تاثیر آن بر و جسم افراد قابلانکار نیست. زنان بد سرپرست با شالودهای درهمتنیده از معضلات فردی و اجتماعی درست به گریبان هستند(7). رفتار و عمل ناموثر، افزایش ناهماهنگی در نقشها و احساس نگرانی و نارضایتی فردی در زنان بد سرپرست باعث مشکلات مختلف در روابط آنها با اعضای خانواده و خستگی روانی دوچندان آنها میشود (8).
این زنان در مقایسه با دیگر زنان، دچار مشکلات روانشناختی بیشتری هستند و عموماً متحمل مشکلات اقتصادی، فشارهای منفی اجتماعی و بیشتر از همه همجوشی با افسردگی هستند و در مشکلات زناشویی هم عمدتاً آسیبپذیرترند(9).
خشونت در خانواده به سردی و دلزدگی زنان میانجامد و دلزدگی زناشویی ازجمله عواملی است که بر روی زندگی مشترک زوجین تأثیر منفی بجای میگذارد، روابط بین همسران را سرد و بیروح میسازد و در پی آن طلاق عاطفی رخ خواهد داد (10). برای زنان طلاق عاطفی موجب مواجهه آنها با فشارها و مشکلات روحی مختلف میشود که بیانگیزگی، بیحوصلگی، دلزدگی زناشویی و افسردگی از پیامدهای آن محسوب میشود (11).
دلزدگی زوجین در روندی تدریجی و پیشرونده، عشق و صمیمیت بین زوجین را کاسته و موجب خستگی جسمی، روانی و هیجانی زوجین میشود (12). هنگامیکه توقعات زوجین در
رابطه محقق نشوند، احساس سرخوردگی مستقیماً به همسر نسبت داده میشود و موجب زوال عشق و تعهد و جایگزینی عشق با دلزدگی میشود(13).
شفقت به خود را آگاهی فرد را نسبت به درد و رنج خود، گشودگی نسبت به تجربه آن و تلاش آگاهان و مشفقانه برای التیام این درد و رنج تعریف کردهاند (14). وجود محیطی که فرد بهطور مداوم خود را در معرض خطر و تهدید احساس میکند به عملکرد ضعیف سیستم آرامش و از بین رفتن شفقت منتهی خواهد شد (15). شفقت به این نکته تأکید دارد که تمام دردها را نمیتوان حل یا درمان کرد، اما میتوان آنها را مشفقانه التیام بخشید (16)، شفقت خود نیازمند این است که فرد به خاطر شکستها به انتقاد سختگیرانه خود نپردازد و این به معنای اصلاح نکردن یا بیتوجهی نیست، بلکه به معنای ایجاد یک امنیت هیجانی است که مانند یک ضربهگیر در مقابل وقایع منفی عمل میکند و اینکه روند زندگی چه خوب پیش برود چه بد، افراد خودمشفق نسبت به خود پذیرش و نگرش مشفقانه دارند (17) همجوشی با هیجانها و افکار میتواند فرد را در شرایطی قرار دهد که بهطور مداوم خود را سرزنش نماید و خود را در پدید آمدن شرایط مقصر بداند مداخلات شفقت، همبستگی مثبت با امید و شوق به زندگی دارد و تمرینات شفقت به خود، میتواند خودکارآمدی، رضایت از زندگی و امید را افزایش دهد (18).
روشهای درمانی و آموزشی متنوعی برای بهبود مشکلات زنان بد سرپرست استفاده میشود که در این پژوهش از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، یکی از درمانهای شناختی- رفتاری موج
سوم، بهمنظور افزایش منابع فردی استفاده شده است.
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) ازجمله نمایش جدید و مؤثر در حل مشکلات و اختلالات روانشناختی است پذیرش و تعهد درمانی طول بیست سال گذشته در چارچوب موج سوم درمانهای شناختی پدید آمده و عملکرد موفقی در طیف وسیعی از زمینههای درمانی و روانی داشته است. این رویکرد درمانی توسط هیس (Hayes) پایهریزی شده و افراد را به پذیرش یا تمایل به تجربه درد یا دیگر رویدادهای آشفته کننده بدون اقدام به مهار آنها و عمل مبتنی بر ارزش یا تعهد توأم با تمایل به عمل بهعنوان اهداف معنیدار شخصی پیش از حذف تجارب ناخواسته، دعوت میکند (19). این روش شامل تمرینات مبتنی بر مواجهه، استعارههای زبانی و روشهایی چون مراقبه ذهنی است که هدف اصلی آن ایجاد انعطافپذیری روانشناختی، ایجاد توانایی انتخاب مناسبترین عمل از بین گزینههای مختلف، است (20). پژوهشها اثربخشی این درمان را بر کاهش سرخوردگی و افزایش کیفیت زناشویی زنها (21)، افزایش امید به زندگی، صمیمیت زناشویی و کاهش تعارضات زناشویی (22) و رضایت زناشویی زنان افسرده (23) نشان دادهاند. هم چنین پژوهشها نشان دادهاند که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد میتواند به افزایش شفقت به خود را در افراد کمک نماید (26-24).
اگرچه پژوهشهای گستردهای در مورد اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در حوزههای مختلف انجامشده است؛ اما با توجه به پژوهشهایی که نشان میدهد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای افراد دارای پریشان و اجتناب تجربهای بالاتر،
سودمندتر است (26). با توجه به اینکه زنان بد سرپرست که
بهطور مداوم مورد خشونت واقع میشوند؛ ممکن است این شرایط را به خودشان نسبت دهند و با هم جوشی با افکار منفی درباره خویش بهجای شفقت با خویشتن به سرزنش خویش بپردازند. درزمینهای اینچنین که فرد تلاش میکند با اجتناب تجربهای، دردناکی تجربه را کاسته و به دلیل همجوشی شناختی با افکار منفی درباره خویش، انعطافپذیری روانشناختی فرد کاهشیافته و فرد از زندگی ارزشمند دور میشود (هیس) اتفاقات و حوادث در محیط خانه برای زنان بد سرپرست بهگونهای پیش میرود که فرد کنترل بسیار محدودی بر روی آن محیط و رخدادهای درون آن دارد و به دلیل دردناک بودن تجارب روزانه، به نظر میرسد تأکید آنها بر جنبههای غیرقابلکنترل زندگی بیش از جنبههای قابلکنترل آن باشد و برای رهایی از این شرایط از اجتناب تجربهای بیشتری استفاده میکنند و این موضوع آنها را از انجام عمل متعهدانه در راستای ارزشهایشان دور میسازد. این پژوهش باهدف بررسی اثربخشی این مدل درمانی بر افزایش شفقت به خود و کاهش دلزدگی زناشویی در چنین محیطهایی که دامنه عمل و کنترل فرد بر حوادث بسیار محدود است، انجامشده است.
روش بررسی
این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون بودد. جامعه آماری این پژوش، زنان بدسرپرست مراجعهکننده به سازمانهای مردمنهاد شهر تهران در سال 1398 بود که با استفاده از نمونه در دسترس تعداد 30 نفر از زنان بد سرپرست مراجعهکننده به سازمانهای مردم نهاد شهر تهران است.
با ملاکهای، زن بودن، بد سرپرست و تحت پوشش سمنهای شهر تهران بودن، نداشتن سابقه بیماریهای روانی و جسمی شاخص بر اساس اظهار شرکتکنندگان (مراجعه به روانپزشک و مصرف دارو) و توانایی و داوطلبی شخص برای حضور در جلسات، به شیوه در دسترس انتخاب شدند برای انتخاب نمونه، ابتدا از کلیه زنان بد سرپرست تحت پوشش کانون کارآفرینان مهر تهران (۱0۰ نفر)، پیشآزمونهای متغیر وابسته که شامل مقیاس دلزدگی زناشویی کوک (1993) (27،22) و مقیاس شفت به خود ریس،پامیر، نف و ون گاچت (2011) به عمل آمد و از بین این افراد که بالاترین نمرات را دریافت کردند، انتخاب و بهصورت تصادفی ساده به دو گروه آزمایش و گواه (در هر گروه 15 نفر) تقسیم شدند گروه آزمایش دوم به مدت 8 جلسه 90 دقیقهای تحت تأثیر درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش قرار گرفتند و گروه کنترل هیچگونه آموزشی دریافت نکردند.
برنامه مداخلاتی (پروتکل درمانی) : بسته آموزشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد پذیرش و تعهد برخاسته از موج سوم رفتاردرمانی است. هدف اساسی این درمان افزایش انعطافپذیری روانشناختی با انجام عملی مؤثر که با توجه و برخاسته از ارزشهای درونی فرد باشد(19). این درمان توسط هیز و همکاران پیشنهادشده است و در این پروتکل تلاش شده است تا استعارهها برخاسته از فرهنگ بومی و قابلدرک توسط شرکتکننده باشد. با توجه به ماهیت عملگرایانه درمان اکت، این مدل درمانی بهآسانی توانایی تطبیق با گروههای دیگر و با متغیرهای گوناگون و شکلهای متفاوت را دارد. در جدول 1پروتکل یا شیوهنامه درمانی، شرح دادهشده است.
جدول 1: پروتکل درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد
جلسه |
هدف |
خلاصه جلسه (مدت زمان هر جلسه 90 دقیقه) |
اول |
آشنایی با گروه و برنامه کار |
آشنایی اعضای گروه با یکدیگر و با رهبر، نامگذاری برای گروه، بیان چارچوب اساسی برنامه کار و اهداف جلسات |
دوم |
آگاهی از مزایا و معایب و شیوههای کنترل مشکلات |
استخراج تجربهای اجتناب، بررسی مزایا و معایب اجتناب از تجربه مشکلات، ارائه تکلیف جلسه آینده |
سوم |
آشنایی با چگونگی کنار گذاشتن شیوههای ناکارآمد کنترل |
بررسی تکلیف جلسهی قبل، تصریح ناکارآمدی کنترل رویدادهای منفی با استفاده از استعارهها و آموزش تمایل نسبت به هیجانات و تجارب منفی و اجرای استعارهی طراحیشدهی این پژوهش (استعاره پیرزن همسایه) |
چهارم |
توانایی مشاهده تجارب و هیجانات و عدم ارزیابی این تجارب |
بررسی تکلیف جلسهی قبل، آموزش جدا کردن ارزیابیها از تجارب شخصی و اتخاذ موضع مشاهدهی افکار بدون قضاوت |
پنجم |
مشاهده افکار با استفاده از فنون ذهنآگاهی |
بررسی تکلیف جلسه قبل، ارتباط بازمان حال و در نظر گرفتن خود بهعنوان زمینه و آموزش فنون ذهنآگاهی |
ششم |
موانع پیش رو در تحقق ارزشها |
بررسی تکلیف جلسه قبل، شناسایی ارزشهای زندگی مرجعان و سنجش ارزشها بر مبنای میزان اهمیت آنها |
هفتم |
پیگیری ارزشها |
بررسی تکلیف جلسهی قبل، ارائهی راهکارهای عملی در رفع موانع ضمن بهکارگیری استعارهها و برنامهریزی برای تعهد نسبت به پیگیری ارزشها |
هشتم |
جمعبندی مفاهیم بررسیشده اجرای پسآزمون |
درخواست از اعضا برای توضیح دستاوردهایشان از گروه و برنامه آنها برای ادامهی زندگی و در انتها گرفتن پسآزمون |
مقیاس دلزدگی زناشویی (CBM): این مقیاس یک ابزار خود سنجی است که برای اندازهگیری درجه دلزدگی زناشویی در بین زوجین طراحیشده است. این مقیاس دارای 21 سؤال است که شامل سه جزء اصلی خستگی جسمی، از پا افتادن عاطفی و از پا افتادن روانی است. نمرهگذاری این مقیاس بر روی مقیاس 7 درجهای لیکرت انجام میشود که نمرات بالاتر نشاندهنده دلزدگی بیشتر است. حد بالای نمره 147 و حد پائین نمره 21 است. بهمنظور محاسبه پایایی، این پرسشنامه را بر روی نمونه 240 نفری اجرا و ضریب پایایی آن را با استفاده از آلفای کرونباخ 86/0 محاسبه کرده است که نشاندهنده پایایی مناسب این پرسشنامه است (28).
مقیاس شفقت به خود (SCS): این مقیاس یک ابزار خودگزارشدهی است که فرم بلند این مقیاس با 26 گویه توسط نف در سال 2003 طراحیشده است (29). فرم کوتاه آنکه در این پژوهش بهکاررفته است شامل 12 گویه است که توسط ریس، پامیر، نف و ون گاچت با اقتباس از فرم بلند آن در سال 2011 ساختهشده است. این مقیاس شش عامل دووجهی مهربانی با خود در مقابل قضاوت در مورد خود، احساس مشترکات انسانی در مقابل انزوا و ذهنآگاهی در مقابل فزون همانندسازی را بررسی میکند. پاسخهای آن در یک دامنه 5 درجهای لیکرتی از 1 (تقریباً هرگز) تا 5 (تقریباً همیشه) قرار میگیرند. پایایی نسخه اصلی این پرسشنامه به روش آلفای کرونباخ 92/0 بهدستآمده است و دارای روایی همگرا و افتراقی مناسبی است. روایی و پایایی فرم کوتاه با انجام همزمان بافرم بلند محاسبهشده است که همبستگی بین دو فرم (97/0 r=) گزارششده است. ریس و همکاران (2011) در مطالعه خود همسانی درونی مقیاس را 0.86 گزارش کردند (30). در پژوهش شهبازی و همکاران (۱۳۹۴) ضریب آلفا برای نمره کلی مقیاس ۹۱/۰ است. هم چنین ضرایب آلفای کرونباخ برای خرده مقیاسهای مهربانی به خود، قضاوت کردن خود، تجارب مشترک انسانی، انزوا، ذهنآگاهی و همانندسازی افراطی به ترتیب ۸۳/۰، ۸۷/۰، ۹۱/۰، ۸۸/۰، ۹۲/۰ و ۷۷/۰ میباشند. روایی همزمان و همگرا پرسشنامه نیز مطلوب گزارش گردیده است (31).
پس از انتخاب نمونه و گمارش تصادفی آنها در دو گروه آزمایش و کنترل، پرسشنامهها توزیع و بهعنوان پیشآزمون در هر گروه اجرا شد، سپس برای گروه آزمایش، بعد از معرفی خود به شرکتکنندگان و پس از توضیحات کامل و روشن در مورد اهداف و روش انجام پژوهش و تأکید در خصوص رعایت اصول اخلاقی و محرمانه ماندن اطلاعات به شرکتکنندگان، پروتکل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای گروه آمایشی طی 8 جلسه 90 دقیقهای اجرا شد.
با توجه به تائید رعایت اخلاق پژوهش کد اخلاق این پژوهش با شماره IR.IAU.SARI.REC.1398.080 در دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری تصویبشده است.
یافتهها
نمونه این پژوهش زنان بد سرپرست تحت پوشش کانون کارآفرینان مهر تهران با میانگین سنی 32 سال بودند که دامنه سنی آنان از 21 تا 28 سال بود. هم چنین سطح تحصیلات نمونه زیر فوقدیپلم بود که شامل 11 نفر زیر سیکل، 6 نفر سیکل، 9 نفر دیپلم و 4 نفر فوقدیپلم بود.
با توجه به انتصاب تصادفی افراد به گروه آزمایش و گواه و مقایسه شاخصهای جمعیت شناختی پس از انتصاب دو گروه ازنظر متغیر سن و تحصیلات اختلاف معناداری نداشتند و همگن بودند. میانگین و انحراف معیار دلزدگی زناشویی و شفقت به خود زنان بد سرپرست در پیشآزمون و پسآزمون نشان دادهشده است (جدول 2).
با توجه به جدول 2 به لحاظ توصیفی، میانگین پسآزمون گروه آزمایش به نسبت پیشآزمون تغییر نموده و دلزدگی زناشویی کاهش و شفقت خود افزایشیافته است.
برای بررسی معناداری این تغییرات با توجه به این که طرح این پژوهش از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه، از آزمون آماری تحلیل کوواریانس استفادهشده است.
پیش از انجام تحلیل، ابتدا مفروضههای این آزمون موردبررسی قرار گرفت که ابتدا با استفاده از امباکس، برابری ماتریسهای کوواریانس مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به نتیجه بهدستآمده برای دلزدگی زناشویی (059/0= P، 406/3=F)
و شفقت با خود (38/0= P، 26/1=F) مفروضه همگونی
ماتریسهای کوواریانس مورد تائید قرار گرفت. نتایج آزمون لوین بهمنظور بررسی برابری واریانسها برای دلزدگی زناشویی (149/0= P، 28/2=F) و شفقت با خود (185/0= P، 70/2=F) نشان داد که متغیر دلزدگی زناشویی در هر دو گروه دارای واریانس برابر است. با توجه به برآورده شدن پیشفرضهای تحلیل کوواریانس میتوان از این آزمون جهت بررسی معناداری تغییرات دو گروه استفاده کرد.
جدول 2: میانگین و انحراف معیار شرم درونی شده، شفقت خود و دلزدگی زناشویی در زنان بد سرپرست
متغیر |
مرحله |
گروه |
میانگین |
انحراف معیار |
شاپیرو ویلک |
معناداری |
دلزدگی زناشویی |
پیشآزمون |
آزمایش |
30/57 |
18/6 |
947/0 |
145/0 |
کنترل |
15/66 |
75/8 |
967/0 |
363/0 |
||
پسآزمون |
آزمایش |
05/47 |
90/4 |
945/0 |
128/0 |
|
کنترل |
40/65 |
17/7 |
948/0 |
149/0 |
||
شفقت خود |
پیشآزمون |
آزمایش |
45/33 |
69/1 |
944/0 |
118/0 |
کنترل |
80/24 |
49/5 |
956/0 |
534/0 |
||
پسآزمون |
آزمایش |
30/43 |
31/3 |
949/0 |
152/0 |
|
کنترل |
75/25 |
31/2 |
961/0 |
306/0 |
جدول 3: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری بر روی میانگین نمرات پسآزمون
نام آزمون |
مقدار |
آماره F |
سطحمعنیداری |
اندازه اثر |
|
||
آزمون اثرپیلایی |
75/0 |
95/20 |
001/0 |
75/0 |
|||
آزمون لامبدای ویلکز |
25/0 |
95/20 |
001/0 |
75/0 |
|||
آزمون اثر هتلینگ |
99/2 |
95/20 |
001/0 |
75/0 |
|||
آزمون بزرگترین ریشه روی |
99/2 |
95/20 |
001/0 |
75/0 |
|||
دادههای جدول 3 نشان میدهد که با کنترل پیشآزمون سطح معناداری همه آزمونها، بین گروههای آزمایش و گواه دستکم ازنظر یکی از متغیرهای وابسته تفاوت معناداری وجود دارد.
طبق یافته ها نمرات میانگین تعدیلشده دو گروه در تحت تأثیر متغیر مستقل (مداخله) در پسآزمون کاهش معنادار داشته است (005/0>P، 28/401 = (37, 1)F) بنابراین نمرات میانگین تعدیلشده نشان میدهد.
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دلزدگی زناشویی زنان بد سرپرست. مؤثر است(جدول 4). همچنین پس از تعدیل نمرات پیشآزمون شفقت به خود، اثر معنیدار عامل بین آزمودنیهای (005/0> P،52/457 = (37, 1)F) گروه وجود دارد که با توجه به معنیداری اندازه اثر در اختلاف دو میانگین، میتوان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر شفقت خودزنان بد سرپرست اثر مثبت دارد، اما در مورد خرده مقیاسهای شفقت هیچیک از تغییرات معنادار نبود.
متغیر |
مجموع مجذورات |
درجه آزادی |
میانگین مجذورت |
F |
سطح معناداری |
اندازه اثر |
دلزدگی زناشویی |
26/105 |
1 |
26/105 |
86/55 |
16/0 |
6/0 |
26/20 |
1 |
26/20 |
98/1 |
*004/0 |
5/0 |
|
22/5029 |
1 |
5029.22 |
28/401 |
**000/0 |
9/0 |
|
04/625 |
.37 |
15/32 |
|
|
|
|
5790/47 |
40 |
|
|
|
|
|
شفقت به خود |
20/17 |
1 |
20/17 |
03/0 |
90/0 |
5/0 |
10/812 |
1 |
10/812 |
35/42 |
**000/0 |
6/0 |
|
14/12545 |
1 |
14/12545 |
52/457 |
**000/0 |
5/0 |
|
89/1258 |
35 |
21/29 |
|
|
|
|
3316.7 |
40 |
|
|
|
|
بحث و نتیجهگیری
این پژوهش باهدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دلزدگی زناشویی و شفقت به خود زنان بد سرپرست انجامشده است.
یافتههای این پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد میتواند در کاهش دلزدگی زناشویی زنان بد سرپرست مؤثر باشد که یافتههای پژوهشهای دیگر را مورد تأیید قرار میدهد. پژوهشها نشان دادهاند که اکت بهعنوان یک رویکرد مؤثر میتواند سرخوردگی زنان را کاسته و کیفیت زناشویی آنان را افزایش دهد (21)، هم چنین امید به زندگی، صمیمیت زناشویی را افزایش و کاهش تعارضات زناشویی زنان کاهش دهد (22). پژوهشها اثربخشی این مدل درمانی را برای افراد دارای مشکلات روانشناختی ازجمله بهبود رضایت زناشویی زنان افسرده مورد تائید قرار دادهاند (23).
در تبیین این یافته میتوان گفت زنان بد سرپرست از طریق
فعالیتهای موثر در راستای ارزشهای خود و مهار محیط
زندگیشان میتوانند انگیزه خود را افزایش داده و با پرداختن به مهار رفتار خود در کنار پذیرش جنبههای غیرقابل تغییر زندگی، به رفتار اثربخش متعهد بمانند. گاه به دلیل شرایط سخت و غیرقابل تغییر زندگی مانند آنچه در زندگی زنان بد سرپرست مشاهده میشود، افراد خود را ناگزیر به انجام رفتارهای ناموثر میبینند و با انجام رفتارهای ناموثر خود را در دام انعطافناپذیری روانشناختی اسیر میکنند.
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد میتواند به این زنان آموزش دهد تا بهجای همجوشی با افکار خود و انجام رفتارهای ناموثر، به ارزشهای خود متعهد بمانند و به رفتار مؤثر روی بیاورند. پذیرش جنبههای غیرقابل تغییر زندگی، متعهد بودن به ارزشها و انجام رفتارهای مؤثر، میتواند به فرد کمک کند تا تابآوری روانشناختی بالاتری را کسب نماید و با گسلش شناختی، تناسب بهتری بین واقعیات و انتظارات ایجاد کنند. با کاهش
ناامیدی، خشم، احسان بیارزش بودن، افسردگی و ناکامی و
افزایش حس همدلی و شناخت بهتر از نیازها و تمایلات دیگران و درنهایت به کاهش تنش، سرخوردگی و دلزدگی زناشویی کمک کند.
یافتههای پژوهش نشان میدهد که فرضیه پژوهش حاضر تائید شده است و نمرات میانگین تعدیلشده گواه آن است که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر شفقت خودزنان بد سرپرست مؤثر است. برخی از پژوهشها نیز مؤثر بودن مدل اکت را بر افزایش شفقت به خود نشان دادهاند (25) که با یافتههای این پژوهش همسو است.
در تبیین این یافته میتوان گفت؛ با در نظر گرفتن مسائل و مشکلات و آسیبهای پیش رو در زنان بد سرپرست که باعث ایجاد ارزیابی و قضاوت خود و انتظارات از تجارب احساسی منفی و انزوا و درنتیجه عدم مهربانی و شفقت به خود شده بود (13)، در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با فعالسازی عمدی شفقت خود، ایجاد مهربانی با خود، توجه و درک خود بهجای قضاوت یا انتقاد از کاستیها و بیکفایتیهای خود، کاهش نشخوار فکری، توانایی مقابله با موقعیتهای دشوار، توانست شجاعت و انعطافپذیری روانشناختی لازم برای روبهرو شدن با آسیبها و چالشهای زندگی را فراهم کند و فرد توانست بهطور متعادلی به احساسات منفیاش توجه کند، بدون آنکه دچار سرکوب احساسات و پریشانی عاطفی شود و گامی بهسوی زندگی معنادار و بانشاط باشد.
نیز این توانایی را پیدا کردند که احساساتشان را با وضوح بیشتر، چشمانداز بزرگتر و قضاوت منصفانهتر ببینند. در ارتباط با تأثیر شفقت به خود و سطح تعهد زناشویی میتوان گفت که انعطافپذیری هیجانی و آرامش بهدستآمده از شفقت به خود باعث ارائه پاسخهای سازنده در مقابل تعارضات زندگی شد.
تضاد منافع
نویسندگان این پژوهش اعلام میدارند که در این مفاهیم هیچگونه تضاد منافعی وجود ندارد
تشکر و قدردانی
نویسندگان این مقاله مراتب سپاس خود را به حضور زنان بد سرپرست شرکتکننده در پژوهش و کانون کارآفرینان مهر تهران که فرصت همکاری و انجام این پژوهش را فراهم نمودند، تقدیم مینماید.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |